به بیان دیگر، رشد نقدینگی در کشورهای پیشرفته نهتنها موجب رکود نمیشود، بلکه موجبات افزایش میزان تولید را نیز فراهم میکند. اما نقدینگی در اقتصادهایی مانند اقتصاد ایران که در حقیقت سیستم دلالی و سفتهبازی دارند، به جای اینکه به سمت تولید سرازیر شوند، متاسفانه موجب رشد تورم میشوند، چراکه این درآمدها در بخشهای تولیدی که بازدهی کمی دارند، جذب نمیشوند و وارد فعالیتهای سوداگری و سفتهبازی که بازدهی بالایی در این اقتصادها دارند، میشوند. مثال ساده و واضح این حالت، وضعیت امروز بازار سهام در ایران است که درآمدهای بسیار بزرگی را خلق کرد ولی هیچکدام به سمت تولید نرفتند، بلکه بانکهایی که زیان انباشته داشتند و دارند، نرخ سهامشان به شدت افزایش پیدا کرد ولی مدیران این بانکها به جای اینکه سرمایههای حاصله از بورس را وارد بخش تولید کنند (مثلا ارائه تسهیلات به واحدهای تولیدی)، با کمال تاسف میبینیم که وارد بازار سکه شده و به گسترش سوداگری و سفتهبازی در اقتصاد کشور دامن میزنند. همین اقدام بانکها موجب افزایش نرخ سکه در کشور شد و طبیعتا این افزایش نرخ روی نرخ سایر کالاها و اقلام نیز تاثیر میگذارد و آنها با افزایش نرخ چشمگیری مواجه میشوند.
ازسوی دیگر، متاسفانه بانک مرکزی شروع به چاپ اسکناس میکند و همین امر نیز موجب ایجاد و گسترش روزافزون دامنه تورم میشود. ولی مشکل اصلی روی مسئله نقدینگی نیست، همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، رشد نقدینگی در سیستمهای اقتصادی توسعهیافته میتواند موجب تقویت بخش تولید شود. مثلا در آلمان رشد نقدینگی بیش از دو و نیم برابر کل تولید ناخالص داخلی کشور است ولی رشد تورمی نیز در کار نیست و دلیل این امر نیز ورود سرمایه به بخش تولید است. این چرخه سالم میتواند موجب تولید کار و در نهایت تولید ثروت شود که خود به خود رشد تورم را مهار میکند و در نتیجه کشور با رشد اقتصادی مواجه میشود.
اما با کمال تاسف در اقتصاد رانتی، سوداگرانه و سفتهبازانه ایران ما شاهد ایجاد تورم بهدنبال رشد نقدینگی هستیم. در کشور ما این میزان سرمایه بهجای کمک به واحدهای تولیدی وارد بازار ارز، طلا، مسکن، خودرو و… میشود. این حوزهها موجب ایجاد شغل چندانی نمیشود و طبیعتا در نهایت با رشد تورم نیز روبهرو خواهیم بود. شوربختانه با آن میزان از افزایش، میزان ارزشافزودهای که میتوان در مقابل ورود سرمایه به بخش تولید باشیم روبهرو نخواهیم شد و این موارد هر کدام میتوانند موتور محرک رشد تورم باشند که بسیار آسیبزاست.
اما مسئله به اینجا ختم نمیشود و ریشهای که این آسیب در سیستم اقتصادی و اجتماعی ما ایجاد میکند، بسیار عمیق است. ما پیش از هر اقدامی باید سیستم بانکی و نظام مالیاتی کشور را اصلاح کنیم تا سازمانها و نهادهای نظارتی مالیاتی از فعالان در حوزههای سوداگری و سفتهبازی مالیاتهای سنگینی را دریافت کند تا بهطور خودکار چنین اقداماتی از میان برداشته شوند. از سوی دیگر نیز بانکها و دولت میتوانند منابع حاصل از اینگونه مالیاتها را برای کمک به بخش تولید هزینه کنند تا چرخ تولید در کشور بچرخد. اما اگر این روند ادامهدار باشد هیچ نتیجهای جز آسیبزدن به بخش تولید کشور نخواهد داشت و پیامدهای بسیار خطرناک و جدی دارد. اما آنچه خطرناکتر است، ورود فعالان حوزه تولید به دایره سفتهبازی است، چراکه با این عملکرد، تولید بهشدت پرریسک و پرهزینه میشود و در عوض خرید و فروش در بازارهای پولی با کمترین ریسک و سود بسیار بالایی همراه است و طبیعتا بسیاری از فعالان بخش تولید در کشور به این سمت جذب میشوند.
نکته مهم دیگر مسئله بانکهاست، چراکه بانکها منابع خرد مردم را انباشته و از سرمایههای فراهمشده در بازار ارز و طلا و… استفاده میکنند، در حالیکه باید این منابع را به سمت بازار تولید هدایت کنند ولی چنین ارادهای در بانکها و سیستم بانکداری کشور جریان ندارد. این امر نیز نیازمند وجود یک نظارت بسیار جدی و قوی است که باید از سوی بانک مرکزی بر سیستم بانکداری کشورمان حاکم شود.
*حسین راغفر – اقتصاددان
منبع : http://banker.ir/p