پررنگ باقی ماندن این آدرس اشتباه رفع تحریم بخاطر شرطی شدن اقتصاد ایران توسط «جریان تحریف» بوده است، حالتی که نوعی خودتحریمی و قرار دادن کشور در حالت خوف و رجاست. این جریان مکمل جریان تحریم است و با فعالیت هایش درد مردم در دوران تحریم را تشدید می کند. جریان تحریف از طرفی به بهانه عدم ایجاد فشار به مردم در شرایط تحریم، جلوی اصلاحات ساختاری اقتصاد را می گیرد تا مشکلات جامعه بخاطر تحریمها تشدید شود و از طرف دیگر، با شرطی کردن اقتصاد ایران و ایجاد مانع روانی مهم برای تصمیم گیری سرمایه گذاران داخلی، جلوی رشد اقتصاد ایران در شرایط تحریم را می گیرد. در واقع، اگر فعالیت موثر جریان تحریف نبود، وضعیت اقتصاد کشور در شرایط تحریم به مراتب بهتر از وضعیت فعلی بود و در نتیجه، دادن بسیاری از امتیازات به دشمن قابل توجیه نبود. ضمنا مشخص می شد امتیازاتی که دشمن به ایران در قالب مذاکره میدهد به شدت حداقلی و کم اثر بوده و این معامله شدیدا به ضرر کشورمان است.
با توجه به اهمیت آشنایی و نقد دیدگاه های این جریان، قصد داریم در قالب پرونده «جریان تحریف» به مهمترین سوالات درباره تحریم از دیدگاه این جریان پاسخ دهیم و سپس آنرا نقد نماییم. قسمت اول این پرونده با موضوع «چرا تحریم میشویم؟» در ادامه آمده است:
*سریع القلم: راحت تحریم میشویم چون ارتباط جهانی نداریم
به صورت خلاصه، جریان تحریف معتقد است ایران تحریم می شود زیرا: ۱- کشور نرمالی نیست، ۲- از دنیا دور افتاده و نمیتواند زبان دنیا را بفهمد، ۳- رفتاری ایدئولوژیک به جای رفتار مبتنی بر منافع ملی دارد، ۴- هزینه غیرمعقول بابت موضوعات غیرمهم میدهیم و ۵- با تسخیر سفارت آمریکا در آبان ماه ۵۸، آغازگر تخاصم با آمریکا بوده و باید به این تخاصم پایان دهد. در ادامه به برخی از اظهارات جریان تحریف درباره این موضوع اشاره می کنیم:
محمود سریع القلم عضو هیئت علمی و استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی نوشتهها و گفتههای فراوانی درباره دو محور اول دارد. به عنوان مثال، سریع القلم در یادداشتی در سایت شخصی اش در تاریخ ۲۰ بهمن ماه ۹۵ درباره این موضوع که «چرا ما راحت تحریم میشویم؟» نوشت: «چرا ایران به راحتی مورد هدف قرار می گیرد؟ چرا هر نسبتی دادن به ایران تقریباً مجانی است؟ چرا پیوسته ما را متهم می کنند؟ چرا بیشتر وقت سخنگوی وزارت خارجه صرف رد اتهام است تا تبیین سیاست خارجی کشور؟ چرا از جیبوتی گرفته تا همسایگان بزرگ و قدرت های جهانی ما را نفی می کنند؟ چرا تقریباً همه اعضای سازمان کنفرانس اسلامی علیه ایران رأی دادند؟ از منظر علم روابط بین الملل، پاسخ به این پرسشها بسیار ساده و روشن هستند… حقیقت این است که ایران
یک کشور صرفاً واردکننده است. استقبال اروپایی ها از برجام به خاطر فروش کالا و خدمات است.
