ناسازنما، پارادوکس یا متناقضنما به هر گزاره یا نتیجهای گفته میشود که با گزارههایِ قبلیِ گفته شده در همان نظریه یا دستگاهِ نظری، و یا با یکی از باورهایِ قویِ پیشزمینه، شهودِ عقلی و یا باورِ عمومی در تناقض باشد. اگر پارادوکس به معنایِ تناقض با یکی از گزارههایِ همان نظریهای باشد که پارادوکس در آن پدید آمده این امر یک ضعفِ جدی برایِ آن نظریه محسوب شده و آن را بیاعتبار میکند. اما پارادوکسهایِ بسیاری وجود دارند که نه با دستگاهِ نظریای که از آن پدید آمدهاند، بلکه با باورِ عمومیِ ما در تناقض اند. برایِ این قبیل «پارادوکس»ها در واقع این نامِ دقیقی نیست.
پارادوکس در منطق به حکم یا احکامی ظاهراً صحیح گفته میشود که منجر به تناقض میشوند یا با شهود مطابقت نمییابند. در عین حال به جملات متناقض و حتی مخالف که یک حقیقت واحد را بیان میکنند نیز پارادوکس میگویند.
با دقت در پارادوکسها معمولاً مشخص میشود که یا از ابتدا تناقضی در مسئله وجود نداشته یا جوابی که در نگاه اول حیرت انگیز مینموده مشکل و تناقضی ندارد و یا اینکه فرضیات استفاده شده اصولاً صحیح نبوده یا در کنار هم ناصحیح هستند.
شناخت این ابهامها و حل کردن پارادوکسها باعث پیشرفتهای بسیاری در علوم تجربی، ریاضیات و فلسفه گشته است. هرچند که هنوز پارادوکسهای بسیاری چون پارادوکس کری دارای جواب پذیرفته شدهای نیستند.
پارادوکسها در منطق
ویلیام کواین پارادوکسهای منطقی را به چهار دسته تقسیم کرد:
پارادوکسهای حقیقی
پارادوکسهای حقیقی به ما نتایجی را ارائه میدهند که هر چند در وهله اول مهمل، عجیب یا غیر منتظره به نظر میرسند ولی در واقع صحیح هستند و هیچ خلل یا ناهماهنگی در فرضیات یا استدلالات آنها وجود ندارد. از این دسته پارادوکسها میتوان به پارادوکس روز تولد، پارادوکس جنسیت و مسئله سه کارت اشاره کرد.
پارادوکسهای مجازی
پارادوکسهای مجازی پارادوکسهایی هستند که نه تنها مهمل به نظر میرسند بلکه در واقعیت نیز فرضیات یا استدلالات استفاده شده در آنها ناصحیح است. پارادوکس اسبها یا مسائلی که در انتها نتیجهای مانند ۱ = ۲ میدهند از این دستهاند.
تناقض
پارادوکسهایی که در هیچکدام از دستههای فوق نباشند معمولاً تناقض هستند. این دسته از پارادوکسها با استفاده از اصول پذیرفته شده منطق ما را به نتایجی میرسانند که با هم متناقض هستند. از این دسته پارادوکسها میتوان به پارادوکس اعدام غیر منتظره اشاره کرد.
بعضی اوقات دسته چهارمی برای پارادوکسها استفاده شدهاست:
تناقض صحیح
پارادوکسی است که در آن میپذیریم که گزارهای در یک لحظه هم صحیح و هم ناصحیح است. در فلسفه بعد از ارسطو چنین حکمی باطل تلقی میشود اما در منطق ناسازگار گاهی از آن استفاده میشود.
چند مثالِ از پارادوکسها
پارادوکسِ خودناتوصیف
خود ناتوصیف، کلمه ای است که خودش را توصیف نمیکند.
