هرچه در نکوهش چاپلوسی بگوییم، کم گفتهایم؛ اما مهمتر از آن نکوهش چاپلوسپروری است. قبول و پذیرش چاپلوس عملی بس نکوهیدهتر از خود چاپلوسی است و شروع توهم خودبزرگپنداری، تکبر، تبختر، تفرعن، سوءاستفاده و شکلگیری رانت و تشکیل باند. شاید به این حقایق به دیده طنز بنگرید و جدی نگیرید اما واقعیت آن است که در چند دهه اخیر آنقدر درگیر مشکلات اقتصادی و سیاسی بودهایم که از ریشههای فرهنگی و اجتماعی حدوث این مشکلات غافل ماندهایم و دور خودمان چرخیدهایم. بیتردید عادیشدن عادتهای نکوهیدهای چون دروغ و لاف و گزاف، چاپلوسی و چاپلوسپروری، ریا و خودنمایی، نفاق و دورویی، رشوه و ارتشا و بیتفاوتی نسبت به حقوق دیگران عوامل دست اول حدوث نابسامانیهای اقتصادی و سیاسی هستند؛ اما ما چنان در باتلاق این رذایل غوطهوریم که احساسشان نمیکنیم. البته این ضعفهای فرهنگی در ساختار اجتماعی ما یکشبه و یک دهه و حتی یک سده به وجود نیامدهاند، بلکه در تاریخ ما پیشینهای طولانی دارند و برای آنها میتوان استنادات و روایتهای فراوان آورد. در ادبیات تعلیمی ما نیز اعم از شعر و نثر، این ضعفهای فرهنگی بهطور مکرر مذمت شده که دلیل متقنی بر رواج آنها در دورههای مختلف است. گویند شاهعباس اول صفوی که از مجیزهگویی چاپلوسان کلافه شده بود، مجلسی ترتیب داد و عدهای از بزرگان چاپلوس و مجیزهگو را بدان دعوت کرد. دستور داد از میهمانان با قلیان پذیرایی کنند و بر سر قلیان خودش تنباکوی اعلا و معطر نهاد و بر قلیان میهمانان سرگین اسب و الاغ. مجلس آغاز شد و شاه پس از هر پُک به قلیانش میگفت: «بهبه عجب تنباکوی معطری است، حاکم همدان برایم فرستاده است». مجیزهگویان نیز دود سرگین به سینه فرومیبردند و در حالت خفگی و با سرفه سخن شاه را تأیید میکردند و میگفتند: «آری بسیار سبک و معطر و اعلاست». چنین حکایتهایی در تاریخ ما فراوان است. حتما حکایت ندیم سلطان محمود را هم شنیدهاید وقتی که سلطان هوس بادمجان کرد، در مدح بادمجان شعری سرود و وقتی سلطان سیر شد، در مذمت بادمجان و در پاسخ به مؤاخذه سلطان گفت: «من ندیم توام نه ندیم بادمجان». مجیزهگویی و چاپلوسی در دوره قاجار به اوج خود رسیده بود و مداحان و مجیزهگویان با چاپلوسی و رشوه رقیبان را از مسند به زیر میکشیدند و به حکومت میرسیدند. اعطای القاب و عناوین در دوره قاجار سازوکار عجیب و پیچیدهای داشت و عناوین و القاب پرطمطراق بسیار رواج داشت. ضربالمثل «بادمجان دور قابچین» در این دوره و هنگام برگزاری مسابقات آشپزی در کاخ آشپزباشی (بیمارستان لواسانی امروز) ابداع و رواج یافت؛ زمانی که خدمه برای مجیزهگویی اربابان خویش بادمجان بیشتری دور قاب مسما میچیدند و ارادت خود را به اربابانشان یادآوری میکردند.
