مهمترین وبعبارتی ، عامل اصلی معضلات هرجامعه ، اقتصادی است. وقتی بخواهیم درزمینه های اجتماعی به تحقیق بپردازیم وزمانی مناسبات اجتماعی افراد را مورد مطالعه قرار می دهیم ، به این نکته پی می بریم که، آنانی که ازنظر اقتصادی دروضعیت مطلوبی هستند ازنظر اجتماعی نیز دارای موقعیت وشرایط بهتری هستند وبالعکس آنانی که ازنظراقتصادی دروضعیت نابسامانی بسرمی برند ، از نظر اجتماعی نیز دارای وضعیتی آشفته وبهم ریخته می باشندکه تداوم این آشفتگی ها مشکلات روحی وروانی وسرانجام معضلات اجتماعی را درپی خواهد داشت.
مثلا”، اگر خانواده ای ازنظراقتصادی درشرایط مطلوبی قرار نداشته باشد ، همواره سعی می نماید به هرطریق ممکن ازاجتماع گریزان شده وزمانی که به ناچار دراجتماعی حضورمی یابد ، احساس خجالت وشرمساری می نماید ، که دربسیاری موارد اینگونه خانواده ها دچارآنچنان مشکلاتی می گردند ، که نابسامانیهای اجتماعی را پدید می آورد.
ویا هنگامیکه افراد را ازنظرروحی وروانی مورد بررسی قرار می دهیم ، به این نتایج دست می یابیم که این افراد بدلیل عدم شرایط مناسب اقتصادی ، به این وضعیت ناخوشایند دچارگردیده اند، که اگراین افراد دارای وضعیت خوب اقتصادی بودند، کمتربه این نوع بیماریها مبتلا می گشتند.
افراد بعلت عدم توانائی مالی ، همواره خودرا ازاجتماع بدورنگه داشته تا مورد استهزاء دیگران قرار نگیرند، بهمین علت زمانی که این فاصله آنان ازاجتماع به نهایت خودبرسد می تواند خطرات بسیاری درپی داشته باشد.
افرادی که درشرایط نامساعد اقتصادی بسرمی برند ، دچار آنچنان مشکلاتی می شوند ، که با توجه به تجاربی که دراین زمینه ها حاصل گردیده ، هم برای آنان وهمچنین برای جوامع خطرآفرین بوده اند. این افراد بتدریج که از اجتماع فاصله می گیرند ، دچارسرخوردگی شده وممکن است اقدام به حرکات ضداجتماعی بنمایند، که اجتماع ناگزیر به برخورد قهرآمیز با آنان خواهد گردید، که این برخوردهای فیزیکی علاوه برصدمات جانی ، لطمات اقتصادی شدیدی را ایجاد می نماید.
اگرمی خواهیم به این وضعیت نابسامانیهای اجتماعی که عامل اصلی آن نابسامانیهای اقتصادی می باشد ، خاتمه داده شود وجامعه ای سرشار از طراوت وشادابی را شاهد باشیم ، بایستی زمینه های مناسب حضور همه افراد دراجتماع فراهم باشد تا هیچگاه اینگونه نابسامانیهای اجتماعی پدیدار نگردد.