۲- صورت سود و زیان
۳- صورت جریان نقدی (تجزیه و تحلیل نسبت های مالی )
۴- صورت سود و زیان انباشتهاستفاده کنندگان از این صورتهای مالی عموما استفاده کنندگان برون سازمانی هستند(سهامداران، اعتباردهندگان ، بانکها…..)
این افراد برای اینکه نهایت استفاده را از صورتهای مالی بکنند، باید توانایی تجزیه و تحلیل مالی را از روی ارقام مندرج در صورتهای مالی را داشته باشند، بنابراین من در این نسبتها و نحوه استفاده از آنها را به کوتاهترین شکل ممکن بیان می کنم .
برای تجزیه و تحلیل نسبت های مالی چهار روش وجود دارد :
۱- روش تجزیه و تحلیل درونی (internal analysis ): که مقایسه اقلام مندرج در یک صورتحساب با یکدیگر است
۲- روش تجزیه و تحلیل مقایسه ای (comparative analysis): که شامل مقایسه اقلام مندرج در صورتحسابهای چند دوره بایکدیگر است .
۳- روش تجزیه و تحلیل سرمایه در گردش (working capital analysis ): که شامل شناسایی عوامل موثر در تغییرات وضعیت مالی و کاهش و افزایش پول مورد نیاز موسسه است .
۴- روش تجزیه و تحلیل خطر (Risk Analysis ): که شامل سنجش خطراتی که سرمایه گذاری موسسه با آن مواجه است، می باشد .
بنابراین نسبتهای زیر برای تجزیه و تحلیل صورتهای مالی از نوع روش تجزیه و تحلیل درونی هستند .
اما برای تجزیه و تحلیل وضعیت مالی شرکتها چهار نوع نسبت مالی وجود دارد :
۱- نسبتهای نقدینگی (Liquidity ratios)
نشان دهنده توانایی شرکت برای پاسخگویی به تعهدات کوتاه مدت است :
نسبت جاری(Current Ratios): از تقسیم دارائیهای جاری بر بدیهای جاری بدست می آید .
هرچقدر این نسبت بزرگتر باشد، قدرت باز پرداخت بدهی جاری افزایش می یابد و طلبکاران با اطمینان خاطر بیشتر وام یا خدمات یا کالا در اختیار شرکت قرار خواهند داد. نسبت جاری به تنهایی ملاک تحلیل قرار نمی گیرد و نسبت مزبور همیشه با نسبت آنی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد .
نسبت آنی (Quick Ratio) : از تقسیم دارائیهای جاری منهای موجودیها بر بدیهای جاری بدست می آید این نسبت توانایی انجام تعهدات کوتاه مدت، بااستفاده از داراییهای با نقدینگی بسیار زیاد را اندازه گیری می کند زیرا در مقایسه با سایر دارائیهای جاری، از نقدینگی کمتری برخوداردارند.
این نسبت با متوسط صنعت مقایسه می شود تا تجزیه و تحلیل شود .
۲- نسبتهای اهرم مالی یا سرمایه گذاری (Capitalization Ratios):
نسبتهایی که نشان دهنده توانایی شرکت برای باز پرداخت بدهیهای بلند مدت و کوتاه مدت است .
نسبت کلی بدهی به ارزش ویژه (Dbt Ratio to Net Worthe Ratio ) : در محاسبه این نسبت کل بدهی اعم از جاری و بلند مدت را بر ارزش ویژه تقسیم می کنند. تجاوز این نسبت از ۱۰۰ درصد حکایت ازآن می کند که حقوق مالی طلبکاران بر سهامداران فزونی گرفته است .
نسبت بدهی جاری به ارزش افزوده ویژه (Current Debst to Net Worth Ratio): برای بدست آوردن این نسبت بدهی جاری را بر ارزش ویژه تقسیم می کنند.هرگاه میزان این نسبت از ۸۰ درصد تجاوز کند موسسه را مبتلا به مشکلات اقتصادی تشخیص می دهند .
نسبت بدهی بلند مدت به ارزش ویژه (Long-term Debts to Net Worth Ratio): این نسبت میزان ظرفیت وامگیری از منابع وام دهندگان را بیان هر قدر این نسبت کوچک باشد،امکان اخذ وام برای موسسه بیشتر خواهد شد .
نسبت دارائی ثابت به ارزش افزوده (Fixed Asset to Net Worthe Ratio): از تقسیم دارایی ثابت خالص بر ارزش دارائیهای مشهود حاصل می شود.معمولا حد بالای این نسبت را در صنایع ۱۰۰ درصد و در سایر موسسات تجاری ۷۵ درصد می دانند .
نسبت توان پرداخت بهره : از تقسیم سود قبل از بهره و مالیات (EBIT) بر بهره بدست می آید. این نسبت معرف قدرت شرکت در پرداخت بهره از محل سود شرکت است .