هنوز هم این رویه مذموم ادامه دارد و در رواج آن میان آحاد ملت، از مدیران و صاحبمنصبان در دولت تا مردم عادی، از دارا و نادار تا… هم تفاوتی نیست، بلکه میراث خسارتباری است که بر کولهبار همه ما ایرانیان در طول تاریخ سنگینی میکند و اعتبار و آبرویمان را پیش خودی و بیگانه به باد میدهد. اگر بخواهیم در این سالهای اخیر مثالهای ملموسی بزنیم باید به مراسم رونمایی از سردیس یک وزیر و حضور او در این مراسم؛ رونمایی از تمبر شهردار؛ شعرخوانی در مدح وزیر صنعت دولت فعلی در ایرانخودرو؛ نهادن حکم انتصاب بر سردر مراسم انتصاب رئیس فعلی سازمان بهزیستی در حضور وزیر کار؛ استقبال نامتعارف نیروی حراست بانک ملی از مدیرعامل جدید این بانک و رونمایی از تمبر اختصاصی رئیس بانک سپه در مشهد در هفتههای اخیر نام ببریم. البته نمیتوان به همین چند مثال بسنده کرد؛ چون روزانه شاهد نمونههای فراوانی از رواج این صفت نکوهیده در جامعه هستیم که تکرار آنها زشتیاش را عادی کرده است. کاربرد عناوینی همچون دکتر، مهندس، حضرت، حضرتعالی و صفاتی مانند حضور سبز، حضور ارزشمند، مقام عالی، مسئول فرهیخته و رئیس گرانمایه در رسانهها و در مراسمها و در مکاتبات اداری و نصب بنر خیرمقدم و استقبال از مدیران با عکس و الفاظ پاچهخوارانه و نامگذاری کوچه و خیابان و مدرسه و دانشگاه به نام مدیران دولتی همه از مظاهر چاپلوسی است که بهشدت در ساحت کشور ایران رواج دارد. این در حالی است که بهجز در چند کشور همجوار چون هند، پاکستان و افغانستان در سایر ممالک دنیا کمتر شاهد رواج چنین صفت مذمومی، آنهم با این شدت و حدت هستیم. برای مثال باراک اوباما، مکرون، مرکل و اغلب سران کشورهای توسعهیافته دارای دانشنامه دکترا از بهترین و معتبرترین دانشگاههای جهان هستند، اما هرگز کسی نشنیده که رسانهای آنها را دکتر خطاب کند یا در مراسم یا آیینی آنها را با القاب و عناوین پرطمطراق خطاب کنند. مضاف بر آنکه قوانین ضد تراست چنین اجازهای را به آنان نمیدهد. جای چنین قوانینی که به تعارض منافع در حاکمیت و دولت رسیدگی کند، همواره در کشور ما خالی است؛ اما در این میان از رسانهها انتظار میرود بر اساس اصول حرفهای خویش راه چاپلوسی و چاپلوسپروری را مسدود کنند و آبروی چاپلوسان و چاپلوسپروران را در اتاق شیشهای بگذارند. بر کارگزاران دولت هم فریضه است که در برابر این آفت بایستند، مثلا اگر کسی آنها را با عناوینی چون حضرت، استاد، دکتر، مهندس یا صفات اغراقآمیز خطاب کرد یا برایشان آیین بزرگداشت گرفت و در استقبالشان پوستر و بنر بالا برد یا تمبر و سردیس رونمایی کرد یا کوچه و خیابان و دانشگاه به نامشان کرد، از او دوری کنند و از چاپلوسپروری بپرهیزند. همه روزنهها را بر چاپلوسان و پاچهخواران ببندند و در مقابلشان واکنش سخت نشان دهند. بیدرنگ از مجلس آراسته به چاپلوسی و چاپلوسپروری خارج شوند و باعث و بانی را از کار برکنار کنند و آنگونه که حضرت محمد مصطفی (ص) گفته است: «احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَاب» به صورت چاپلوسان خاک بپاشند. منتظریم که ببینیم کسی از دولتمردان به این وصیت گوش میدهد!
سیدجمال هادیانطبائیزواره
منبع : https://sharghdaily.ir/fa/Main/Detail/303862