خبرگزاری میزان- تا یک شوک خارج از بنگاه، مثل تحریم یا تغییر نرخ های مواد اولیه یا تولید از سوی دولت میافتد، سودآوری بنگاه بشدت پایین آمده و گویا اصلا برای این اتفاقات برنامه و راه حل استراتژیکی پیش بینی نشده است.
به گزارش گروه اقتصاد خبرگزاری میزان، چندین سال است که مدیران بنگاه ها همراه با بعضی از اقتصاددانان، مشکل اصلی تولید و ورشکستگی واحدهای تولیدی را نرخ بالای سود بانکی و هزینه بالای تامین مالی کسب وکار می دانند و بیان می کنند که نرخ بالای سود بانکی باعث افزایش هزینه غیرعملیاتی و مالی و بنابراین منجر به زیان یا کاهش معنادار سود آن ها شده است.
این مشکل در چندسال اخیر در اثر محدودیت ناشی از بحران نقدینگی بانک ها شدت بیشتری پیدا کرد و دلیل این محدودیت، ناشی از قفل و انجماد بخش معناداری از دارایی های بانکی در بخش غیرمولد مسکن است که هنوز راه حل سریع و کارا برای خلاص شدن از این مشکل از طرف کسی ارائه نشده است و امکان دارد چندین سال این مشکل گریبان گیر بانک ها باشد.
بحث بر سر این بود که حالا اگر مشکلات تامین مالی و هزینه های سرمایه گذاری بنگاه ها از بین برود و آن ها براحتی با نرخ های معقول وام بگیرند آیا مشکل تولید در سطح خرد و رشد اقتصادی در سطح کلان حل خواهد شد؟ آیا با کاهش هزینه مالی حتما بنگاه ها سودآور می شوند؟ با بررسی صورت های مالی و همچنین نوع تفکر مدیران بنگاه ها و کارکنان، به راحتی می توان جواب نه به این سوال داد. مشکل اساسی تولید داخلی نبود بهره وری در سطح بنگاه ها، نبود واحدهای قوی تحقیق و توسعه و آموزش منابع انسانی، رانت جویی مدیران بنگاه ها، ضعف در شناخت بازار و تمرکز بر بازارهای داخلی و غفلت از بازار خارجی هست. در اقتصاد خرد تابع سود برابر ارزش تولید منهای هزینه است.
تابع تولید علاوه بر این که تابعی از عوامل تولید (نیروی کار و سرمایه، انرژی) است تابعی از سطح تکنولوژی هم است که این عوامل تولید را باهم در راستای افزایش تولید، ترکیب می کند. این تکنولوژی، تحقیق و توسعه، نگاه به بازارهای جهانی، رقابت و قدرت مدیریت است که باعث رشد بی محابای ارزش شرکت هایی مانند آمازون و مایکروسافت شده است.
ما چندین سال است که به این مهم توجه نکرده ایم و مشکلات تولید را فقط گردن عوامل بیرونی می اندازیم. وقتی طرحی صنعتی را می خواهیم راه اندازی کنیم عموما به تکنولوژی و این که تولید بنگاه قرار است سالانه چقدر از ناحیه تکنولوژی افزایش بیابد یا هزینه تولید سالانه در اثر بهره وری چقد کاهش یابد، توجهی نمی کنیم.
رقابت با بنگاه های خارجی برای تولیدکننده های داخلی رویایی دست نیافتنی شده و اگر تقاضای داخلی بود که هیچ وگرنه بنگاه بعد از مدتی به قهقرا می افتد.
آموزش نیروی کار و مدیریت توانمند و هزینه کردن در تحقیق و توسعه در بنگاه ها، جای خود را به رانتجویی و وابستگی به دولت داده است.
تا یک شوک خارج از بنگاه، مثل تحریم یا تغییر نرخ های مواد اولیه یا تولید از سوی دولت میافتد، سودآوری بنگاه بشدت پایین آمده و گویا اصلا برای این اتفاقات برنامه و راه حل استراتژیکی پیش بینی نشده است. یک بنگاه باید آنقدر قوی و منعطف باشد که برای هر بحران احتمالی راه حل های فراوانی درنظر داشته باشد و با یک اتفاق و شوک هزینه یا تولید به مرز ورشکستی نیفتد. متاسفانه تا زمانی که این مشکلات مذکور حل نگردد، صرف کاهش نرخ بهره و وفور منابع مالی هیچ دردی از تولید کشور دوا نخواهد کرد و صرفا به حیف و میل منابع مالی منجر خواهد شد.
منصور ایزدپناه، دانشجوی سال آخر دکتری اقتصاد نظری
منبع : http://www.mizanonline.ir/fa/news/374344