آمریکا به ایران نیازی ندارد اما به عربستان، ترکیه و مصر نیاز دارد…چرا هر حرفی و اتهامی به ایران روا داشتن بدون هزینه است؟ افرادی هستند حتی نمیتوانند بگویند که ایران کجای کرۀ زمین است اما هرچه می خواهند نسبت میدهند. چرا؟ چون بود و نبود ایران برای آنها اهمیت ندارد. کدام کشور و صنعت و شرکت به ما نیازمند است؟ کدام کشور از ما میترسد؟ اصل اجتناب ناپذیری (Indispensability) به این معناست…ایران باید قدرت منطقه ای شود. ایرانی ها باید ظرفیت ها و استعداد های خود را بروز دهند. ایران باید در مدارهای قدرت، ثروت، صنعت و فرهنگ منطقه ای و جهانی حضور داشته باشد. ما کمتر از هند و کره جنوبی نیستیم. اما تحقق این آرمان ها محتاج یک استراتژی است: قدرت، مصونیت و شوکت کشور در ایجاد روابط متقابل و در سایه نیازمند کردن دیگران به خود تضمین خواهد شد».
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در سخنرانی درباره «تحولات بین المللی و آینده ایران» در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی این دانشگاه در تاریخ ۱ دی ماه ۹۸ با طرح این سوال که چرا ما ایرانیها به آسانی تحریم می شویم، گفت: «دولت ترامپ سه روز چند نفر در ترکیه را تحریم کرد. اما اردوغان آمریکا را تهدید کرد که اگر تحریم ادامه پیدا کند چند بانک آمریکایی در ترکیه بسته خواهد شد.
به این ترتیب ترامپ تحریم ها را پس گرفت. ما ایرانی ها روزی دو سه بار تحریم میشویم چون ارتباط جهانی نداریم. اگر ارتباط جهانی داشتیم و با بانک های جهانی، شرکت ها و … همکاری می کردیم به تا این حد راحت تحریم نمی شدیم… اگر می خواهید فساد و اختلاس ها در ایران تمام شود، سیستم بانکی ایران را جهانی کنید تا شفاف شود که اگر یک نفر یک دلار جابجا کند مشخص شود چه ساعتی و از کجا به کجا منتقل کرده است. آن موقع ببینید برای فساد چه اتفاقی میافتد. وقتی یک کشور با دنیا ارتباطی ندارد در داخل آن هر اتفاقی می افتد».
*مطهری: منحرف شدیم و نابودی آمریکا تبدیل به هدف اصلی انقلاب شد!
علی مطهری نایب رئیس مجلس دهم هم گفته ها و نوشته های فراوانی درباره رفتار ایدئولوژیک به جای رفتار مبتنی بر منافع ملی، پرداخت هزینه غیرمعقول بابت موضوعات غیرمهم و همچنین نقش تسخیر سفارت آمریکا در آبان ماه ۵۸ در ایجاد تخاصم بین ایران و آمریکا دارد. به عنوان مثال، مطهری در مراسم روز دانشجو در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران در تاریخ ۱۹ آذرماه ۹۷ با طرح این سوال که «آیا اشغال سفارت آمریکا در ابتدای انقلاب ضرورتی داشت؟» گفت: «اگر بگوییم طبیعت انقلاب چنین چیزی را اقتضا میکرد، آیا ضرورت داشت ما ۴۴۴ روز افرادی را گروگان بگیریم و آمریکاییها علیه ما تبلیغ کنند و چهرهای مثل داعش از انقلاب را نشان دهند؟ آن وقت صدام از این فرصت استفاده کند و به کشور ما حمله کند؟…ما نباید کارهای هیجانی و بدون تدبیر را انجام دهیم؛ چرا که اینها به ما ضربه میزند ما چقدر از بحث گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا ضربه خوردیم».
نایب رئیس مجلس دهم در دفتر مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها در تاریخ ۲۱ خردادماه ۹۹ گفت: «بسیاری از این مشکلاتی که ما امروز داریم ناشی از اشتباهات گذشته ماست. یک کارهای غیر ضروری انجام دادیم. تسخیر سفارت امریکا واقعاً چه ضرورتی داشت که تا به امروز گرفتار این موضوع باشیم؟ بخشی از تحریمها ناشی از همان است. چه ضرورتی بود؟ از کجا آب میخورد؟ آیا چپیها و کمونیستها نقش داشتند یا نه؟ سفارت شوروی نقش داشت یا نه؟».
