آیا واقعا پول باعث گردش زمین است؟ بسیاری از مردم جهان با وجود اینکه هر روز با خودشان پول زیادی به همراه دارند، ولی دقیقا نمیدانند پول چیست. افراد بسیار معدودی هستند که دقیقا میدانند پول چیست و کارکرد آن به چه صورت است. مقاله زیر را بخوانید تا با ماهیت این موجود دوستداشتنی آشنا شوید.
به طور مختصر، پول هر چیزی است که بتوان چنین عناوینی را به آن نسبت داد:
- ذخیرهی ارزش: یعنی میتوان آن را ذخیره کرده و برای بعد استفاده نمود و فرایند خرید را در طول زمان هموار کرد.
- واحد حساب: یعنی ایجاد یک پایه مشترک برای قیمتها.
- واسط تبادل: یعنی چیزی که میتوان از آن برای خرید و فروش استفاده کرد.
شاید راحتترین راه فکر کردن دربارهی نقشی که پول ایفا میکند این است که تصور کنیم اگر پول نبود، چه اتفاقی میافتاد. اگر پولی وجود نداشت، اقتصاد ما به یک اقتصاد مبادلهی کالا با کالا تنزل پیدا میکرد. اگر کسی میخواست چیزی بخرد باید کالای خود را با کالای شخصی دیگر معاوضه میکرد. مثلا، کسی که در تعمیر اتومبیل تخصص داشت و میخواست مواد غذایی بخرد، باید نزد کشاورزی میرفت که مواد غذایی مورد نظر او را داشته باشد و از طرف دیگر اتومبیلش خراب شده باشد. اما اگر اتومبیل کشاورز خراب نباشد چه؟ یا چه میشد اگر کشاورز تنها به مکانیک چند تخممرغ بیشتر از مصرف معمول او میداد؟ همین پیدا کردن فردی که برای داد وستد به تخصص فردی دیگر نیاز داشته باشد بسیار دشوار است. در این صورت ممکن بود مردم پیش از آنکه فرد مناسبی را برای مبادله پیدا کنند، از گرسنگی میمردند.
اما با وجود پول، دیگر نیازی به یافتن فرد خاصی نیست. شما فقط به بازاری نیاز دارید که خدمات و محصولات مورد نیازتان را عرضه میکنند. در این بازار، شما با فرد صاحب محصول، مبادلهی کالا به کالا نمیکنید. در عوض، محصولات و خدمات خود را با استفاده از یک واسط تبادل که پول است، رد وبدل میکنید. سپس میتوانید از آن پول برای خرید نیازهای خود از دیگرانی که همان واسط تبادل را قبول دارند، استفاده کنید. در این شرایط، با افزایش میزان تخصصها، تولیدات بیشتر شده و تقاضا برای تراکنش و مبادله افزایش مییافت و در نتیجه نیاز به پول بیشتر پیدا میشد.
پول بیشتر
پول چیست ؟ به طور کلی، پول چیزی است که در طول زمان ارزش خود را حفظ میکند، میتوان آن را به سادگی برحسب قیمت ترجمه کرد و از طرفی مورد قبول همگان است. در گذشته از چیزهای مختلفی به عنوان پول استفاده میشد مثل پوستهی صدف، جو، فلفل، طلا و نقره.
در ابتدا، ارزش پول به واسطهی کاربردهای دیگر آن و هزینههای جایگزینی آن مشخص میشد. مثلا، شما میتوانستید جو را بخورید یا از فلفل به عنوان طعمدهنده استفاده کنید. ارزشی که برای مصرف این مواد قائل میشدید، کف ارزش آن را تعیین مینمود. هر کسی میتوانست جوی بیشتر بکارد، اما رشد آن زمان میبرد، بنابراین با خوردن جو ذخیرهی پولی کاهش پیدا میکرد. از طرف دیگر، فرض کنید بسیاری بخواهند توت فرنگی را به عنوان پول استفاده کنند، اما با فاسد شدن آن پول زیادی را از دست خواهند داد. بسیار دشوار است که بتوان توتفرنگی را تا یک ماه ذخیره کرد، چه برسد به یک سال و تقریبا امکان تبادل بیشتر میان افراد تقریبا غیرممکن است. همچنین، یک مشکل دیگر بخشپذیری است؛ هر چیزی که ارزش دارد را نمیتوان تقسیم کرد، همچنین استانداردسازی هر واحد آن نیز کاری بسیار دشوار است. مثلا، ارزش یک سبد توت فرنگی که با کالاهای مختلف سنجیده شده را نمیتوان به سادگی تعیین کرد و ثابت نمود. نه تنها توت فرنگی بلکه خیلی چیزهای دیگر نمیتوانند نقش پول را به درستی بازی کنند.
