بیشتر کشورهای عضو سازمان ملل متحد ، برآوردهائی از محصول ناخالص ملی یا داخلی خودرا برای درج آمار واطلاعات رسمی سازمان ملل متحد وسایر سازمانهای وابسته به آن ارسال می دارند.
برای استفاده از تولید ناخالص ملی به عنوان شاخص توسعه ، عقاید مختلفی وجود دارد . کسانی که استفاده ازآن را برای سنجش توسعه، توصیه می کنند دلایلی به شرح زیر عنوان می دارند:
تولید ناخالص ملی یا داخلی شاخصی است که نمایانگر مجموعه فعالیتهای اقتصادی وتوان اقتصادی کشور دریک سال است که افزایش آن تقریبا شرط لازمی برای توسعه هرجامعه است .
اندازه گیری تولید ناخالص ملی یا داخلی با وجود پیچیدگی های آن درطول زمان توسط تقریبا درهمه کشورها فهمیده واجراء شده است.
بیشتر کشورهای عضو سازمان ملل متحد ، برآوردهائی از محصول ناخالص ملی یا داخلی خودرا برای درج آمار واطلاعات رسمی سازمان ملل متحد وسایر سازمانهای وابسته به آن ارسال می دارند. افرادی که استفاده از تولید ناخالص ملی را به عنوان شاخصی برای سنجش توسعه توصیه نمی کنند دلایلی به شرح زیر می آورند:
تولید ناخالص ملی یا داخلی تنها برخی از جنبه های اقتصادی توسعه را درنظر می گیرد. نمی توان ازاین شاخص برای تحلیل جنبه های دیگر غیر اقتصادی جامعه مستقیما استفاده کرد. ازسوی دیگر تولید ناخالص داخلی سرانه یا درآمد ملی سرانه ، الگوی توزیع درآمد را درجامعه نشان نمی دهد
دربسیاری ازکشورهای درحال توسعه بخش اعظمی از تولیدات خانوارها به ویژه درمناطق روستائی وارد معاملات بازار نمی شوند، لذا درمحاسبه تولید ناخالص داخلی ملحوظ نمی شوند.
تولید ناخالص داخلی ، کیفیت زندگی را نشان نمی دهد . همچنین به کیفیت محصولات وبه بازارآمدن محصولات نو وجدید درطی زمات توجهی ندارد.
دربسیاری ازکشورهای درحال توسعه بخش اعظمی از تولیدات خانوارها به ویژه درمناطق روستائی وارد معاملات بازار نمی شوند، لذا درمحاسبه تولید ناخالص داخلی ملحوظ نمی شوند.
بسیاری از کشورهای درحال توسعه ، درتدوین حسابهای ملی خود فقرآماری واطلاعاتی دارند ومحاسبات آنها کاملا وبه درستی منعکس کننده فعالیتهای اقتصادی شان نیست.
درمقایسه تولید ناخالص ملی کشورها با یکدیگر ، تعیین نرخ ارز بسیار مهم است که می تواند درنتایج مقایسه تاثیر عمده گذاشته ونتایج گمراه کننده ای به همراه داشته باشد.
همانطور که دربالا ذکر شد تولید ناخالص ملی سرانه یا درآمد ملی سرانه ، توزیع درآمد را دریک کشور نشان نمی دهد . یعنی درجامعه ای ممکن است که تولید ناخالص ملی سرانه یا درآمد ملی سرانه افزایش یابد درحالی که توزیع درآمد بدتر شده باشد.
بنابراین افزایش درآمد سرانه دریک کشور نمی تواند الزاما انعکاسی ازافزایش سطح رفاه عموم افراد جامعه باشد . وقتی الگوی توزیع درآمد درجامعه نابرابر باشد الگوی مصرف نیز براساس آن تعیین می شود . همچنین مداخله های اقتصادی دولت درتثبیت قیمتها وایجاد رنت های اقتصادی می تواند درمحاسبه تولید ناخالص ملی تاثیر گذاشته وآن را ازشاخصی که نمایانگر شاخص فعالیت واقعی اقتصاد باشد دوردارد.همچنین درتبدیل تولید ناخالص ملی به ارزخارجی ، ممکن است نواقصی به وجود آید که آن بستگی به تعیین واحد پول داخلی دربرابر ارز می باشد.همچنین درکشورهای پیشرفته ، افراد بیشتر غذای خودرا از خارج منزل تهیه می کنند که درمحاسبه تولید ناخالص ملی منظور می شود درحالی که درکشورهای فقیر ، مواد غذائی به ویژه در روستاها توسط خود افراد تولید ومصرف می شود.
بنابراین با توجه به اشکالات فوق سئوال مهمی که مطرح می شود این است که جداول حسابهای ملی واقعا چه ارزشی دارد؟ تا آنجائی که به کشورهای کمترتوسعه یافته مربوط می شود بسیاری از فعالیتهای اقتصادی دراین کشورها درآمارهای رسمی شان محسوب نمی شود. لذا برای رفع این نقیصه از روشهای برآوردی وتخمینی استفاده می شود که می تواند با خطای زیادی همراه باشد . همچنین ساخت وسازی که توسط جوامع روستائی انجام می شود نیز درحسابهای ملی منظور نمی شود.
برگرفته از : توسعه اقتصادی وبرنامه ریزی
نوشته دکترشهنام طاهری