نقش جغرافیای سیاسی در تحولات منطقه ای چیست ؟
به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک ، با توسعه جغرافیای سیستماتیک و تئوریک نیاز به یک تعریف جدید احساس میشد.در اواخر دهه شصت ارائه و تعریف تغییرات دیدگاهی، این علم را پدیدار ساخت. جکسون کار اساسی جغرافیای سیاسی را بررسی پدیدههای سیاسی در جایگاه منطقهای آنها تعریف کرد، در حالی که آکادمی ملی علوم در کمیته ویژه جغرافیا مصالحهای میان دیدگاهها ایجاد کرده و کار اساسی جغرافیای سیاسی را بررسی کنش متقابل منطقه جغرافیایی و فرآیند سیاسی دانست. دو تن از جغرافیدانان به نامهای کوهن و رزنتال با استفاده از متدولوژی جدید الگویی طرح کردند که نقش سیاسی انسان در جامعه و ارتباط آن با سرزمین و نتایج حاصل از این ارتباط را در تشکیل نظام سیاسی نشان میدهد.در این الگو نقش سیاسی انسان بصورت ایدئولوژی سیاسی، ساختار سیاسی و تصمیمهای اجرایی بروز میکند.
فرآیندهای سیاسی از نیروهای اجتماعی بوجود آورنده آنها جدا نیست چون این نیروها به نهادهای سیاسی شکل میدهند و فرآیند سیاسی نیز از طریق همین نهادها عمل میکند. بنابراین نظام سیاسی از نیروهای اجتماعی فرآیند سیاسی و فضای جغرافیایی مربوط به آن (که با همکنش متقابل دارند) تشکیل میشود. نظام سیاسی نیز طیف وسیعی دارد که دو سر آن را نظامهای کاملاً باز و یا کاملاً بسته تشکیل میدهند. تقریباً تمام نظامها جایی را بین این دو سر افراط و تفریط اشغال میکنند. ارتباط نظام سیاسی با سرزمین مستقیم و گسترده است. نظام باز، چشماندازی بوجود میآورد که محصول وابستگی متقابل است. برای مثال از الگوهای فشرده سکونت، نمادهای بهرهبرداری متمرکز از منابع، توسعه بندرهای ورودی و پیدایش علامتهای بینالمللی میتوان نام برد. در نظام بسته، چون هدف خودکفایی است، چشمانداز بصورت دیگری ظاهر میشود در این نظام الگوهای سکونت به صورت پراکنده ( نه مجتمع ) و بهرهبرداری از منابع بصورت غیر متمرکز و گسترده، نمایان میشوند در این نظام به ایجاد تسهیلات و امکانات رفاهی در مکان مرکزی توجه بیشتری میشود و علامتها و شعارهای ملی، جانشین نمادهای بینالمللی میگردد. بنابراین بر اساس میزان باز و بسته بودن نظام سیاسی، تغییر چشمانداز را میتوان پیشبینی کرد./س
منبع : http://www.yjc.ir/fa/news/4196130