یادداشتی از حسن صادقی؛
دولت بهجای پرداخت بدهیهایش، سیاست فرار به جلو را در پیش گرفتهاست .
حسن صادقی (رییس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری) طی یادداشتی به نقد سخنان ریاست جمهوری ایران پیرامون واگذاری بنگاههای شستا پرداخته است.
درحالیکه خبر مسرت بخش حضور ریاست محترم جمهوری در وزارت کار را پیگیری و دنبال میکردم، ناگهان با پخش اخبار سراسری ساعت ۱۴ شبکه خبر مواجه شدم. ما امید داشتیم ریاست محترم جمهوری با حضور در این وزارتخانه به معضلات آن و مشکلات فراروی زیر مجموعههای این وزارتخانه از جمله سازمان تأمین اجتماعی پرداخته و با صدای بلند اعلام نماید که “دولت بخشی از بدهیهای خود به سازمان تأمین اجتماعی را در بودجه ۹۸ میپردازد و خود را مقیّد به اجرای نظام همسانسازی حقوق بازنشستگان این سازمان براساس بودجه ۹۸ میداند”. لاکن ما چه میپنداشتیم و چه شنیدیم.
جناب آقای دکتر حسن روحانی ریاست محترم جمهوری، شما لطفاً برای سازمان شستا که متعلق به تأمین اجتماعی و از اموال کارگران است، نسخه تجویز نکنید. لطفاً اینگونه نُسَخ نخ نما را برای اقتصاد کشور که در حال ویران شدن است، ارائه ننمائید.
برادر عزیز، شستا جزء اموال دولت و ملک پدری ربیعی نیست و نخواهد بود که او یا هر وزیری بخواهد به خود اجازه دهد تا اموال و شرکتهای متعلق به کارگران را به سرنوشت سازمان صنایع ملی سابق دچار کند.
ما تا امروز فکر میکردیم دولت حامی ما کارگران است لاکن سخنان جنابعالی در وزارت کار نشان داد که شما هیچگونه دل مشغولی نسبت به حل مشکلات فراروی کارگران نداشتهاید، بلکه بیشتر بدنبال زدن چوب حراج به اموال ضعیفترین قشر جامعه یعنی کارگران هستید و یا شاید هم قصد دارید با این ترفند تا چند صباحی بحرانهای پیش روی سازمان را که دولت های نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم مسبب اصلی آن هستند به تأخیر بیاندازید.
جناب رئیس جمهور اجازه دهید کارگران خود تصمیم گیرنده باشند، چراکه به بلوغ فکری رسیدهاند و نیازی به قَیِّم ندارند.
ما مدافعین حقوق کارگران نگران روزی هستیم که سازمان تأمین اجتماعی به واسطه الزام بر قطع تصدیگریاش بر شرکتهای سودده زیرمجموعه هلدینگهای شستا، به سرنوشت “سازمان صنایع ملی ایران” دچار شود.
سازمان صنایع ملی ایران، سازمانی بود که سال ۱۳۵۸ با هدف مصادره اموال ۵۱ سهامدار بزرگ کشور تشکیل و در سال ۱۳۸۱ منحل و به شرکتها و مجموعههای کوچکتر تبدیل شد که یکی از پیامدهای آن، همین وضعیت نابسامانی است که امروزه شاهد آن هستیم.
البته ما مخالف سهامداری سازمان نیستیم اما شرکتهای سودده شستا حقالناس هستند چراکه خصوصیسازی ویرانگر و ولنگار شرکتهای بزرگ دولتی، زخمی عمیق بر تن صنایع ایران انداختهاند؛ زخمی که جز عفونت و نگرانی از آینده چیزی بر جای نگذاشته است.
به نظر میرسد باید از تاریخ عبرت گرفت و گذشته را چراغ راه آینده قرار داد. در قالب خصوصیسازی، بنگاههای دولتی را چوب حراج زدند و یا آنها را به صندوقهای بیمهای واگذار کردند. این کار البته آثار مثبتی در صندوقهای بیمهای و آثار منفی در بخش خصوصی داشته است ولی در کل هیچگاه یک بررسی عمیق و علمی در زمینه خصوصیسازی صورت نگرفت که فواید آن را برای توسعه صنعتی، اقتصاد و اشتغال کشور به نمایش گذارند.
به سران سه قوه، نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و… که بر طبل خروج از بنگاهداری صندوقهای بازنشستگی میکوبند، هشدار میدهم که قطعاً سرنوشت شرکتهای دولتی واگذار شده، برای شرکتهای شستا هم تکرار میشود. مشاهده شده است که به خاطر واگذاری هپکو، آذرآب، گروه ملی فولاد ایران، مجتمع نیشکر هفت تپه و…. به دست آنها که اهلیت نداشتند، چه مصیبتی به بار آورد. آنگاه که بحرانهای مالی اوج گرفت و هزاران کارگر به خیابانها ریختند و ابتدا و انتهای شهر را بستند، شورای عالی امنیت ملی تشکیل جلسه میدهد تا به اعتراضات رسیدگی کند. این دور تسلسل و اضمحلال جمعی تا به کی باید تکرار شود تا به خود بیاییم و بگوییم: دیگر بس است! حال آنکه رؤسای سه قوه انتظار دارند سازمان تأمین اجتماعی اموال خود را به “ثمن بخس” واگذار کند. سؤالی که به ذهنها خطور میکند این است که چرا باید شرکتهای هلدینگ تاپیکو را به بخش خصوصی واگذار کنیم؟ مگر قرار است برای اداره این شرکتها “شقالقمر” کنند؟!
