وقتی در محاورات معمول تجاری، اصطلاحی مثل «صرفه» را در گفتههای خود به کار میگیریم واقعیت آن است که در ذهن خود یک فرمول ساده را ملاحظه میکنیم که یک تابع درجه اول ریاضی است به شکلِ تقسیم. شکل نوشتاری آن تابع همان است که با عنوان تابع شماره ۱ در زیر نمایش داده شده است و در آن عواید حاصل از یک فعالیت را نسبت به مصارفی که برای انجام آن فعالیت خرج کردهایم، میسنجیم:
(تابع شماره ۱)
در تابع شماره ۱ اگر بجای واژه «صرفه» از «بهرهوری» استفاده کنیم و بقیه ارکان آن همان بماند که بود، به سادهترین تعریفی دست پیدا کردهایم که میشود از بهرهوری ارائه کرد! طبق تعریف، بهرهوری (صرفه) نسبت ستادهها به دادهها است و دادهها همه امکاناتی است که ما برای تولید یک کالا یا خدمت به کار گرفته ایم. با این تعریف و با تبعیت از همان تابع، هر چقدر صورت کسر بزرگتر باشد بهرهدهی و به صرفه بودن یک فعالیت تجاری موجهتر میشود. اگر عوامل تولید را چنان که باور اجماع قاطبه علمای علم اقتصاد بر آن است؛ در چهار عاملِ اصلی با عناوین «زمین»، «نیروی انسانی»، «سرمایه»، «مدیریت»، خلاصه کنیم خروجی این تابع در باره تمام عوامل تولید، قابل اندازهگیری و ارزیابی است. حاصل این معادله به ما میگوید که:
ما با زمین (مواد معدنی، مواد اولیه حاصل از طبیعت، سوختهای فسیلی و …) چه میکنیم؟
منابع انسانی در چرخه تولید با ما چه میکند؟
سرمایهای که برای کسب و کار اختصاص دادهایم چگونه به کار گرفته میشود؟
مدیریتی که عوامل سه گانه بالا را در یک سیستم، ضمن تعریف و تبیین، هماهنگ کرده است چه اندازه موفق بوده است؟
پیش از آنکه پاسخی برای پرسشهای بالا بیابیم بهتر است برای دو مفهوم «کارایی» و «اثربخشی» نیز، به عنوان دو مفهوم کلیدی که در تحلیل بهرهوری دخیل است، تعریفی روشن ارائه کنیم. کارآیی «درست انجام دادن کار» و اثربخشی «انجام دادن کار درست» است. تا این تفاوت کمی ملموس شود به مثالی رجوع میکنم که به عنوان طنزی تلخ در فرهنگ کار ما رایج است. این مثل در باره سه نفر است که: «یکی کانالی را حفر میکرد و دیگری لولهای را در کانال تعبیه میکرد و نفر آخر روی لوله را با خاک میپوشاند. این کار با همین وجه وظیفه گرایانه انجام میشود تا آنکه نفر دوم مریض میشود و در نبود او نفرات اول و سوم همچنان کار خود را ادامه میدهند…». در این طنز گرچه عنصر «وظیفهشناسی» و «کارآیی» نقش برجستهای دارد، اما فقدان «اثربخشی» نشان میدهد که «کار درست» آن بود که یا کسی جایگزین نفر دوم میشد و یا دست کم نفرات اول و سوم هم فعالیت خود را تعطیل میکردند. «بهرهوری» وقتی به دست میآید که «کارآیی» (درست انجام دادن کار) و «اثربخشی» (کار درست را انجام دادن) در کنار هم حضور داشته باشند.