تجزیه و تحلیل نسبت های مالی
۳- نسبتهای فعالیت(Activity Ratios)
این نسبتها ، کاربرد منابع مالی یا دارائیهای در اختیار مدیران را نشان می دهند .
نسبت دوره وصول مطالبات (Receivables Collection Period ) : معیار اندازه گیری مدت زمان لازم برای جمع آوری وجه نقد حاصل از فروش مشتریان است . ابتدا فروش خالص سالانه را بر ۳۶۵ روز سال تقسیم کرده و متوسط فروش روزانه را به دست می آوریم. سپس جمع مطالباترا اعم از حسابها و اسناد دریافتنی (ولو این که تنزیل شده باشند) بر متوسط فروش روزانه تقسیم نموده و حاصل راحاکی از چگونگی وصول مطالبات می دانیم. عده بسیاری معتقدند که دوره وصول مطالبات نباید ده تا پانزده روز بیشتر از مهلتی باشد که معمولا در فروش کالا یه نسیه اعطا می شود. در مقایسه دوره وصول مطالبات شرکتها مسلما می باید اختلاف شرایط فروش آنان را از لحاظ مهلت هایی که در فروش قائل می شوند، در نظر گرفت .
نسبت دوره گردش کالا و دفعات گردش کالا(Inventory Cycle Ratio): برای محاسبه دفعات گردش کالا،اطلاعات لازم از صورتحساب سود وزیان (عملکرد سود و زیان )استخراج می شود. موجودی کالای اول دوره و موجودی کالای پایان دوره و بهای تمام شده کالای فروش رفته اطلاعاتی هستند که لازم می باشند.ابتدا از تقسیم مجموع موجودی کالای اول و آخردوره بر عدد دو ، میانگین کالا را مشخص می کنند و سپس بهای تمام شده کالای فروش رفته را بر متوسط موجودی کالا تقسیم می کنند تا دفعات گردش کالا معین شود .از تقسیم نمودن ۳۶۵ روز بر دفعات گردش کالا ، دوره گردش کالا حاصل می گردد.
دوره گردش عملیات(Operating Cycle): موسسات فروشنده کالا دو نوع هستند. نوع اول موسساتی هستند که کالا را از منابع دیگر خریداری و به مشتری عرضه می کنند که این موسسات صرفا بازرگانی یا تجاری هستند. در این قبیل موسسات دوره گردش عملیات عبارتست از مجموع دوره گردش کالا و دوره وصول مطالبات .
تجزیه و تحلیل نسبت های مالی
دوره گردش عملیات در موسسات تجاری = دوره گردش کالا + دوره وصول مطالبات
دسته دوم موسسات فروشنده کالا ، موسساتی هستند که کالاها را راسا می سازند و سپس می فروشند که به آنها تولیدی می گویند . دوره گردش عملیات عبارتست از مجموع دوره گردش کالا و دوره وصول مطالبات .
دوره گردش عملیات در موسسات تولیدی = دوره ساخت کالا + دوره گردش کالا + دوره وصول مطالبات
نسبت فروش کالا یا گردش موجودی کالا (Inventory Turnover Ratio): این نسبت را از تقسیم فروش خالص بر موجودی کالا به میزانی که در ترزنامه پایان سال منعکس است، بدست آورده اند.گرچه این نسبت را نمی توان حاکی از گردش واقعی کالا محسوب داشت زیرا صورت ومخرج کسر متناجس نیستند ولی مقایسه آن با شرکتهای مشابه زمینه ای را برای اظهار نظر پدید می آورد .
نسبت کالا به سرمایه در گردش (Inventory to Working Capital Ratio ): برای بدست آوردن این نسبت موجودی کالا بر سرمایه در گردش تقسیم شده است و نتیجه را مقیاسی برای سنجش میزان موجودی کالا و کم و زیاد بودن آن محسوب داشته اند. معمولا این نسبت نباید از ۸۰درصد تجاوز کند .
نسبت گردش سرمایه جاری (Working Capital Turnover ): نسبت گردش سرمایه جاری یا سرمایه در گردش بیان کننده چگونگی استفاده از سرمایه جاری در امر خرید و فروش کالا یا در مسیرهای اصلی شرکت است . نسبت مزبور در مقایسه با همین نسبت در سال های قبل مورد تحلیل قرار می گیرد .برای تعیین نسبت گردش سرمایه جاری بایستی فروش خالص را بر سرمایه در گردش تقسیم کنند تا نسبت گردش سرمایه جاری معیم گردد.
