محمدامین طباطبایی: تامین اجتماعی و به طور خاصتر مساله بازنشستگی از جمله مواردی است که از ابتدای شکلگیری علم اقتصاد به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مورد توجه بوده است. شاید انتظار اینکه دویست و چند سال قبل نظامهای بیمهای کارآمد امروز، مشغول به کار بوده باشند چندان منطقی نباشد، اما از آنجا که انتظار میرود این امر در وهله نخست در حیطه وظایف دولت قرار گیرد، مکاتب اقتصادی مختلف درباره آن به کرات اظهارنظر کردهاند. نکته مهمتری که این مساله کاربردی را به اختلافنظری مکتبی تبدیل میکند، پیوند عمیق آن با مفاهیمی همچون عدالت، انصاف و برابری است.
البته این مساله ابعاد مختلف دیگری را هم دربر میگیرد، که برای مثال میتوان به مساله امنیت اجتماعی اشاره کرد. شکی نیست که نظامهای اجتماعی باید با ایجاد فرصتهای برابر برای شهروندان مانع از بروز نابسامانیهای اجتماعی شوند و امنیت اجتماعی را تضمین کنند. به طور کلی در هر جامعهای برخورداری از امنیت در هر سطحی به صورت پایدار و همهجانبه از اهداف اساسی هر نظام اجتماعی است. بنابراین جامعه تا حد زیادی از بنیانهای خود تاثیر میپذیرد.
مولفههای اجتماعی از جمله تامین اجتماعی از یکسو روابط اجتماعی و کارکردهای جمعی را رقم میزنند، و از سوی دیگر، با توجه به جایگاه دولت یا حکومت در هر نظام اجتماعی میتواند نظام اجتماعی را در رسیدن به اهداف و عملی ساختن برنامهها در هر زمینهای کمک کند. بر این اساس میتوان گفت که امنیت اجتماعی از مهمترین مولفههای اساسی و پایدار امنیت در هر جامعهای است. اما وقتی در چارچوب ادبیات اقتصادی صحبت میکنیم، تامین رفاه اجتماعی از طریق سیاستگذاری اجتماعی دلالتهای مهمتری را نیز دربر دارد. در این حالت امنیت اجتماعی یکی از پیامدهای مثبت رفاه اجتماعی و تامین اجتماعی درخور و شایسته در نظر گرفته میشود. برای درک این دلالتها باید سیاستهای مرتبط با تامین اجتماعی را بهتر بشناسیم.
اساساً هسته اصلی سیاستهای تامین اجتماعی را جبران عواقب و نتایج حاصل از حوادث و وقایع اجتماعی (ریسک، خطر اجتماعی) تشکیل میدهد. ممکن است برخی از حوادث و اتفاقات موردنظر در تامین اجتماعی از کشوری به کشور دیگر تفاوت داشته باشد ولی آنچه مسلم است برخی از آنها مثل بیماری و حادثه ناشی از کار تقریباً در همه جوامع یافت میشود. یکی از این موارد تامین اجتماعی که در اینجا موضوع بحث ماست، مساله بازنشستگی و تامین زندگی در دوران سالمندی و خانهنشینی نیروی کار است.
در پروندهای که پیش روی شماست، سعی کردهایم از سه منظر اصلی به مبانی نظری این مساله بپردازیم. به همین دلیل درباره دنیای نظری لیبرال و مصادیق آن در دنیای واقع سخن گفتهایم. همچنین نقطه مقابل این دیدگاه یعنی کمونیسم یا حالت متعارفتر آن یعنی سوسیالیسم را بررسی کردهایم. و درنهایت به سراغ مدلی اعتدالگرایانهتر یعنی دولتهای سوسیالدموکرات حوزه اسکاندیناوی رفتهایم.
دستهبندی یادشده برای درک زیر و بم نظری موضوع و ارائه تصویری منسجم از مساله تامین اجتماعی در علم اقتصاد، بسیار یاریرسان به نظر میرسد. به علاوه این توضیحات نظری با مثالهای ملموس و عینی از کشورهای مختلفی که هر کدام از آن سیاستها را دنبال کردهاند، همراه شده است.