تعداد افرادی که سعی میکنند خود را وارد اقتصاد گیگ کنند، به طور پیوسته در حال افزایش است. اما اصلاً این اقتصاد گیگ چیست؟ اقتصاد گیگ (Gig Economy) محیطی است که موقعیت و جایگاه افراد در آن به طور معمول موقتی است و شرکتها و سازمانها عمدتاً قراردادهای کوتاهمدت با فریلنسرها یا همان آزادکاران منعقد میکنند. به بیان سادهتر، افراد بهجای اینکه دنبال شغلهای تماموقت و بلندمدت باشند، بهدنبال شغلهای کوتاهمدت هستند و با تمام شدن یکی بهسراغ بعدی میروند. گاهی کار نیمهوقت برای تکمیل روز کاری انتخاب میشود، ولی اغلب انتخاب شیوه زندگی است. این روزها خیلیها به صورت انفرادی کار میکنند، در حالی که دستهای هم هستند که کسب و کارهای خیلی کوچک دارند و معمولاً بین یک تا پنج نفر را استخدام میکنند.
طبق تحقیقات سالانهای که توسط آپورک و فریلنسر یونیون انجام شده است، ۳۵ درصد از نیروی کار امریکا یعنی چیزی حدود ۵۵ میلیون نفر آزادکار هستند. شبکه اجتماعی لینکدین پیشبینی میکند این تعداد تا سال ۲۰۲۰ به ۴۳ درصد افزایش پیدا کند.
وقتی برای خود کار کنید قادر به مدیریت برنامه زمانی خود هستید، میتوانید تجارب جدید کسب کنید و از هر چیزی که به کارآفرینی ربط دارد لذت ببرید. ولی این سکه یک روی دیگر هم دارد. علاوه بر چیزی که در آن مهارت دارید، به مجموعهای از مهارتهای دیگر هم نیاز دارید که از آن جمله میتوان به توسعه کسب و کار و حرفهایگری اشاره کرد. قبل از اینکه گیگی شوید، باید اصولی که باعث موفقیت در این اقتصاد میشوند را بهخوبی درک کنید.
اصل اول: علاقه بهتنهایی کافی نیست
لارس سادمن مدیر مالی ارشد شرکت بلژیکی Procter & Gamble میگوید: «یکی از اشتباهات عمومی و تصورات غلطی که انسانها دارند این است که فکر میکنند برای رسیدن به موفقیت در این اقتصاد کافی است بهدنبال علایق شخصیشان بروند.» سادمن این روزها یک سخنران کلیدی، مربی اجرایی و مدرس دانشگاه است. وی نهتنها در رابطه با اقتصاد گیگ تحقیقات وسیعی انجام داده و درخصوص آن صحبت کرده است، بلکه خودش در این محیط زندگی میکند.
وی میگوید: «در دنیای سخنرانی در کنفرانسها یک عبارت وجود دارد: «“سختترین بخش ارائه سخنرانی نیست، بلکه آماده کردن سخنرانی است. “حالا بهجای کلمه سخنرانی، کلمات شغل و مأموریت را قرار دهید. میبینید که این جمله در اکثر بخشهای دنیای فریلنس و اقتصاد گیگ صدق میکند.» علاوه بر داشتن یک مهارت و خبرگی تعریف شده باید نحوه بیان فواید آن را بلد باشید و بدانید چطور آن را به چشماندازهای پیش رو ارتباط دهید. به عنوان مثال، شبکهسازی را در نظر بگیرید. بهدنبال این باشید که ببینید سکوهای فناوری مانند آپورک به چه شکل شما را به مشتریان جدید مرتبط میکنند.
بهغیر از آن، باید بهصورت خودجوش انگیزه داشته باشید. سادمن میگوید: «برای برخی از افراد از جمله خود من این بخش سختترین قسمت است. وقتی داخل یک سازمان کار میکنید، ناخودآگاه با یک جریان مشخص حرکت میکنید. همه چیز از قبل برای شما طرحریزی شده است. اما وقتی در اقتصاد گیگ کار میکنید، دیگر خبری از فرآیندهای واقعی نیست.» برای اینکه در کارتان نظم و انضباط داشته باشید، سادمن به یک چشمانداز کلیدی و استراتژی مهم اشاره میکند و میخواهد هر روز آن را ارزیابی کنید. در ضمن، او از کمک گروهی از دوستان و همکاران قابل اطمینان و مورد اعتماد برخوردار است و میتواند اهدافش را با آنها به اشتراک بگذارد. برای همین است که وی پاسخگو و مسئولیتپذیر است.
