روزگاری بازنشستگی، روزهای استراحت و یا حداکثر شاید استراحت توام با کاری نیمه وقت بود. اما امروزه، برای جامعهای که اکثریت آنرا جوانان شکل میدهند، شاید مشکلات بازنشستهها مشکل درجه اول تلقی نشود. زیرا که خود بازنشستهها هم در سرشماری گرفتاریهای خود اول از همه از همین جوانان و مشکلات آنها یاد میکنند. جمعیت این دو قشر یعنی بازنشستهها و جوانان بیکار، آنقدر قابل توجه هست که بتوان گفت مشکلات آنها اصلیترین مشکلات روز جامعه ماست و دردناک آنکه خانه بسیاری از این بازنشستهها خانه همان جوانان بیکار است. خوشبختانه و یا بدبختانه امروزه دیگر رسیدن به سن بازنشستگی آخر دنیا نبوده و بدلیل رکود اقتصادی چند ساله اخیر کشور، سالمند بازنشسته ایرانی علیرغم داشتن چنین سنی انگاری که هم باید دل نگران دشواریهای اقتصادی زندگی خود باشد و هم جوابگوی نیازهای جوانانی باشد که در خانه دارد. سالمندان گرفتار مشکلاتی همچون فزونی هزینه زندگی بر حقوق بازنشستگی ناچیز خود هستند اما در چنین وضعیت دشواری هزینههای جوانانی هم که قرار بوده حالا روی پای خود بوده و براساس سنت دیرینه ملیمان کمک حال آنان باشند، برآن اضافه شده است. از سوی دیگر از دریچه چشم جوانان بیکار همان خانه هم نگاه کنی، آنان نه تنهاآماده فعالیت هستند، که برای زندگی بهتر آرزومند آن هم هستند.پدران خیلی از این نوع خانوادهها هم دشواریهای زندگی در دوران جنگ را تحمل کردهاند و هم حالا پس از سالها کار بدلیل همان شرایط پیش گفته ناچار به فعالیت تمام وقت هستند. اولین شغلی هم که پیش روی آنهاست، کار روی ماشینهای سواری نوعا پرایدی است که حاصل مهم یک عمر کار آنهاست، که به قول یکی از آنها این وضعیت، ارث دولت مهرورز برای نسل آنان بوده و احتمالا تنها ارث آنها برای جوان بیکاری است که همین حالا هم ساعاتی از روز بر روی آن کار میکنند. ظاهرا برنامهریزان دولت قبل در پرداخت پول نقد یارانه برای جبران بیبرنامگی خود آنقدر عجله داشتند که مردم نزدیک به بازنشستگی و یا جوانان در شُرف سنِ کار را فراموش کرده و یا شاید این دو قشر را سزاوار مهرورزی نمیدانستند. شاید هم مدیریت مشکلات جهانی وقتی برای دیدن مشکلات درون خانه باقی نگذاشته بود.
منبع :
منبع : http://jahaneghtesad.com