امین کاوییدر یادداشتی درباره سخنان اخیر حسین عبده تبریزی از تحلیلگران باسابقه کشور مبنی بر وجود حباب در بورس تهران توضیحاتی داده است.
این تحلیلگر در یادداشت خود آورده است: آقای دکتر حسین عبده تبریزی پیشکسوت و استاد محترم مالی و بانکداری، روز چهارشنبه گذشته در گفتگو با کانون فارغالتحصیلان دانشکده فنی، با ارائه شواهدی اعلام کردند که در حال حاضر بازار بورس حباب بزرگی دارد.
برخی از منتقدین ایشان با تقسیم ارزش بازار به دلار بر عدد تولید ناخالص داخلی به دلار نظرات متفاوتی درباره حباب نداشتن بازار سرمایه در حال حاضر داشتهاند و فارغ از نتیجهگیریشان، در این محاسبه خطاهای آشکاری داشتهاند.
بد نیست به برخی از این نکات و خطاها اشاره کنیم:
نخست – وقتی از معیار نسبت «ارزش بازار» بر «تولید ناخالص داخلی» استفاده میکنیم باید دقت کنیم که واحد در صورت و مخرج بایستی «ریال» باشد.
دوم – وقتی از نسبت فوق استفاده میکنیم بایستی دقت کنیم که ارزش بازار تولید ناخالص داخلی ۱۲ ماهه منتهی بایستی متعلق به «یک تاریخ» باشند.
نمیشود ارزش بازار ما متعلق به امروز باشد، تولید ناخالص داخلی متعلق به اسفند ۹۸ یا ۹۷.
سوم – تولید ناخالص داخلی باید به قیمت «جاری» و در همان تاریخ «ارزش بازار» باشد، نه اینکه تولید ناخالص داخلی به قیمت «ثابتِ» مثلا سال ۱۳۹۰ که طبعا عددی کوچکتر است را ملاک قرار دهیم!
چهارم – اگر در صورت کسر از ارزش بازار در تیر ۹۹ استفاده میکنیم، بایستی با استفاده از ضریب «تعدیل ضمنی» آخرین داده رسمی از اسفند ۹۸ را تا آن تاریخ تعدیل کنیم. (من با فرض شاخص ضمنی تقریبی ۶٪ در بهار ۹۹ این کار را انجام دادم.)
پنجم – نسبت P/E وقتی قیمت جاری است اما دریافتی متعلق به سال گذشته است، شاید در کشورهای با تورم ۲-۳٪ در طول زمان تغییر شدیدی نکند، اما وقتی صورت کسر هر لحظه در حال تعدیل مثبت است اما مخرج همچنان متعلق به سال قبل است، از دقتاش حتما کم میشود.
مشابه همین مسئله در نسبت ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی برقرار است.
: ششم – میانگین بورسهای کشورهای بزرگ برای قبل از بحران مالی جهانی اخیر این نسبت ارزش بازار سهام به GDP حدود ۷۰٪ بوده است ولی تعداد معدودی از کشورها مثل
آمریکا با ۱۴۸٪،
آفریقای جنوبی با ۲۳۴٪،
سوئیس با ۲۰۴٪
و ژاپن با ۱۰۶٪
بالاتر از ۱۰۰٪ و بالاتر از میانگین بودهاند.
اما برای اکثریت کشورها این عدد از ۷۰٪ هم کوچکتر بوده است.
پس عدد ۱۷۰٪-۱۸۰٪ «میتواند» حباب بازار سرمایه ما را در زمره بالاترینها در جهان «تخمین» بزند.
هفتم – اگر از واحد «دلار» در صورت و مخرج استفاده میکنیم، باید دقت کنیم که تولید ناخالص «اسمی» برحسب دلار بیارزش است، چرا که تاثیر قیمتهای مختلف حقیقی کالاها در کشورهای متخلف از دروناش حذف شده است.
بایستی شاخص مربوط با «برابری قدرت خرید» مقیاس شود.
هشتم – اگر از واحد دلار در صورت و مخرج استفاده میکنیم بایستی توجه کنیم که قیمت دلار هماکنون چند است.
قیمت ۲۲۵۰۰ تومان که اسکناس در صرافی با آن مبادله میشود ولی حدود ۱۵-۲۰٪ تراکنشهای ارزی براساس آن است یا قیمت ۱۷۵۰۰ تومان سامانه نیما که ۸۰-۸۵٪ تراکنشها براساس آن است؟!
حتی هنوز دلار ۴۲۰۰ تومانی هم در بین برخی واردکنندگان خوشاقبال توزیع میشود!
پس برای حداقلی از دقت معیار قراردادن میانگین «وزندار» ضروری است.
اینگونه نسبتها، در بهترین حالت «یک» معیار هستند و بایستی به بقیه معیارهای اساسی و تعیینکننده مثل:
رشد مازاد نقدینگی و شوک عرضه در اقتصاد؛
لزوم نزدیکبودن رشد مازاد بر تورم قیمتهای بازار سرمایه با «رشد اقتصادی» در درازمدت؛
لزوم (تقریبا) نزدیکبودن رشد اسمی بازار سرمایه با سایر بازارهای دارایی موازی مثل خودرو بازار آزاد، مسکن و طلا؛
«تغییر نگرش مردم» در دو سال اخیر در توجه به سهام به عنوان محلی «جدید» برای پسانداز؛
بیرغبت نبودن دولت به این رونق بازار «سرمایه»؛
هم توجه ویژه کرد.
دهم – بورس حباب داشته باشد یا نه یک مسئله مهمترین مسئله است:
«مسئولیت پذیرش ریسک بر عهده سرمایهگذار است.»
به این معنی که کسی حق ندارد ریسک کند و پساندازی را مثل خرید سهام، طلا، اوراق، مسکن یا سپردهگذاری در بانک را به امید کسب سود و بازدهی انجام دهد و در صورت موفقیت سود و بازدهی مورد نظر را برای خودش بردارد،
اما اگر آن ریسک جواب نداد(زیانده شد یا بازدهی منفی داد)،زیان و ضررش را از دولت طلب کند! دولت بیمهگر ریسکهای ریسکپذیران نیست.