البته که تا ابد وظیفه سازمان تأمین اجتماعی، سهامداری صرف و شرکتداری مطلق نیست. اما در چه ظرف زمانی؟ در چه موقعیتی؟ در موقعیتی که بخش خصوصی توان سرپا ایستادن را ندارد و به کمکهای بانکی برای ادامه حیات خود نیاز دارد.
قانون تسهیل نوسازی صنایع را وضع کردند تا از شرکتهای واگذار شده بخش خصوصی حمایت کنند. اما چه شد؟ چرا بازهم آنها تعطیل شدند؟ چرا از تباهی آنها گریزی نبود؟ در نهایت با اجرای این قانون زمینه بازنشستگی پیش از موعد کارگرانی که در سالهای انتهایی بیمهپردازی بودند، فراهم شد تا باری از دوش کارفرمایان برداشته شود و از هزینههای آنها کاسته شود.
نمیتوانیم پایمان را در یک کفش کنیم و بگوییم الا و بلا خروج از بنگاهداری تنها راهحل ممکن است. امروزه استفاده از واژههای پرطمطراق برای توجیه فواید واگذاری شرکتها به بخش خصوصی، جزئی از یک ایدئولوژی است. اینها همه ابزاری برای فرار رو به جلوست. دولت به جای این سخنان و تجویز نُسَخ، طلب سازمان تأمین اجتماعی را پرداخت کند. دولت به جای اینکه بخشی از بودجه جاری سازمان تأمین اجتماعی را با پرداخت سهم سه درصدی خود از حق بیمهها تأمین کند، میگوید: سازمان تأمین اجتماعی دست از بنگاهداری بردارد در حالی که خود منشأ بنگاهداری است.
تجربه تاریخی به ما نشان میدهد که پس از فروش شرکتهای شستا هیچ تضمینی وجود ندارد که ۵ سال بعد کارگران برای دریافت مطالباتشان تجمع نکنند. چه تضمینی وجود دارد شرکتی که امروز سود میدهد تا از محل سودش تعهدات نقدی سازمان تأمین اجتماعی پرداخت شود، فردای واگذاری به یغما نرود؟ چرا باید دور تسلسل و حرکت دیالکتیک در مسیر زوال تکرار شود؟ دولت به جای تحریک به فروش شرکتهای شستا، پایش را از شستا بیرون بکشد. لطفاً آدمهای سیاسی را به شستا تحمیل نکنید. اصرار دارند مردهای متحرک است و نمیتواند حرکت کند، باید عضو هیأت مدیره شرکتهای شستا باشد. اما حاضر نیستند نمایندگان جامعه کارگری را که صاحب اموال هستند در ترکیب هیأت مدیره شستا بپذیرند. نمایندگانی که از جنس کارگر هستند و شاید بتوانند با ارائه راهکارهایی، گره از کار کارگران بگشایند و این وضعیت نابسامان را بهبود ببخشند.
شما که می گویید بنگاهداری نکنند، پس چرا مدیران منصوب حضرتعالی در شستا بدنبال تأسیس گاوداری هستند؟
چرا بدنبال ساخت سه اتوبان هستند که سالها میبایست ریال ریال پول آن عودت داده شود؟
ما با سایر سازمانهایی که اموالشان خصوصی میشود، متفاوت هستیم. آنها خصوصیسازی میکنند به این امید که اگر کارگران را اخراج کردند سازمانی تحت عنوان “سازمان تأمین اجتماعی” در میدان هست که به کمک آنها بشتابد و پذیرای کارگران آنها، با چهرهای دیگر و در قالب بیمه بیکاری یا بازنشستگی بر سر سفره خودش باشد.
آیا به این موضوع فکر کردهاید که اگر اموال سازمان واگذار شود کارگرانشان کجا مشغول بکار میشوند و آیا اصلاً تضمینی وجود دارد که مدیریت جدید سازمان قصد حفظ کارگران را در سازمان خود داشته باشد.
شما ابتدا میبایست به سازمانهای بیمهای که صفر تا صد بودجه آنها را تأمین میکنید دستور فروش و واگذاری دهید. چرا آنها را به فروش تشویق نمیکنید؟ چرا به جای بدهی دولت کریمه به سازمان و انجام تعهدات تعریف شده در قانون، سیاست فرار رو به جلو را در پیش گرفتهاید؟ چرا تلاش میکنید کتمان حقایق کنید؟ آیا وقت آن فرانرسیده است که از تاریخ عبرت بگیرید؟
آقای رئیس جمهور ما اگر حمل و نقل را خصوصی نکرده بودیم با بحرانی تحت عنوان بحران رانندگان حمل و نقل رو به رو نمیشدیم.
برادر عزیز شما تمام سازمانهایی که در عرصه تهیه و توزیع گوشت فعال هستند مانند ملاصدرا، گوشت زیاران و…. را خصوصی کردید. مشاهده میکنید که امروز با بحران قیمت گوشت مواجه شدهایم؛ قادر به اتخاذ راهکارهای مناسب نیستید و کاسه چه کنم به دست گرفتهاید. به گونهای که مشکل کنونی به یک بحران اقتصادی تبدیل شده است که اگر استمرار داشته باشد قطعاً به بحرانی اجتماعی تبدیل خواهد شد.
تا کی میبایست دچار آزمون و خطا شویم و از تاریخ درس عبرت نگیریم.
منبع : https://www.ilna.ir