به گزارش فارس، در حالی که امام (ره) و رهبر معظم انقلاب هیچگاه اعلام نکرده اند که هدف انقلاب، نابودی آمریکاست؛ علی مطهری اعتقاد دارد که سالهاست نابودی آمریکا به هدف انقلاب تبدیل شده است. به عنوان مثال، نایب رئیس مجلس دهم در یادداشتی با عنوان «ما و آمریکا» در روزنامه اعتماد در تاریخ ۲۴ آذرماه ۹۹ با تاکید بر اینکه ما انقلاب کردیم که ایران را مطابق الگوی اسلامی بسازیم، نوشت: «اما این هدفِ درست خیلی زود تبدیل به هدف نابودی امریکا شد، بدون آنکه توجه داشته باشیم که رفتار ما با امریکا باید متناسب با رفتار او با ما باشد. البته ریشه این پدیده را باید در نفوذ افراد و گروههای چپگرا در ماههای اول انقلاب اسلامی دانست که خصوصا بعد از شهادت آیتالله مطهری مانع جدی در مقابل خود نمیدیدند و برنامه خود را با تسخیر سفارت امریکا و گروگانگیری ۴۴۴ روزه آغاز کردند و این معنا را در اذهان رسوخ دادند که انقلاب یعنی مبارزه با امریکا، بدون آنکه از تأثیر حزب توده و کشور شوروی در خلق این ایده و حتی در تسخیر سفارت آگاه باشند. جنایتهای امریکا در دنیا و در حق کشور ما، مانند آنچه در کودتای سال ۱۳۳۲ اتفاق افتاد، بر همگان روشن است اما باید توجه داشت که نفس انقلاب اسلامی بزرگترین ضربه به امریکا بود و نیازی به اقدامات نسنجیده و غیرضروری و خرابکننده چهره انقلاب اسلامی مانند تسخیر سفارت وجود نداشت… مبارزه با امریکا برای ما طریقیت داشت نه موضوعیت، وسیله بود نه هدف، ولی اکنون موضوعیت پیدا کرده و تبدیل به هدف شده است. گویی ابتدا باید نظام امریکا از بین برود تا بعد ما به پیشرفت و توسعه بپردازیم».
مطهری در گفتگو با سایت خبرآنلاین در تاریخ ۵ اسفندماه ۹۹ با تاکید بر اینکه باید از عالم خیالات و توهمات بیرون بیاییم و قبول کنیم که امریکا یک قدرت بزرگ اقتصادی و نظامی و سیاسی در دنیاست، گفت: «ما نباید در عالم رویا و تخیلات باشیم که بخواهیم امریکا را نابود کنیم. به نظر من یک اشتباهی رخ داد، از زمان تسخیر سفارت امریکا، هدف اصلی انقلاب که ساختن یک کشور نمونه اسلامی پیشرفته بود به نابودی امریکا تبدیل شد که ما باید امریکا را نابود کنیم. در حالی که تسخیر سفارت کار غلطی بود و آسیب زیادی به کشور زد… ما از اول اشتباه کردیم و از همان موقع تا به امروز هزینه تحریمهای گروگانگیری را میدهیم، یعنی این کارها و اقدامات واقعا واجب بوده است؟».
*اگر اقتصاد جهان را به اقتصاد ایران گره زده بودیم، تحریم نمیشدیم
علاوه بر افرادی مانند سریع القلم و مطهری، بسیاری از مقامات دولت روحانی هم به این موضوع اشاره کرده اند که دلیل تحریم شدن ایران، عدم پیوند بین اقتصاد ایران و جهان است و اگر این پیوند برقرار بود، تحریم نمی شدیم. در ادامه به برخی از موارد مرتبط اشاره می شود:
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در نشست ویژه سایت دیپلماسی ایرانی برای بررسی توافق هستهای (برجام) در تاریخ ۱۸ مردادماه ۹۴، مهمترین تضمین اجرای برجام را در هم تنیدن روابط اقتصادی با دیگر کشورها دانست و گفت: «باید بتوانیم روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را در سطح منطقه و جهان به نوعی تنظیم کنیم که برای کسی صرف نداشته باشد زیر قطعنامه {قطعنامه ۲۲۳۱} بزند».
