اما بالعکس مفهوم بهره در اقتصاد یادآور تولید و نقش سرمایه است در حقیقت بهره ، مزد سرمایه پولی است که به سرمایهگذار تعلق میگیرد در اینکه به سرمایه ، سود تعلق میگیرد بین فقه و اقتصاد اشتراک مساعی وجود دارد که نمونه آن مضاربه است اما شرایطی نیز وجود دارد و از جمله شرایط آن اول درگیر شدن سرمایهگذار با تولید و ریسکهای احتمالی آن و دوم مشخص شدن سهم واقعی پس از تولید و …. است اما اقتصاددانانی هم هستند که همسو با فقیهان سود انگلی سرمایه و یا مفتخواری سرمایهگذار را نمیپذیرند
هر چند حرمت ربا فقط در بازار پولی نیست و در بازار کالا نیز ربا حرمت دارد اما اهمیت این مسئله و نمود کامل آن مخصوصاً در جهان معاصر به بازار پولی برمیگردد
وظائف پول تا قبل از نظریات کینز (۱۹۴۶-۱۸۸۳) ، وسیله مبادله و ذخیره ارزش بود و انگیزه معاملاتی و انگیزه احتیاطی برای نگهداری آن در محافل علمی مطرح بود اما کینز رسماً انگیزه سفتهبازی را نیز از آن بیرون کشید و نرخ بهره به دلیل سفتهبازی و کنز پول معنا پیدا کرد
مشخص است که در جامعه موردنظر کینز سفتهبازی نمیگذارد نیاز واقعی اقتصاد به پول مشخص شود بنابراین چنین جامعهای به رفاه ، عدالت ، توسعه اقتصادی نمیرسد
اقتصاد دانانی بزرگ با نگاه تیز بینانهای نفرت خود را از ربا و تحت عنوان بهره و یا در قالب نفرت از پول که زمینهساز بهره میگردد در تحلیلهای اقتصادی خود نشان دادهاند که به برخی اشاره میشود
پرودون :
پرودون (۱۸۶۵-۱۸۰۹) در فرانسه بدنیا آمد و اولین سوسیالیستی است که در برابر اقتصاد متعارف آن زمان به بحث جدلی پرداخت و او با استفاده ضمنی از نظریه ارزش مکار تحصیل هر گونه درآمد کار نکرده و حتی اخذ اجاره را ممنوع میدانست۰ در حین حال معتقد بود که یک « بانک مردمی » به سرمایهگذاران وام اعطا کند
میلتن فرید من :
میلتون فریدمن (۲۰۰۶-۱۹۱۲) در نیویورک و در خانواده مهاجر یهودی بدنیا آمد و در سال ۱۹۷۶ جایزه نوبل گرفت و مکتب پولگرایان را تأسیس کرد و اعتقاد داشت که مبحث پول و عرضه آن در اقتصاد آنقدر اهمیت دارد که باید در قانون اساسی کشورها نوشته شود او سطح قیمتها را به سطح عرضه پول نسبت میداد به عبارتی اگر در جامعه سطح عرضه پول کنترل شود مسلماً نرخ بهره نیز تحت کنترل قرارگیرد او معتقد بود که بهترین قاعده سیاست پولی در حالتی اتفاق میافتد که رشد پولی منتج از قاعده مذکور ، قیمتها را افزایش ندهد و شرایط لازم و کافی برای اینکه رشد پولی سبب رشد قیمتها نشود وجود نرخ بهره اسمی برابر صفر است فریدمن از این قاعده به نام قاعده پولی بهینه نام میبرد
اقتصاددانان جهان نرخ بهره را از مهمترین عامل تجریه و تحلیلهای خود دانستهاند و آنان مبنای بررسیهای خود را بر پایه وجود این شاخص در نظام اقتصادی گذاشتهاند و بجز معدودی از آنان ، جرئت نداشتهاند که دستور برکناری و حذف بهره و ربا را صادر نمایند در حالیکه اگر آنان یک نظام اقتصادی حداقل در ذهن خود برپایه حذف ربا و بهره میساختند به نتایج بسیار مهمی میرسیدند
همه آنان میدانند که اگر نرخ بهره صفر باشد سرمایه بسوی بازارهای تولید (و نه بازارهای سفته بازی) تمایل پیدا میکند و سرمایهگذاری افزایش مییابد و نرخ تورم و نرخ بیکاری کاهش مییابد و بهبود این شاخصهای مهم اقتصادی نهایتاً منجر به رفاه و عدالت اقتصادی میگردد.