اما فلزات ارزشمند به نظر تمامی مشخصههای مورد انتظار از پول را دارا هستند: واحد حساب باثبات، ذخیرهی ارزشی بادوام و واسط تبادل مناسب. به دست آوردن این فلزات دشوار است. منابع آنها محدود و متناهی است. با گذشت زمان از بین نمیروند. به راحتی به سکههای استانداردشده قابلتقسیم هستند و با تقسیم شدن به واحدهای کوچکتر ارزش خود را از دست نمیدهند. به طور خلاصه، دوام، محدودیت منابع، هزینهی بالای جایگزینی و قابلحمل بودن از ویژگیهایی است که فلزات ارزشمند را جذابتر از سایر کالاها برای ایفای نقش پول مینماید.
تا چند سال گذشته، طلا و نقره پول رایج مورد استفادهی مردم بود. طلا و نقره سنگین هستند در نتیجه با گذشت زمان به جای حمل فلز و مبادلهی آن با کالا، مردم فلزات گرانبهای خود را در بانک پسانداز میکردند و بانک با صدور برگهای مالکیت صاحب طلا یا نقره را مشخص میکرد. هرکسی هر وقت لازم میشد میتوانست با در دست داشتن این برگههای مورد تایید بانک، طلا و نقرهی خود را از بانک برداشت کند. در نهایت، بعدها ارتباط برگهی اظهاریهی مالکیت فلزات ارزشمند از خود فلزات قطع شد. با از بین رفتن این ارتباط، پول بدون پشتوانه متولد شد. پول بدون پشتوانه از نظر مادی بیارزش بود اما به این علت ارزشمند بود که کل مردم بر سر نسبت دادن ارزش به آن توافق پیدا نمودند. به طور مختصر، این نوع پول توانست به کار بیاید زیرا مردم چنین باوری داشتند. با تکامل وسایل مبادله، منابع آن نیز تکامل یافت و از افراد در مبادلهی کالا به کالا، تا پذیرش جمعی در زمانی که جو و پوستهی صدف پول محسوب میشدند و تا دولتها در زمان حاضر پیش رفت.
اگرچه استفاده از سکههای استاندارد یا اسکناسهای کاغذی کار تعیین قیمت کالاها و خدمات را آسانتر نمود، اما میزان پول موجود در سیستم نیز نقش مهمی در تعیین قیمتها بازی کرد. برای مثال، کشاورز گندم حداقل دو دلیل برای نگه داشتن پول خود دارد: استفاده در تراکنشها (اسکناس) و ذخیرهی موقت برای نیازهای آینده (ذخیرهی احتیاطی). فرض کنید زمستان در راه است و کشاورز میخواهد به ذخیرهی پول خود برای مخارج آینده اضافه کند. اگر کشاورز برای یافتن افرادی که پول کافی برای خرید گندم دارند، با مشکل مواجه شود ممکن است حاضر شود با سکه و اسکناس کمتری محصولات خود را بفروشد. و نتیجه این میشود که قیمت گندم پایین بیاید چرا که تامین پول به شدت دشوار شده است. یک علت دیگر ممکن است این باشد که طلای کافی برای ضرب پول جدید وجود ندارد. به پایین آمدن کلیهی قیمتها تورم منفی میگویند. از طرف دیگر، اگر پول بسیار زیادی در گردش باشد اما تقاضای کالا تغییر نکند، ارزش پول سقوط میکند. به این پدیده تورم میگویند و در این شرایط برای خریدن یک مقدار مشخص کالا یا خدمات باید پول بیشتری پرداخت. در تعادل نگه داشتن عرضه و تقاضای پول کار بسیار دشواری است.