همچنین بیژن زنگنه وزیر نفت در گفت وگو با خبرگزاری خانه ملت در تاریخ ۸ تیرماه ۹۷ گفت: «اگر در کار وزارت نفت تاخیر نینداخته بودند و ۵ قرارداد دیگر همانند توتال منعقد شده بود و همچنین صادرات نفت کشور ۴ میلیون بشکه در روز بود دیگر آمریکا نمی توانست نفت ایران را تحریم کند، چراکه خروج نفت ایران بسیار برایش زیان بار بود، همانگونه که نتوانست روسیه را تحریم نفت و گاز کند چون مقدار تولید نفت و گاز روسیه به مقداری بود که بازار تحمل خروج روسیه را نداشت».
در پایان این بخش باید به این نکته مهم اشاره شود که مفهوم کلیدی که در دیدگاه های جریان تحریف در پاسخ به این سوال مکررا مشاهده می شود تاکید بر اشتباهات احتمالی ایران بدون اشاره به اقدامات غلط غرب است. این دیدگاه به صورت خلاصه در عبارت «ما متهمیم!» نمود پیدا می کند. در واقع، این جریان فکری که از لحاظ فرهنگی به شدت منتقد این دیدگاه است که اگر به کسی تجاوز شد، ممکن است بخاطر پوشیدن لباس بد توسط خود این فرد هم باشد، در حوزه سیاسی کاملا به این حرف معتقدند و صرفا درباره اشتباهات کشور تحریم شونده (مثلا ایران) صحبت می کنند.
*واقعا «چرا تحریم میشویم؟»
پاسخ درست این سوال مهم که «چرا تحریم می شویم» عبارتست از:
الف- ایران قدرتمند و مستقل، منافع آمریکا را به خطر می اندازد زیرا ایران توسعه یافته و قدرتمند تضمین کننده منافع خودش است و نه تضمین کننده منافع آمریکا. این موضوع ریشه در روحیه استقلال طلبانه ایران دارد و کودتای آمریکا علیه دولت مصدق در سال ۱۳۳۲ یکی از مصادیق آن است. از آنجایی که آمریکا نمی تواند هزینه و ریسک جنگ نظامی با ایران را قبول کند، عملا بر روی تحریم کشورمان متمرکز شده است.
ب- ایران یعد از به هم خوردن رابطه استراتژیک قبلی با غرب یعنی صادرات نفت به بلوک غرب و واردات پیش نیازهای توسعه، هنوز نتوانسته است که جایگاه جدیدی برای خود ایجاد کند و تا زمانی که در زنجیره ارزش جهانی، جایگاه جدیدی پیدا نکند، دائما در معرض تحریم خواهد بود.
در ادامه این گزارش توضیحات مفصل تری درباره دلایل فوق می دهیم.
*۱- ایران قدرتمند و مستقل تامین کننده منافع آمریکا نیست
برای دستیابی به فهم بهتر از دلیل اول، لازم است توضیحاتی درباره جایگاه ژئوپلتیکی خاورمیانه و ایران در جهان و همچنین دلایل دشمنی آمریکا با ایران ارائه کنیم:
غرب آسیا (خاورمیانه) که می توان نام آنرا هارتلند یا قلب زمین گذاشت، از نظر جغرافیایی سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا را به هم متصل ساخته و مهمترین آب راه های جهان شمال خلیج فارس، دریای عمان، دریای سرخ و مدیترانه، در این منطقه قرار دارد. چندین نقطه از نقاط استراتژیک دنیا شامل تنگه هرمز و باب المندب در این منطقه قرار دارد. از نظر مذهبی هم خاورمیانه خاستگاه سه دین بزرگ آسمانی یعنی اسلام، مسیحیت و یهود است.
ایران هم قلب خاورمیانه است و اهمیت مضاعفی از لحاظ ژئوپلیتیکی دارد زیرا:
الف- ایران در مرکز منطقه خاورمیانه قرار گرفته است و نقش قابل توجهی در حوزه خلیج فارس به عنوان مهمترین حوزه انرژی جهان دارد.
