سرمایه داری یا کاپیتالیسم یک ساختار اقتصادی است که بر پایه مالکیت خصوصی افراد استوار است و افراد میتوانند با استفاده از امکانات و مهارتهای خود، در بازارهای رقابتی فعالیت کنند و منافع مالی حاصل از این فعالیتها را کسب کنند. در نظام سرمایه داری دولتها تلاش میکنند با فراهم کردن شرایط رقابتی برابر برای همه افراد جامعه و برچیدن هر نوع رانت و انحصار فرصت رشد را برای همه به طور یکسان ایجاد کنند. حال این افراد جامعه هستند که با استفاده از مهارتهای خود و شرکت در یک میدان رقابت برابر ثروت بیشتر یا کمتر به دست میآورند.
در نظام سرمایه داری کلیه فعالیتهای اقتصادی شامل سرمایه گذاری، تولید، عرضه و فروش محصولات و خدمات بدون دخالت دولت و صرفاً با تصمیمگیری شخصی فعالان جامعه تعیین میشود و تولید کالاها و خدمات در درجه اول برای کسب سود بیشتر انجام میشود نه لزوماً رفع نیازهای انسانها.
کسبوکارهای آزاد در انواع مختلفشان و در جوامع گوناگون از قدیم وجود داشتهاند؛ اما کسبوکارهای آزادی که ما امروزه به آنها فکر میکنیم، نوع خاصی از آنها هستند: این کسبوکارها به چیزی بیش از آزادی خریدوفروش مرتبط هستند. آنها درگیر جمعآوری و بهکارگیری سرمایه میباشند. مفهومی که در دنیای سرمایه داری مطرح شد.
مرکانتالیسم – سرمایه داری کوچک
در بین قرنهای ۱۶ و ۱۸ میلادی، کسبوکارهای آزاد فراوانی در اروپا وجود داشت. مبادلات گسترده، جستوجوهای بسیار برای کشورها و بازارهای جدید و کسبوکارهای زیادی برای مشتریان محصولات جدید تولید میکردند؛ اما اینها در حقیقت سرمایه داری نبودند.
در آن زمان دولتها بر جمعآوری فلزات گرانبها مخصوصاً طلا تمرکز داشتند. آن این موضوع را بهعنوان منبع قدرت و ثروت کشور قلمداد میکردند. درنتیجه، آنها خطمشیهایی را ترجیح میدانند که خارجیان را تشویق میکرد تا طلاهایشان را بدهند و کالاهای تولیدی آنها را بخرند. دولتها از تجارشان میخواستند که بهشدت تلاش کنند. این خطمشیها منجر به آن شد که دولتها قوانین گمرکی جدید وضع کنند، به برخی صنایع یارانه بدهند و گاهی انحصار را تشویق کنند.
صنعتی سازی – سرمایه داری بالغ
همانطور که احتمالاً شما هم میدانید، هیچکدام از اینهایی که تاکنون درباره آنها صحبت کردیم، سرمایه داری واقعی نبودند. بااینحال آنها برای برخی در قرن ۱۸ هم سرمایه داری به حساب میآمدند. از زمانی که نوآوریهای صنعتی شروع به خلق ثروت جدید کردند، دیگر تاجر بودن امر عجیبی نبود، ازآنپس صنعتی بودن مهم تلقی میشد.
صنعتگران به چیزهایی مانند کارخانهها، بازارهای کار نامحدود و از بین رفتن عوارض گمرکی علاقه داشتند. آنها همچنین دوست داشتند کارهایی در مقیاس بزرگ انجام دهند و در اینجا بود که بازهم بانک ها وارد بازی شدند.
ساختن یک کارخانه یا پیادهسازی راهآهن میزان بسیار زیادی پول نیاز داشت. این کار فعالیتی پرخطر بود و زمان بازگشت آن نیز بسیار طولانی بود. بانک ها با جمعآوری پس اندازهای کوچک مردم در کنار هم یک امر غیرممکن را ممکن ساختند. مطمئناً، سود حاصل از قرض دادن چنین پولی نیز برای بانک ها بسیار چشمگیر بود. به همین دلیل است که صنعت بانکداری و سایر صنایع در یک کشور با یکدیگر رشد میکنند و ضعف یکی موجب ضعف دیگری میشود.
منبع: مدیرمالی