مردم عادی واژه حباب را برای زمانی به کار میبرند که میخواهند بگویند قیمت یک دارایی بعد از افزایش مجددا کاهش خواهد یافت و این اصطلاح را برای وقتی که حباب مثبت باشد بکار میبرند. واژه حباب در اصطلاح فنی آن به معنای فاصله گرفتن قیمت یک دارایی از ارزش بنیادی آن است(چه بیشتر و چه کمتر). البته هر انحراف قیمتی را نمیتوان حباب دانست. حتی بعضی اقتصاددانان وجود چیزی به نام حباب در بازارها را به کلی انکار میکنند.
به عنوان مثال، این جملات از یوجین فاما(Eugene Fama) نوبلیست اقتصاد و از بنیانگذاران دانش مالی است:
«من حتی نمیفهمم این حباب که میگویید چیست. این واژه اخیرا بر سر
زبانها افتاده است. من فکر میکنم این واژه هیچ معنایی نداشته باشد»
« من فکر میکنم که اکثر حبابها پسگویی بعد از حل معما هستند»
فاما نظریهپرداز فرضیه «بازارهای کارا» (Efficient Markets) است و اعتقاد به عقلانیت کامل عوامل اقتصادی دارد. در این نظریه اگر هم عوامل اقتصادی درجهای از عدم عقلانیت نشان بدهند از یک طرف به طور متوسط اثر خنثایی روی متغیرهای کلی دارند و از طرف دیگر از بازار حذف شده و سود را به عاملان عقلایی واگذار میکنند.
در آن طرف طیف اقتصاددانان رفتاری هستند. اقتصاددانان رفتاری اعتقاد دارند که کارایی و عقلانیت به آن شکلی که در مالی کلاسیک مطرح میشود در دنیای واقعی وجود ندارد و فرض کردن آن در مدلها هم به احتمال بالایی کمکی به فهم و پیشبینی بازارها نمیکند. با اینحال در مالی(اقتصاد) رفتاری نوعی از کارایی بازارها پذیرفته شده است که در آن اگرچه قیمتها در بازار الزاما منعکسکننده ارزشهای بنیادی نیستند، اما از این جهت که کسب سود از آنها دشوار است کارا هستند. مدلسازی حباب در اقتصاد رفتاری معمولا با محوریت رفتار رمهای(Herding) صورت میگیرد و البته پویاییهای روانی مرتبط با تحولات انتظارات هم مطابق آنچه در دنیای واقعی است در نظر گرفته میشود.
در میانه طیف هم دیگر اقتصاددانان قرار میگیرند. ویژگی مشترک اقتصاددانان میانه طیف این است که همگی وجود حباب در بازارها را میپذیرند. مدلهای نظری مختلفی هم برای تبیین چگونگی وقوع حباب توسعه داده شدهاند که بسیاری از آنها روی «انتظارات» عوامل سوار میشوند و در این مدلها درجات مختلفی از عقلانیت برای عوامل در نظر گرفته شده و یا درجات مختلفی از کارایی و شفافیت برای بازار در نظر گرفته شده است. در کنار مدلهای نظری و ریاضی، مدلهای اقتصادسنجی(آماری) هم بطور پیوسته گسترش پیدا کردند، روشهای قدیمی با نقدهای جدی روبرو میشوند و روشهای جدید ابداع میشوند.
اگر اقتصاد را یک سیستم پیچیده(Complex System) بدانیم اظهار نظر در مورد اینکه یک دارایی مشخص حبابی است یا نه کاری نشدنی است، چرا که اگر بناباشد در ارزش بنیادی یک دارایی، تحولات آیندههای دور هم لحاظ شده باشند با توجه به عدم امکان(یا دشواری بسیار) پیشبینی سیستمهای پیچیده انسانی تعیین ارزش بنیادی غیرممکن میشود. مثلا آیا میتوان رفتار ترامپ را پیشبینی کرد؟ چقدر احتمال دارد او به ایران حمله کند؟ هر کس در پاسخ به این سوالات یک «احتمال ذهنی» در ذهنش هست، اما نمیتوان قضاوت کرد که کدام احتمال درستتر هست.
بنابراین در مورد حبابی بودن یا نبودن قیمت ارز، سهام، سکه، مسکن و … نمیتوان براحتی اظهار نظر کرد. اما آنچه مسلم است این است که قیمت داراییها به شدت از انتظارات متأثر میشوند و حتی اگر انتظارات اشتباه هم باشند، در موارد متعددی باعث تحقق خودشان شده و در دنیای واقعی هم آنچه پیشبینی شده بوده محقق خواهد شد. اصطلاحا به چنین پدیدهای «پیشگوییهای خود-برآوردکننده»(Self-Fulfilling Prophecy) گفته میشود.
منبع : https://tejaratnews.com/insight