عاقبت گرگ زاده ، گرگ شود ، گرچه با آدمی بزرگ شود.
قبل از اینکه سعدی را یک نویسنده وشاعر توانمند بشناسیم ، بایستی اورا یکی ازجامعه شناسان بزرگ عصرخویش نیز بحساب آورد. زیرا آنچه که او درزمان خویش عنوان می نمود ، هم اکنون درستی و صحت نظراتش ، هویدا گشته است.
آنچه که سعدی درآن زمان عنوان می نمود ، تا حدود دهها سال پیش ، هنوز درک آن برای همگان قابل هضم نبود و همواره نسبت به نظرات او ایراد گرفته و این دید گاه اورا (که معتقد بود بعضی انسانها بعلت داشتن صفات ناپسند ، قابل تربیت نیستند) ، مورد انتقاد شدید قرار می دادند وحتی بعضی از روشتفکران نیز براین عقیده بودند که نظرات سعدی ، بر اساس و مبنای علمی استوار نبوده وبهمین علت دیگران را بشدت از مطالعات آثار او برحذر می داشتند.
اکنون با پیشرفت علوم وفنون ، به وِیژه درعلم ژنتیک و پیشرفتهای حاصل شده ازآن ، که فواید بسیاری بخصوص درزمینه های اقتصادی را درپی داشته است ، آن عده که ازمنتقدان سرسخت نظرات سعدی بودند، اکنون به شدت از نظرات سعدی طرفداری نموده واورا نه بعنوان یک شاعر، بلکه بک جامعه شناس واندیشمند اجتماعی می شناسندودراین شرایط ضمن اصلاح مواضع گذشته خویش ، خواهان تحقیق وبررسی بیشتر درآثاراو می باشند.
شاید عده ای تصور نمایند ، ازاینکه والدین ، عامل خانواده را درهنگام ازدواج فرزندانشان تاثیرگذار دانسته وبرآن اصرار می ورزند ، اشتباه آمیز بحساب آید، اما با پیشرفتهائی که درعلم ژنتیک پدید آمده است ، این واقعیت را آشکار می سازد ، که انسانها دارای ژنهائی می باشندکه دارای صفات متفاوت می باشند. وبعبارتی، عده ای دارای ژنی با صفات نیکو وعده دیگر ژنهائی با صفت ناپسند را داراهستند. وحتی پارا ازاین فراتر گذاشته وبه این نتیجه رسده اند ، که عوامل فداکاری ، شجاعت ، هوش ، ترس ، شرارت و… درانسانها ژنتیکی می باشند. اما سئوال این است ، که باتوجه به اینکه رفتار وکردار انسانها ریشه ژنتیکی دارد ، پس چرا به آموزش وپرورش اینهمه بهاء داده میشود؟ پاسخ این است که با تربیت صحیح واصولی می توان شرایط محیط را ایده آل نمود ، تا زمینه مناسب برای شرارت انسانهای حامل ژنهای با صفت ناپسند ، فراهم نگردد.( یعنی اینکه اگر آب نباشد ، فردی با همه مهارتش درشنا ، هرگز فرصت شنا کردن راپید نخواهد کرد) .
امااگر نتوان به چنین محیطی دسترسی پیدا نمود، مسلم است که انسانهای شرور اقدام به ناامن نمودن جامعه خواهند نمود، که پیامد های ناخوشایند ، اجتماعی واقتصادی را درپی دارد.
عده ای که پیشرفتهای روزافزون ژنتیکی را در اصلاح ژنهای گیاهان ونیز حیوانات مشاهده نموده اند. به این باورند: ازآنجائیکه اصلاح ژنها درحیوانات وگیاهان موجبات تقویت ژنهای نیکو ودرنتیجه پیشرفتهای اقتصادی فراوانی را بهمراه دارد ، اصلاح ژنها درانسانها نیز می تواند ، منحربه ایجاد جامعه ای ایده آل گردد.
اما ، عده دیگر درمخالفت با اصلاح ژن در انسانها ، معتقدند : یکسان سازی ژنتیکی ، جامعه ای یکنواخت را به دنبال دارد که دراین جامعه بعلت تفکرات ورفتارهای مشابه ، سبب نابودی تضاد درجامعه ( که خود عامل حرکت است) فراهم می گردد.
اما نظرات دیگر نیز حاکی ازآن است ، اصلاح ژنتیکی که درگیاهان ونیر حیوانات صورت گرفته ، درانسانها بسهولت امکان پذیر نبوده زیرا که هرکس خودرا حامل ژن با صفت عالی وبرتر دانسته ودیگران را فاقد این ژن می داند و درنتیجه سبب ازهم گسیختگی نظام اجتماعی می گردد.
با توجه به اینکه دانشمندان درزمینه علم ژنتیک به پیشرفتهای چشمگیری نائل گردیده اند، اما بنظر می رسد که این اصلاح ژنتیکی درآینده نزدیک درانسانها غیر ممکن بوده وممکن است زمانی فرابرسد ، که انسانها به آن مرحله از رشد اجتماعی برسند ، که داوطلبانه ازحق مسلم ژنتیکی خود گذشته وحاضر به تقویت ژنهای با صفت نیکو گردند . که درصورت تقویت ژنهای با صفت عالی و تربیت صحیح انسانها ، آنگاه می توان جامعه ای سالم وشاداب را انتظار داشت.
با امید موفقیت وپیروزی برای همه دانشمندان، بویژه پژوهشگران واندیشمندان ایران ، که تمام مساعی خود را درجهت پیشرفت وتوسعه علمی کشور عزیزمان بکارمی برند،برای همگان سلامتی وتندرستی آرزو می نمایم.