اصل دوم: حرفهایگری چند برابر موارد دیگر اهمیت دارد
با اینکه تعداد فریلنسرها و مالکان کسب و کارهای کوچک روز به روز بیشتر میشود، ولی هنوز تعبیر درستی از این نوع شیوه زندگی وجود ندارد. کلی باتریک پایهگذار KB Voiceovers پا را فراتر میگذارد و از حرفهایگری و حرفهای بودن صحبت میکند. وی معتقد است خیلی از افراد تصورات غلط و نادرستی از دورکاری دارند. او میگوید: «باید طوری رفتار کنید که مشتریانتان با شما احساس راحتی داشته باشند و فکر نکنند با کسی کار میکنند که با لباس راحتی در خانهاش راه میرود و سعی میکند به آنها خدمات بدهد. من وقتی قصد معرفی خودم را دارم سعی میکنم در سطح بالاتری لباس بپوشم تا به دیگران اجازه ندهم برداشتهای غلط و نادرست داشته باشند، حالا مهم نیست که قصد شرکت در یک رویداد نتورکینگ را داشته باشم یا در یک قرار ملاقات دونفره حاضر شوم.»
از آنجا که باتریک در زیرزمین خانهاش کار میکند و در آنجا خبری از یک استودیوی مجهز به ابزار حرفهای نیست، کمتر این فرصت را پیدا میکند تا با مشتریان خود ملاقات رو در رو داشته باشد. او میگوید: «وقتی کسب و کارم را راه انداختم، یکی از اولین کارهایی که انجام دادم ساخت یک ایمیل به نشانی فروشگاه UPS بود که در همان محل قرار داشت. اگر از نشانی خانه استفاده میکردم، کاملاً مشخص بود که یک خانه شخصی است و خبری از استودیوی ضبط نیست.» وی همچنین هزینه زیادی صرف راهاندازی یک وبسایت و ابزار مارکتینگ با بالاترین کیفیت ممکن کرد. او میخواست مطمئن شود که تمام ارتباطاتی که با مشتریانش دارد، از ایمیل گرفته تا تماسهای تلفنی نشاندهنده حرفهایگری و منعکسکننده برند شخصیتی وی باشند.
اصل سوم: برونسپاری اصلاً کار بدی نیست
این درست است که باید از هوش و ذکاوت کسب و کار برخوردار باشید، ولی فکر نکنید برای پیشبرد یک کسب و کار و اداره آن باید همه مهارتهای مورد نیاز را یکجا داشته باشید. به عنوان مثال، برای برندینگ شرکت، حسابداری و امور مالی یا مالیات باید فرد دیگری کنارتان باشد. باتریک سال اول همه کارها را خودش بهتنهایی انجام داد، ولی از سال دوم برای برخی از کارهای مشخص نیروی جدید استخدام کرد.
او میگوید: «اگر بتوانید سال اول همه کارها را خودتان مدیریت کنید، به شما کمک میکند تا با همه جوانب و زوایای کسب و کارتان و نحوه کار آن آشنا شوید. ولی وقتی شروع به رشد کرد، باید روی کارهایی که خوب انجام میدهید تمرکز کنید و برای بخشهای دیگر کسانی را بیاورید که آنها کار قبلی را بهتر از شما انجام میدهند.»
اصل چهارم: شما نمیتوانید برنامه زمانی خود را کنترل کنید
یکی از بزرگترین و مهمترین جاذبههای وسوسهکننده پیوستن به نیروی کار گیگ انعطافپذیری است. یعنی روی میزان، ساعت و زمان کارتان کنترل بیشتری دارید. ولی همیشه این طور نیست. باتریک میگوید: «مردم فکر میکنند اگر برای خودشان کار کنند، برنامه زمانی آنها توسط خودشان کنترل میشود. اما این مشتریان من هستند که برنامه زمانی من را کنترل میکنند نه خودم.» سادمن هم میگوید: «همیشه این طور نیست که انتخاب کنید چه زمانی دوست دارید کار کنید.»
در اقتصاد گیگ کار پیوسته و تضمین شده همیشگی نیست و هیچ اطمینانی از اینکه پروژه بعدی چه زمانی به شما داده میشود وجود ندارد. اگر میخواهید موفق شوید، باید بپذیرید که این مشتریان شما هستند که هفته کاریتان را مشخص میکنند نه انتظاراتتان. البته که میتوانید چگونگی و زمان تقابل با کارتان را کنترل کنید و خیلی سادهتر بین تعهدات شخصی و علاقههای خود توازن و تناسب برقرار کنید. این همان بخشی است که اقتصاد گیگ را لذتبخش میکند، ولی برای رسیدن به موفقیت به واقعبینی درست و سالم نیاز دارید.