پس کلمه “خود ناتوصیف” خود ناتوصیف است اگر و فقط اگر خود ناتوصیف نباشد.[نیازمند منبع]
پارادوکس دوقلو در نسبیت خاص
صورت پارادوکس[ویرایش] فرض می کنیم الف و ب دو فرد دوقلوی همسان اند که ساعت های یکسانی دارند. ب یک سفر فضایی را با سرعت بالا (نزدیک به سرعت نور) شروع می کند در حالی که الف در خانه می ماند. الف به طور دائم ساعت ب را مشاهده می کند و می بیند که ساعت ب به علت اتساع زمان کند کار می کند. بالاخره ب به خانه بر می گردد. از آن جا که ساعت ب در این سفر کند کار کرده است، الف نتیجه می گیرد که ب در پایان این سفر از او جوانتر است . ولی فرض کنید که بخواهیم این وضعیت را از دیدگاه ب مورد مطالعه قرار دهیم. از آن جا که اتساع زمان فقط به حرکت نسبی بستگی دارد، در طول این سفر ب می بیند که ساعت الف کند کار می کند، و وقتی که سفر به پایان می رسد، ب نتیجه میگیرد که الف از او جوان تر است. بدیهی است که هر دو دوقلو نباید درست گفته باشند . آیا یکی از این دوقلو ها حقیقتاً جوان تر است؟
راه حل[ویرایش] نظریه ی نسبیت خاص فقط برای بررسی دستگاههای مرجع لخت (دارای سرعت ثابت) پایه ریزی شده است. اگر در این سؤال هر دو برادر بدون شتاب، از هم دور شوند، این امکان وجود ندارد که دوباره یک دیگر را ملاقات کنند(با یک دیگر در یک مکان قرار بگیرند). پس یکی از آن ها باید سرعتش را تغییر بدهد و شتاب داشته باشد. شتاب داشتن نسبی نیست، یعنی هر کس نمیتواند ادعا کند که ساکن است و دیگری شتاب دارد. این فرق اساسی میان سرعت و شتاب، باعث میشود که نسبی بودن همهچیز در این مثال از بین برود. بدین ترتیب امکان بررسی این سؤال در نسبیت خاص نیست؛ اما با توجه به تحلیل نسبیت عام، ساعت کسی که شتاب گرفتهاست عقب میماند. یعنی بازه ی زمانی کوتاه تری را احساس می کند و جوان تر می ماند.[۱][۲]
پارادوکسِ دروغگو
پارادوکسِ تپه شن یا مویِ سر
یک دانه شن را در نظر بگیرید. مطمئناً این یک دانه یک تپه شن محسوب نمیشود. حالا فرض کنیم تعدادی دانه شن داریم که هنوز آنقدر نشدهاند که تپه شن به حساب بیایند. اگر به این تعداد فقط یک دانه اضافه کنیم مطمئناً ناگهان یک تپه نخواهیم داشت. آنچه هست هنوز هم تپه شن نیست. پس هیچ تعدادی شن یک تپه شن نیست.
همین استدلال را میشود با مویِ سر انجام داد و نتیجه گرفت که همهٔ انسانها کچل اند!
راه حل
این معضل به این دلیل پدید میآید که قواعدِ شفاف و دقیقِ منطقِ کلاسیک را به کلماتِ ذاتاً مبهمِ زبانِ طبیعی اعمال کردهایم. حال یا باید بگوییم زبانِ انسان ایراد دارد و ابهام یک ضعف است، و یا اصالت را به زبان داده و بگوییم زبان هرچه هست به همین صورت درست است، این منطقِ کلاسیک است که ایراد دارد. دراینصورت باید منطقی بسازیم که در آن گزارهها بتوانند ابهام داشته باشند، یعنی گاهی نه صددرصد صادق و نه صددرصد کاذب باشند، بلکه ارزشی بینابین را اختیار کنند. به این نوع منطق منطقِ فازی گفته میشود.
منابع
https://fa.wikipedia.org
- Richard A. Mould، Basic Relativity، Springer، ۱۹۹۴
- هاک سوزان، فلسفهٔ منطق، ترجمهٔ محمد علی حجتی، کتابِ طه، ۱۳۸۲
- Oxford Dictionary of Philosophy
- R. M. Sainsbury (۱۹۸۸). Paradoxes. Cambridge.
- W. V. Quine (۱۹۶۲). “Paradox”. Scientific American، April ۱۹۶۲، pp. ۸۴–۹۶.
- Michael Clarke (۲۰۰۲). Paradoxes from A to Z. London: Routledge.
- Derek Parfit (۱۹۸۴). Reasons and Persons. Oxford: Oxford University Press.
- Saul Smilansky (۲۰۰۷). ۱۰ Moral Paradoxes. Malden، MA: Blackwell Publishing