«تشریع» کلمه ای است عربی، این کلمه از ریشه «شرع» به معنای نوشیدن آب با دهان آمده است. از این ریشه مشتقات متعددی منشعب میشود از جمله «شریعت» است که به معنای «آبشخور» است؛ برخی میگویند: علت اینکه احکام خدا، حلال و حرام خدا، شریعت نامیده میشود به همین جهت است؛[۱] یعنی دستورات الهی آبشخور حیات انساناند. «تشریع» نیز در اصل و در لغت عربی به معنای «خیلی بالا بردن» چیزی است[۲] و در جایی که آب نهر بسیار بالا آمده باشد که حیوانات به راحتی از آن آب بخورند، به کار میرود و به صورت ضرب المثل میگویند: «اهون السقی التشریع»؛ راحتترین آب دادن تشریع است.[۳] این کلمه امروزه به معنای قانونگذاری است و بیشتر در مورد قانونگذاری در حوزه دین به کار میرود.
«تکوین» نیز واژهای است عربی و مقصود از آن «خلقت» و «ایجاد» در خارج از ذهن است.[۴]
شباهت این دو کلمه در این است که در هر دو مفهوم ایجاد و ابداع وجود دارد. اما فرقشان در این است که یکی(تشریع) ایجاد در عالم ذهن، اعتبار و قراردادهای اجتماعی است؛ اما دیگری(تکوین) ایجاد در عالم خارج از ذهن و واقع است.
[۱]. ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدین، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۸، ص ۱۷۵، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع – دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
[۲]. حمیرى، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج۶، ص۳۴۴۶، دار الفکر المعاصر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
[۳]. واسطى، زبیدى، حنفى، محب الدین، سید محمد مرتضى حسینى، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۱، ص۲۴۱، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۴]. «کَوَّنَهُ تَکْویناً: أَحْدَثَهُ؛ و قیلَ: التّکْوِینُ إیجادُ شیءٍ مَسْبُوقٍ بمادَّهٍ.و کَوَّنَ اللّهُ الأَشْیَاءَ تَکْویناً:أَوْجَدَها، أَی أَخْرجَها مِنَ العَدَمِ إلى الوُجودِ». واسطى، زبیدى، حنفى، محب الدین، سید محمد مرتضى حسینى، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۸، ص ۴۸۷٫
منبع : اسلام کوئست
Discussion1 دیدگاه
تکوین (فارسی به انگلیسی): conception,emergence,formation,incubation
تکوین (لغت نامه دهخدا): تکوین . [ ت َ ] (ع مص ) هست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). هست کردن و نو بیرون آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هست نمودن و در وجود آوردن و پیدا کردن و… اصل آن کون بمعنی بودن است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). احداث . (اقرب الموارد). ایجاد چیزی که مسبوق به ماده باشد. (از تعریفات جرجانی ). آفریدن خدا …ادامه مطلب…
تکوین (فرهنگ عمید): بهوجود آوردن؛ هستی دادن؛ آفریدن؛ احداث کردن.
تکوین (فرهنگ واژههای فارسی سره): بوددهی، هستایش،
تکوین (مترادف و متضاد زبان فارسی): ۱ آفرینش، ایجاد، پیدایش، تشکیل، خلقت ۲ آفریدن، ایجاد کردن، خلق کردن، هستی بخشیدن
تکوین (فرهنگ فارسی هوشیار): در وجود آوردن، پیدا کردن
تکوین (فرهنگ فارسی آزاد): تَکْوِیْن – اِحداث کردن – ایجاد کردن – هستی – ایجاد.
تکوین (فارسی به آلمانی): Genesis[noun]