مزبور و مذبور هر دو به معنای : نوشته شده ، پیش تر مکتوب شده ، نامبرده و یاد شده میباشد . به همین دلیل نمیتوان یکی از آنها را اشتباه و دیگری را صحیح دانست ، صرفا به جهت اینکه کلمه مذبور ریشه فارسی دارد و کلمه مزبور ریشه عربی دارد بهتر است که املای « مذبور » به کار گرفته شود .
کلمه «مزبور» اسم مفعول از ریشه «زبر» و کلمه «مذبور» اسم مفعول از ریشه «ذبر» است، که این دو ریشه از نظر املایی ارتباطی به هم ندارند و بلکه معنای هر دو ریشه «نوشتن» بوده و مترادف هستند.
نکتهی نخست: پیش از اینکه ما بخواهیم در مورد املای صحیح یک کلمه نظر دهیم باید تحقیق کنیم که آیا کلمه مورد نظر، یک واژه بوده با دو نحوه نگارش یا اینکه دو واژه بوده با دو ریشه متفاوت؟ … چنانچه کلمهای یکبار وضع شده باشد، چه به نحو تعیینی یا به نحو تعینی، و در گذر زمان با دو املای مختلف یا دو نحوه نگارش در متون بهکار رفته باشد، برای اینکه املای برتر را بیابیم باید به شواهد موجود رجوع کرده و با توجه به کثرت یا قلت استعمال، املایی که رواج بیشتری داشته را بر املایی که رواج قابل اطمینانی نداشته باشد ترجیح دهیم؛ چنانچه رواج املای دیگر کلمه، بسیار اندک باشد باید آنرا حمل بر عدم صحت کرد؛ بهفرض واژه «صدا» را با املای «سدا» نیز در معدودی از نسخ دیده شده که با توجه به کثرت استعمال املای «صدا» باید نظر به برتری این املا دهیم، اما اگر رواج املای دیگر، بهحدی باشد که ظن صحت آن را تقویت کند باید حکم به صحت املا داد، مانند اینکه کلمه «چسب» با املای «چسپ» نیز دیده شده است (نک: لغتنامه دهخدا)؛ بنابراین با وجود صحت املای اخیر، باید املای نخست را مرجح دانست.
منتها باید توجه داشت که امکان دارد یک واژه با دو املای مختلف رایج باشد که در این صورت هریک از این املاها مانع از غلط بودن املای دیگر نمیشود؛ بهعبارتدیگر هیچ منعی ندارد که یک واژه به دو صورت مختلف نگارش یابد؛ مانند کلمه «چهارچوب» و «چارچوب»، «خوشنود» و «خشنود»، «صده» و «سده» که با هر دو املا صحیح است و هیچ یک بر دیگری از این لحاظ برتری ندارد.
اما باید توجه داشت زمانی که دو املای مختلف یک کلمه ناشی از وجود دو ریشه جداگانه باشد نباید مبنای صحت یا برتری املای دیگر را کثرت استعمال دانست و قلت استعمال را دلیل بر نادرستی املای دیگر دانست. در مورد همین بحث کلمه «مزبور» اسم مفعول از ریشه «زبر» و کلمه «مذبور» اسم مفعول از ریشه «ذبر» است، که این دو ریشه از نظر املایی ارتباطی به هم ندارند و بلکه معنای هر دو ریشه «نوشتن» بوده و مترادف هستند. پس در این مورد با فرض پیشین متفاوت است؛ چراکه اینجا دو واژه در دو زمان مختلف و توسط دو واضع مختلف وضع شدهاند در واقع دوبار وضع گردیدهاند (برخلاف کلماتی که یکبار وضع میشوند؛ لیکن با دو املا رواج مییابند.) بنابراین املای متفاوت مزبور و مذبور ناشی از اختلاف ریشه است نه نحوهی نگارش دو کلمه و اینکه این دو واژه شبیه همدیگر هستند یک اتفاق است و شاید همین شباهت املایی باشد که مبنای استدلالهای پیشین را شکل دادهاست.