دوره باز پرداخت بستانکاران (Accounts Payable Turnover Perod ): دوره پرداخت به بستانکاران برای برنامه ریزی و بودجه بندی پرداخت به بستانکاران در هر ماه و میزان وجه نقدی که شرکت باید هر ماه برای پرداخت به بستانکاران فراهم سازد، به کار می رود ضمنا بستانکاران نیز محاسبه تاریخ دریافت طلب خود از شرکت را پیش بینی می کنند. برای محاسبه بایستی ایام یکسال را بر دفعات پرداخت به بستانکاران تقسیم کنند و برای تعیین دفعات باز پرداخت به بستانکاران بایستی قیمت تمام شده کالای خریداری شده دوره را بر متوسط بستانکاران تقسیم کنند و برای تعیین متوسط بستانکاران ،مجموع مانده حسابهای پرداختنی تجاری و اسناد پرداختنی تجاری یا بستانکاران تجاری را در ابتدا و پایان دوره مالی را بر دو تقسیم می نمایند .
تجزیه و تحلیل نسبت های مالی
۴- نسبتهایی سود آوری ( Profitability Ratios):
بازده سرمایه در گردش (Return on Working Capital): می دانیم سرمایه در گردش ما به التفاوت دارایی جاری و بدهی جاری اطلاق می شود و حاکی از مبلغی است که می توان آن را برای تامین هزینه های روزمره و همچنین تهیه مواد اولیه و کالا مورد استفاده قرار داد. این نسبت از تقسیم سود خالص (پس از وضع مالیات ) بر سرمایه در گردش بدست می آید .
نسبت بازده فروش (Rerurn on Sale): سود خالص پس از وضع مالیات را تعیین و آن را بر فروش خالص تقسیم کرده اند بازده فروش را مقیاس سود آوری محسوب و با نسبت بازده ارزش ویژه مرتبط می دانند .
نسبت بازده ارزش ویژه (Return on Net Worth Rstion): ارزش ویژه به معنی اعم آن یعنی حقوق صاحبان سهام که از کم کردن بدهیها از کل داراییهای به دست آمده است ، البته موسسات داراییهای نامشهود را هم ازآن می کاهند تا ارزش ویژه داراییهای مشهود بدست آید . آنگاه سود خالص (پس از وضع مالیات ) را بر ارزش ویژه داراییها مشهود ، که به شرح بالا بدست آمده، تقسیم کرده، حاصل را بازده ارزش ویژه نامیده است . اگر نتیجه را در ۱۰۰ ضرب کنیم درصد بازده ارزش ویژه بدسا می آید .
از نقطه نظر صاحبان سهام این نسبت اهمیت بسیاری دارد. بطور کلی عده ای عقیده دارند بازده صدرصد را برای ارزش ویژه می توان قابل قبول دانست زیرا سود سهام و رشد سرمایه در گردش را تا حدودی تامین می نماید. مسلما تورم،به تناسب افزایش شاخص هزینه زندگی و یا در واقع کاهش قدرت خرید پول، از اعتبار این ضابطه می کاهد .
درصد بازده دارایی( Percentage Return on Assets): این درصد برای سنجش بازدهی داراییها و یا در واقع برای بکارگیری داراییها جهت کسب و کار مورد استفاده قرار می گیرد و در واقع شاخص نهایی برای سنجیدن استفاده بهینه از داراییها می باشد.تفاوت این در صدرصد بازده ارزش ویژه ، میزان سودآوری اهرمی نامیده می شود. برای تعیین درصد بازده داراییها، سود ویژه را بر جمع داراییها به صورت خالص تقسیم نموده و در عدد ۱۰۰ ضرب می کند .
نسبت های مالی را به چهار گروه کلی می توان طبقه بندی کرد :
۱)نسبت های نقدینگی : به نسبت هایی اطلاق می شوند که توانایی واحد تجاری را در واریز بدهی های کوتاه مدت نشان می دهد.مهمترین این نسبت ها عبارتند از : نسبت جاری و نسبت آنی
۲) نسبت های فعالیت : این نسبت ها کارایی مدیران را در کاربرد دارایی ها (منابع مالی در اختیار مدیران) نشان می دهند یا به عبارت دیگر می توان درجه کارایی شرکت را از نظر استفاده موثر از منابع تعیین گردد.
هر کسری که در صورت آن مبلغ فروش واحد تجاری یا بهای تمام شده کالای فروش رفته قرار داشته باشد و در مخرج آن یکی از اقلام ترازنامه قرار بگیرد را می توان نسبت فعالیت نامید .
مهمترین نسبت های فعالیت عبارتنداز دوره وصول مطالبات ، نسبت گردش کالا ، نسبت کالا به سرمایه در گردش و نسبت گردش سرمایه جاری .
۳) نسبت های سرمایه گذاری : این نسبت ها نشان می دهند که هرگاه واحد تجاری زیان به بار بیاورد و کار به تصفیه بکشد .تا چه اندازه طلبکاران و وام دهندگان به آن واحد تجاری به مطالبات خود می رسند. همچنین این نسبت ها طرز ترکیب سرمایه شرکت را به معنی آن که کلیه منابع مالی را در بر می گیرد نشان می دهد .