بهرهوری سرمایه
این مقدمهای بود تا بتوانیم در تحلیل «بهرهوری سرمایه» که مهمترین عامل تولید است، در همین سطح خردی که ما در آن مشغولیم، قدری واکاوی کنیم. در این تحلیل مبنای ارزیابی ما همان تابع ساده شماره ۱ است که در مقدمه این نوشتار به عنوان اساس محاسبات ذهنی مورد توجه قرار گرفت. با تغییر در واژگان همان تابع و حفظ شاکله اصلی آن، تابع شماره ۲ را که «زمان» نیز در آن رکن ثابتی است و مبنای محاسبه آن یک سال مالی است، به شکل زیر ارائه میکنیم:
(تابع شماره ۲)
«ارزش افزوده» همان سهمیاست که در یک واحد صنعتی بر ارزش ماده خام اضافه میشود تا محصول جدیدی ایجاد شود، و «دارایی ثابت» تمام دادههایی است که برای ایجاد آن ارزش افزوده به خدمت گرفته شده و ماهیتا در طول زمان مستهلک میشوند. خروجیِ تابع شماره ۲ «بهرهوری سرمایه» است و نشان میدهد که به ازای هر واحد سرمایه ثابت، بنگاه اقتصادی چه میزان ارزش افزوده ایجاد کرده است. با مقیاس قراردادن این تابع، این پرسش که «چرا بهرهوری سرمایه در بنگاههای اقتصادی یکسان، همتا نیست؟» را چگونه جواب میدهیم؟ گمان میکنم که یافتن پاسخی برای این پرسش، متضمن کاوشهایی است درباره یافتن عواملی که در آن تابع تقسیم، صورت کسر را بزرگتر میکند. ستانده بالاتر در تابع ۱ و ارزش افزوده بالاتر در تابع ۲ چگونه حاصل میشود؟
عوامل موثر در افزایش بهرهوری سرمایه:
میزان استفاده از ظرفیتهای موجود
هرآنچه باعث شود تا فاصله ظرفیت اسمی و ظرفیت واقعی کارخانه کوتاه شود عامل موثری است در ایجاد «ارزش افزوده / ستانده» بیشتر و افزایش بهرهوری.
ارتقای دانش فنی و تخصصی منابع انسانی
روشن است که وقتی نیروی انسانی متخصص از ماشینآلات و تجهیزات بهرهبرداری کند، به واسطه برخورداری از دانش علمی فنی و تخصصی ضمن استفاده کاراتر از دارایی ثابت، ارزش افزوده بالاتری عاید میشود.
پیشرفت فنی
پیشرفت فنی باعث میشود ماشینآلات و تجهیزات جدیدتر که کارایی بیشتری دارند، تولید شوند تا بنگاهها با استفاده ازآنها بتوانند به ازای هرواحد سرمایه، تولید بیشتری داشته باشند.
پایش مداوم سیستمها و روشهای جاری در بنگاه
اهتمام مداوم بر تحلیل و نقد وضعیت سیستمها و روشهای موجود و جستوجو در یافتن راههایی برای رسیدن به وضعیت مطلوب، ضمن فراهم کردن تعریفهای روشن و دقیق از کار درست و انجام درست کار، توجه به تغییرات محیطی است و آمادگی برای بهینهسازی فرایندها که نتیجه نهایی آن برای هر بنگاه اقتصادی افزایش بهرهوری است.
نگاهی به بهرهوری سرمایه در بنگاههای اقتصادی ایران
اگر از تورم که در بزک کردن «ناکارآمدی تلاش» و «بی ثمری کار» ما مشاطه چیره دستی بوده است، بگذریم؛ درباره بهرهوری سرمایه همه ما در تمام ایران در ابعادی چشمگیر با بحرانی عمیق مواجهیم. کافی است جراتی به خرج بدهیم و داراییهای ثابت را در مخرج کسر تابع شماره ۲ به قیمت روز برآورد کنیم تا ببینیم خروجی آن چه ارقام اسفانگیزی را به نمایش میگذارد. واقعیت آن است که گستردگی این بحران به رسته و صنفی خاص مربوط نمیشود. این بیماری همه گیر که از یک سو به ضعف فرهنگ مشارکت پذیری ما و از دیگر سو به سطحی نگری ما در مواجهه با معضلات اقتصادی گره خورده است گرچه در نگاه خرد، آسیب به بنگاه شخصی ما تلقی میشود، ولی در نگاه کلان یک آسیب بزرگ ملی است که انگار نه کسی به آن توجهی دارد و نه کسی درصدد رفع این زیان عظیم است!در فهرست عوامل موثر بر افزایش بهرهوری، اولین عامل را «میزان استفاده از ظرفیتهای موجود» شماره کردم. چه کسی در یک صنف سرمایه ثابت خود را در سه شیفت متوالی به شکلی درست فعال کرده است؟ اگر در رستههای مختلف فعالیت اقتصادی، امید چندانی به رونق دیده نمیشود، اصرار بر درگیر کردن سرمایههای تازه برای ایجاد بنگاههای مشابه در کنار آنهمه سرمایههای معطل، برای چیست!؟ گمان میکنم با آموزش، به «کارایی» و با هوشیاری به «اثربخشی» میتوان رسید؛ اما بهرغم تعاریف کلاسیک، رسیدن به بهرهوری با ضریبی تکاثری، توجه به عنصر «منافع ملی» را میطلبد که در مکتب اصالت فرد و ترجیح سود شخصی، اسمی آشنا و رسمی بیگانه دارد!
منبع : https://donya-e-eqtesad.com