با این حساب برچه اساسی یک تکه کاغذ به شکل اسکناس پنج هزار تومانی دارای ارزش است؟ پاسخ این پرسش ساده است: پول کالایی با میزان عرضه محدود است و تقاضا هم برای آن وجود دارد چرا که مردم آن را می خواهند. دلیل این که ما پول می خواهیم این است که می دانیم افراد دیگر هم خواهان آن هستند بنابراین می توانیم پولمان را به دیگران بدهیم و در مقابل از آنها کالاها و خدمات مورد نیازمان را دریافت کنیم. آنها هم می توانند از آن پول برای خرید کالاها و خدماتی که می خواهند استفاده کنند.
در نهایت هم آن چه که در اقتصاد مهم است محصولات و خدمات است و پول راهی است که با آن می توانیم کالاها و خدماتی که برایمان کمتر مطلوبند را تحویل دهیم و آنهایی که برایمان مطلوب ترند را دریافت کنیم. مردم نیروی کارشان (کار) را می فروشند تا پول به دست آورند و با آن در آینده کالا و خدمات بخرند. اگر من باور داشته باشم که پول در آینده دارای ارزش خواهد بود کار می کنم تا به میزانی از آن دست پیدا کنم.
پول در اصل یک کالا است، بنابراین قوانین بدیهی عرضه و تقاضا بر آن حاکم است. در اقتصاد ارزش یک کالا به وسیله عرضه و تقاضا و عرضه و تقاضا برای کالاهای دیگر تعیین می شود. قیمت هر کالا مقدار پولی است که یک فرد می دهد تا آن کالا را به دست آورد. تورم زمانی رخ می دهد که قیمت کالاها افزایش می یابد. به عبارت دیگر زمانی که پول نسبت به کالاهای دیگر کم ارزش تر می شود که علت اصلی آن، افزایش عرضه پول است.
پس در پاسخ این پرسش که چرا پول دارای ارزش است به طور خلاصه باید گفت که دلیلش این است که مردم بر این باورند که قادر به تبادل پول با کالاها و خدمات در آینده هستند. این باور به پول تا زمانی که مردم از تورم آینده نمی ترسند ادامه خواهد یافت. برای جلوگیری از تورم، دولت ها باید به شهروندانشان اطمینان بدهند که عرضه پول خیلی به سرعت افزایش نمی یابد.
یکی از مهمترین دلایل کاهش ارزش پول ملی کشورها تورم محسوب میشود که متاسفانه در سالهای اخیر در کشورمان بهشدت افزایش پیدا کرده است که در این مجال به اختصار به آنها پرداخته میشود:
۱- افزایش نقدینگی یا همان پول در جیب مردم به جای سرمایهگذاری در بخش تولید یا خدمات باعث شده رقم آن طی هفت سال اخیر از ۶۰ هزار میلیارد تومان به بیش از ۴۰۰ هزار میلیارد تومان برسد. این چالش مهم از اشتباه محاسباتی و غلط بودن سیاستهای پولی- مالی بانک مرکزی و دولت نشأت میگیرد. دولتهای نهم و دهم به طرق گوناگون به نظرات کارشناسان اقتصاد و دلسوزان این حوزه توجه نکردند. حتی چندین نامه از طرف اساتید دانشگاههای مختلف کشور خطاب به رییس دولت ارسال شد اما مجموعه دولت بیتوجه از کنار آنها عبور کرد و در کمال افسوس همان هشدارها اکنون گریبان اقتصاد کشور را میفشرد.
۲- از دیگر مشکلات اقتصادی ما که منجر به تورم و افزایش نقدینگی شده، اقتصاد نفتی است. بیش از ۸۰ درصد اقتصاد ایران تحت سیطره درآمدهای نفتی درآمده است. بیماری هلندی ناشی از درآمد نفتی به عنوان یک مشکل اساسی و دیرینه در اقتصاد ما مشهود است.
و از سال ۱۳۵۳ شمسی با افزایش قیمت سوخت فسیلی در اثر جنگ اعراب و تحریمهای نفتی به عنوان یک ضایعه مزمن، اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داده است.
۳- دخالت بیش از حد دولت در همه شوون اقتصاد به عنوان یک وظیفه در آمده است. بخش خصوصی ایران به عنوان سرمایهگذار، در نتیجه این سیاستها بهشدت تضعیف شده و تولید ملی به دلیل واردات بیرویه کالاهای مصرفی ضربه خورده است.
۴- در سالهای اخیر طرح هدفمندی یارانهها با پمپاژ پول در حساب شهروندان آن هم به صورت بیرویه و بیحساب و کتاب موجب افزایش نقدینگی و ضربه به تولید ملی شده است. دلیل آن هم مغفول ماندن سهم تولید در هدفمندی یارانههاست که باعث شده تولیدگران دچار کاهش بازده شوند.
۵- دولت در اثر تصویب بودجههای سنواتی و افزایش بودجه، بودجه جاری بدنه دولت را روزبهروز بزرگتر کرده است تا جایی که شرکتها و سازمانهای وابسته به دولت دو سوم از بودجه قوه مجریه را به خود اختصاص دادهاند.
۶- علاوه بر موارد فوق، گرفتاریها و مشکلات بینالمللی اقتصاد ایران ناشی از تحریمها موجب اوج گرفتن بیش از حد و انتظار تورم، انتظارات تورمی و حتی تورم ناشی از رکود اقتصادی شده است. در نتیجه این رویدادها اقتصاد ایران، پول ملی بیارزش شده و افزایش برابری دلار و سایر ارزهای خارجی در برابر ریال خسارات جبرانناپذیری به پول ملی وارد کرد.