تولید پول
پول بدون پشتوانه کارایی بیشتری از فلزات باارزش دارد. تامین آن به مقدار فلزات باارزش موجود وابسته نیست. اما همین به پیچیدگی موضوع میافزاید: دقیقا به علت اینکه میزان محدودی فلزات باارزش وجود دارد، در میزان صدور برگهها نیز محدودیت وجود داشت. اگر طلا یا نقرهی کافی برای پشتیبانی از پول وجود ندارد، دولتها چطور میدانند که چقدر پول باید چاپ کنند؟ این همان معضلی است که دولتها با آن مواجه هستند. از سوی دیگر، مسئولین همیشه مایل به چاپ پول هستند زیرا دولتها میتوانند بیشتر خرید کنند، افراد بیشتری استخدام کنند، دستمزد بیشتری بپردازند و سطح محبوبیت خود را افزایش دهند. از طرف دیگر، چاپ بیش از حد پول باعث بالا رفتن قیمتها میشود. اگر مردم احساس کنند که قیمتها رو به افزایش است، قیمت محصولات خود را خیلی سریعتر بالا میبرند. اگر دولت در جهت رفع این انتظارات واکنشی نشان ندهد، اعتماد به پول رفته رفته کاهش مییابد و در نهایت ممکن است بیارزش شود. این اتفاق دقیقا در زمان وقوع ابرتورم رخ میدهد. برای از بین بردن وسوسهی چاپ پول، امروزه بسیاری از شرکتها وظیفه تصمیمگیری در این مورد را بر عهده نهاد مستقل بانک مرکزی گذاشتهاند. بانک مرکزی موظف است دستور چاپ پول را با توجه به ارزیابی نیازهای اقتصادی صادر کند و از انتقال منابع مالی به دولت برای تامین بودجهی مخارج خود جلوگیری کند. چاپ پول به اشتباه مصطلح شده است زیرا امروزه پولها بیشتر به شکل سپردههای بانکی هستند تا اسکناس کاغذی.
باوری که میتواند کمرنگ شود
کشورهایی که در مسیر تورم شدید قرار گرفتهاند این تجربه را داشتهاند که ارزش پولشان چقدر به باور مردم وابسته است. در دههی ۱۹۸۰، مردم بعضی از کشورهای آمریکای لاتین مثل آرژانتین و برزیل، آهسته آهسته اعتماد خود را به واحد پول ملیشان از دست دادند چرا که تورم به سرعت ارزش پول را کاهش میداد. بنابراین، آنها شروع به استفاده از یک واحد پول باثباتتر، یعنی دلار، به عنوان واحد پول غیررسمی نمودند. این پدیده را دلاریزهسازی غیررسمی مینامند. در نتیجهی این پدیده، دولت انحصار خود در صدور پول را از دست میدهد. بازگرداندن کشور از این وضعیت به حالت عادی کاری به شدت دشوار است.
برخی دولتها از سیاستهایی برای بازگردان اعتماد عمومی به واحد پول ملی استفاده کردهاند که بیشتر مبتنی بر بخش اعتقادی کارکرد پول است. مثلا در ترکیه در سال ۲۰۰۵، دولت با حذف ۶ صفر از واحد پول خود یعنی لیره، مجددا آن را احیا کرد. و یک شبه ۱،۰۰۰،۰۰۰ لیره به ۱ لیره تبدیل شد. از سوی دیگر، برزیل در سال ۱۹۹۴، واحد پول جدیدی به نام رئال معرفی کرد. در هر دو کشور، شهروندان با این موضوع کنار آمدند، همین نشان میدهد هر وقت که مردم یک واحد پولی جدید یا یک شیوهی جدید اسمگذاری را بپذیرند، آن واحد رسما مقبولیت پیدا خواهد کرد.
به نقل از chetor.com
منبع : http://tabnakeghtesadi.ir/fa/news/721016