ب- دارا بودن ساحل طولانی و قابل استفاده در دریای عمان و خلیج فارس و وجود جزایر راهبردی در آن، موقعیت دروازده ورود به اقیانوس هند را به ایران داده است.
ج- ایران همسایه روسیه (شوروی سابق) و تنها مانع دستیابی روس ها به آب های گرم خلیج فارس است.
علاوه بر موارد فوق، ایران یکی از کشورهای مسلمان مهم در جهان و با سابقه تاریخی بسیار دیرینه است و به شدت بر همسایگان خود تاثیرگذار است. این ویژگی ها بخصوص همسایگی ایران با شوروی سابق منجر شده بود که در زمان رژیم شاه، ایران به یکی از محورهای اصلی استراتژی آمریکا در خلیج فارس بخصوص اجرای سیاست مهار شوروی تبدیل شود.
در واقع، تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا حاکم بلامنازع منطقه خاورمیانه و فعال ترین دولت خارجی در صحنه سیاسی ایران بود و ایران هم به عنوان مهمترین و قوی ترین متحد استراتژیک آمریکا در خاورمیانه محسوب می گردید. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ضربه سهمگینی بر تسلط آمریکا بر منطقه خاورمیانه و ایران وارد نمود و آمریکا یک متحد بزرگ و مصرفکننده مهم تسلیحات آمریکایی و یک منبع صدور نفت به اسرائیل و یک مانع بزرگ تقویت شوروی را از دست داد و منافع حیاتی او در خلیج فارس در معرض خطر قرار گرفت.
براساس این گزارش، دشمنی آمریکا با ایران دلایل مختلفی دارد ولی مهمترین دلیل این دشمنی، استقلال طلبی ایران و از دست رفتن منافع منطقهای آمریکاست که در ادامه توضیح بیشتری درباره آن آمده است:
بعد از شکست سنگین آمریکا در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی، دولتمردان آمریکایی همواره از تکرار حوادث مشابه پرهیز داشتند. به همین دلیل، هنری کیسینجر وزیر وقت امور خارجه آمریکا طرحی تحت عنوان «ساختار صلح جهانی» ارائه می دهد و استدلال می کند که آمریکا حتی الامکان باید از حضور مستقیم نظامی در نقاط حساس خارج از مرزهای خود دوری کند و در عوض در هر منطقه، یک کشور را به عنوان نائب خود برگزیند و این کشورها ستون های صلح و امنیت ملی آمریکا به حساب می آمدند. ایران یکی از ستون های «سیاست دوستونی» در منطقه خاورمیانه و به طور خاص در خلیج فارس بود (عربستان سعودی، ستون دیگر این سیاست آمریکا بود)، منطقه ای که هم بخاطر حفظ امنیت اسرائیل و هم بخاطر تسلط بر جریان انتقال نفت و گاز در این منطقه برای آمریکا، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
وقوع انقلاب اسلامی در ایران، نظم و ترتیبات امنیتی منطقه ای را به ضرر آمریکا تغییر داد و کنترل آمریکا بر منابع نفت و گاز و تنگه هرمز نیز سختتر شد. به دنبال انقلاب اسلامی، یک نظام سیاسی در ایران حاکم شد که ندای استقلال و حفظ حاکمیت از دخالت های شرقی و غربی سر می داد. این در حالی بود که آمریکا با روی کار آمدن هر دولت مستقل در کشورهای دیگر از جمله ایران چه سکولار و چه دینی، مخالف است و آن را برخلاف منافع ملی خود می داند. یکی از بهترین مصادیق این موضوع، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت مصدق است که با حمایت آمریکا صورت گرفت. بعد از این کودتا، کنسرسیوم نفتی تشکیل شد و سهم عمده ای از نفت ایران به آمریکا تعلق گرفت. البته بعد از پیروزی انقلاب، این کنسرسیوم ملغی شد.