پس اگر ما ریشههایی داشته باشیم که همه به یک معنا باشند ساختن مشتقات از آن بلا مانع بوده و هیچ املایی مانع صحت یا برتری املای دیگر نمیشود؛ بهفرض ریشههای «زبر»،«ذبر»،«سفر»،«سطر» یا «ذکر» در یک معنا بهکار رفتهاند که همگی صحیح هستند. پس اسم مفعول از این ریشه ها به ترتیب «مزبور»، «مذبور»، «مسفور»، «مسطور» و «مذکور» که همگی یه معنای «نوشته شده» بوده و صحیح هستند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد؛ اما شباهت املایی مزبور و مذبور ممکن است گمان صحت یکی از این املاها را تقویت نماید. لیکن باید دانست که «اثبات شئ نفی ما عدا نمی کند»، یعنی صحت یکی از این املاها نفی صحت املای دیگر نمیکند؛ بنابراین نمیتوان گفت چون عبارت «شخص مزبور» صحیح است پس عبارت «شخص مسفور» یا «شخص مسطور» غلط است؛ همینطور نمیتوان عبارت «شخص مذبور» را غلط دانست. پس هر دو املای «مذبور» و «مزبور» صحیح بوده و استعمال آن بلااشکال است و هیچ بر دیگری برتری ندارد. (به لغت نامه دهخدا و دیگر منابعی که در مقاله مشتقات کلمات ذبر و زبر آوردم رجوع کنید.)
نکتهی دوم: اینکه اگر از جهاتی بخواهیم واژهای را بر دیگری برتری دهیم در این موضع میتوانیم کلمه مذبور را بر مزبور ترجیح دهیم؛ چراکه ریشه مذبور از فارسی گرفته شده، لیکن ریشه مزبور اصالتاً عربی است(رک: مقاله مذکور) و بدیهی است استعمال واژههایی که ریشه در زبان و ادب فارسی دارد بر لغات عربی صرف، برتری دارد.
اگر زبان را نظامی از نشانههای قراردادی برای ارتباطات انسانی و انتقال آگاهیها بدانیم؛ هر ابزاری که این وظیفه را بهتر بهجای آورد؛ بهتر بهنظر میرسد. اگر اصل در ترجیحِ گونهای املایی بر دیگر گونه، ریشهی آن باشد؛ نویسندهی امروز ناگزیر به جستجو در ژرفای زبان فارسی برای هر واژه است؛ چنانکه در مورد حرف اضافهی «به» اتفاق افتاده است و اینواژه تنها در «بدین» و «بدان» ریشهاش را آشکار میکند؛ اینکه آیا در جهان واقع و امروز، لازم است نویسنده از ریشهی کهن واژهای که بهکار میبرد خبر داشته باشد؛ غریب بهنظر میرسد.
چنانکه پیشتر آمد، در جستجویی در بیش از ۱۰۰۰ اثر از آثار ادب فارسی، اعم از کهن و نو، «مذبور» ۱۰ بار بهکار رفتهاست و «مزبور» ۳۵۵ بار؛ در تألیف فرهنگ جامع، حکم بر واقعیت زبان است و آنچه، در واقع، در آثار ادبی هست و شاهد دارد فارغ از ریزبینیهای ریشهشناختی آن(اطلاعات ریشهشناختی بهعنوان اطلاعات تکمیلی آورده میشود ولی براساس آنها حکم نمیشود.) در فرهنگ بسآمد و زمان کاربرد گونههای املایی در ادوار زبان فارسی میتواند، دلیلی منطقی برای ضبط و تعریف یک مدخل و ارجاع گونههای دیگر املایی باشد؛ بدینصورت که معمولا گونهی املایی قدیمیتر و پربسآمدتر را تعریف شده، گونههای دیگر املایی را به آن ارجاع داده میشوند.
دیگر اینکه در زبان فارسی تفاوتی در آوای حرف «ذ»، «ز»، «ض» و «ظ» وجود ندارد و در واقع این چهار حرف، نشانهای برای یک «واج» هستند؛ ولی در نگاهی کوتاه و اجمالی، شمزبانی گویشوران فارسی نوشتار «ز» را از «ذ» مقبولتر میداند. (شمارِ مداخل حرف «ز» و «ذ» را در لغتنامهها با هم مقایسه کنید.)
منابع :
۱- https://mag.noorgram.ir/1399/07/26
۲-http://virastar.blogfa.com/post/61