این نسبت ها خود به دو دسته کوچکتر تقسیم می شوند :
نسبتی که در آن میزان سرمایه گذاری در دارایی ثابت سنجیده می شود .
نسبت هایی که رابطه منابع مالی مورد استفاده واحد تجاری را از لحاظ بدهی های جاری و بلند مدت با ارزش ویژه تعیین می کنند که در واقع به این دسته نسبت های بدهی یا اهرمی گفته می شود .
۴) نسبت های سود آوری : این نسبت ها میزان موفقیت واحد تجاری را در کسب سود نشان می دهند که مهمترین آن عبارتند از : بازده فروش، بازده دارایی، بازده سرمایه در گردش و….
نسبت های نقدینگی
این نسبت ها از مقایسه دارایی های جاری یا اقلام تشکیل دهنده آن با بدهی جاری بدست می آیند و بیشتر به صورت عدد و یا درصد نشان داده می شوند .
نسبت جاری
نسبت جاری از تقسیم مجموع دارایی های جاری بر مجموع بدهی های جاری بدست می آید .این نسبت نشان می دهد که در مقابل هریک ریال بدهی جاری چه میزان دارایی جاری وجود دارد .
اهمیت این نسبت از توجه به تعریف دارایی جاری و بدهی جاری روشن می شود. دارایی جاری آنچه را که در مدتی کوتاه که معمولا کمتر از یک سال است به صورت نقد در اختیار واحد تجاری قرار می گیرد نشان می دهد و بدهی جاری مبالغی را که باید از محل دارایی جاری تامین و در کوتاه مدت پرداخت گردد نشان می دهد .
در گذشته عدد ۲ را برای این نسبت مهم در نظر می گرفتند اما اکنون بدون توجه به ترکیب اقلام مختلف دارایی جاری و در نظر نگرفتن این نسبت در طی چند سال گذشته ، این نسبت را بی معنی می دانند. به طور کلی میتوان گفت هر اندازه نسبت جاری شرکت بزرگتر باشد ،آن شرکت در پرداخت بدهی های جاری با مشکل کمتری مواجه خواهد بود یا به عبارت دیگر بستانکاران تامین بیشتری خواهند داشت .
در تفسیر نسبت جاری باید به نوسانات آن در طول مدت ، توجه داشت. زیرا امکان دارد که شرکت ها در پایان سال مالی با حساب آرایی و واریز موقت بعضی از اقلام بدهی و برگشت این اقلام در اوایل سال بعد این حساب را بهتر جلوه دهند .
نسبت آنی
مشکل بزرگی که در نسبت جاری وجود دارد این است که این نسبت از لحاظ نقدینگی همه اقلام دارایی جاری را یکسان در نظر می گیرد. در صورتی که از نظر نقدینگی دارایی جاری را به دو دسته می توان تقسیم کرد :
A) آنچه نقد و یا در حکم نقد است. مانند وجه نقد و بانکو حسابها و اسناد دریافتنی. که به این دسته دارایی های آنی گفته می شود .
B) گروهی که از طریق فروش به نقد تبدیل می شودند. مانند موجودی های جنسی اعم از مواد و کالا .
با توجه به تعاریف بالا می توان دریافت که دارایی آنی بیشتر از موجودی کالا می تواند در تامین طلب بستانکاران محور اتکا قرار گیرد. بنابراین از نسبت دیگری به نام نسبت آنی استفاده شده است که در این نسبت همه اقلام دارایی جاری به جز موجودی کالا را منظور می کنند .
نسبت آنی از تقسیم دارایی آنی بر بدهی جاری بدست می آید. این نسبت بدین مفهوم است که در مقابل یک ریال بدهی جاری، یک ریال دارایی جاری آن هم به صورت نقد و یا حساب قابل وصول و تبدیل به نقد در مدتی کوتاه وجود دارد. نسبت آنی شرکت ها باید برابر با ۱ و یا بیشتر از ۱ آن باشد تا شرکت بتواند از محل دارایی های آنی بدهی های جاری خود را بپردازد . استدلال تحلیلگرانی که استاندارد نسبت آنی را ۱ می دانند این است که این عدد مرز بین قدرت نقدینگی کافی و قدرت نقدینگی ناکافی شرکت است .
این نسبت یکی از مفیدترین نسبت ها ست. و به وضوح نشان می دهد که آن قسمت از دارایی جاری که از لحاظ ارزش،ثبات بیشتری دارد و احتمال کاهش در آن کمتر است تا چه میزان می تواند پشتوانه طلبکاران کوتاه مدت قرار گیرد .
منبع : http://namyc.ir/2019/02/16