*۲- تغییر شطرنج معاملات ایران و غرب با استغنای آمریکا از نفت خلیج فارس
حالا لازم است توضیحاتی درباره دلیل دوم یعنی به هم خوردن رابطه استراتژیک قبلی ایران با غرب ارائه دهیم، عاملی که عملا به آمریکا این فرصت را داده است که تحریم ها علیه ایران را تشدید کند. مجید شاکری اقتصاددان درباره این موضوع گفت: «اساسا چه اتفاقی افتاده است که کشور ایران که پیش از سال ۲۰۱۱ هم تحریم بوده است، امکان اعمال رژیم جدیدی از تحریمها بر آن ممکن شده است؟ برخلاف باور عمومی که معتقد است، تحریم باعث شده است که ایران نقش خودش را در زنجیره تولید جهانی از دست بدهد، به نظر بنده موضوع کاملا معکوس است. یعنی از دست رفتن نقش ایران در زنجیره تولید جهانی باعث شده است که ایران به راحتی تحریم بشود.
حال سوال این است که نقش پیشین ایران در زنجیره تولید جهانی چه بوده است؟ به نظر بنده نقش کشور ایران در یکصد سال گذشته بدین صورت بوده است که تامین نفت یا امنیت جریان انتقال نفت از خلیج فارس را ضمانت بکند و ما به ازای آن از طرف غربیها توسعه را دریافت کند. این معامله مبنی بر ضمانت تامین امنیت صادرات نفت در ازای دریافت توسعه در برهههای زمانیای در سقف خودش و در برهههایی هم در کف خودش کار میکرده است. یعنی در برهههایی ما مستقیما نفت به آمریکا صادر میکردیم و توسعه به معنای دانش و تکنولوژی و سرمایهگذاری و تجهیزات را از این کشور دریافت میکردیم و گاهی اوقات هم ایران صرفا به صورت سلبی یا ایجابی در تامین امنیت جریان نفت از خلیج فارس به غرب نقش داشته است و ما به ازای آن بقای خود را دریافت میکرد، یعنی تجارت عادی ایران از طرق مختلف مثل یوتِرن یا پروکسیهای غرب مثل ژاپن ادامه داشت».
شاکری ادامه داد: «از سال ۲۰۰۸ تا سال ۲۰۱۱ به بعد اساسا یک امر برونزا بدون ارتباط با اینکه رفتار ایران در قبال منافع آمریکا چیست و چه کسی رئیس جمهور ایران است باعث شده که زیرساخت معامله بین ایران و غرب از بین برود. توجه داشته باشید که زیرساخت این معامله حتی در تندترین برخوردهای ایدئولوژیک بین ایران و آمریکا در دهه ۶۰ شمسی برقرار باقی میماند و در نهایت منجر میشد آمریکاییها در اوج فشار به ایران در نهایت طرحی را برای توازن این معامله روی میز بگذارند. اما کدام عامل برونزا باعث شد که این معامله پیشین بین ایران و غربیها که یکصد سال برقرار بود از بین برود؟
به نظر بنده این عامل مربوط به استغنای آمریکا از نفت خلیج فارس است. ذات این حقیقت که در سال ۲۰۲۱ صادرات نفت عربستان به آمریکا صفر شده است قابل انکار نیست و در حال حاضر آن اِلمانی که منافع آمریکا و ایران را همسو میکرد دیگر وجود ندارد. آمریکاییها که در گذشته کنترلِ تنش در منطقه خلیج فارس برایشان بسیار مهم بود، حالا در مدل جدید نه تنها کنترل تنش در منطقه آنقدرها هم برایشان اهمیت ندارد، بلکه مشروط بر اینکه حدود تنش توسط آمریکا قابل کنترل باشد از این تنش استقبال هم میکند، زیرا بازنده ایجاد تنش در مسیرهای حمل انرژی از خلیج فارس دیگر آمریکا نیست، بلکه رقبای اصلی آمریکا به خصوص چین است… اگر ما همچنان نقش پیشین را در اقتصاد دنیا میداشتیم، اساسا برای آمریکا ممکن نبود که بدون هزینههای قابل توجه برای خودش و سایر بخشهای زنجیره تولید جهانی بتواند ایران را از بازار نفت دنیا خارج کند. در واقع تاکید میکنم که از دست رفتن نقش منجر به وضعیت موجود ما شد نه برعکس».