ایرانیها کوتاهقد میشوند و دیابت میگیرند.
وضعیت فقر در ایران به سطوح نگرانکنندهای رسیده و تمامی شاخصههای آماری در این زمینه گویا هستند. در واقع، هر چه در مورد فقیرتر شدنِ ایرانیها در سالهای اخیر بگوییم، در واقع تکرار مکررات خواهد بود. اما آیا ممکن است فقرِ امروز ما، تاثیراتی بر فردایِ ما هم داشته باشد؟
به گزارش تجارتنیوز، آمارهای رسمی (از جمله دادههای آماری منتشر شده توسط سازمان تامین اجتماعی) نشان میدهد که دستکم حدود ۳۰ درصد از مردم ایران زیر «خط فقر مطلق» زندگی میکنند.
خط فقر مطلق مطابق تعاریف جهانی، معادل ماهانه ۵۷ دلار (۱٫۹ دلار در هر روز ضرب در ۳۰ روز) است. با دلار ۳۰ هزار تومانی، یعنی هر نفر ایرانی با درآمد کمتر از ماهانه یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان، زیر خط فقری معادل خط فقر در قاره آفریقا زندگی میکند.
وقتی از «فقر» صحبت میکنیم، از چه صحبت میکنیم؟
این در حالی است که آمارهای غیررسمی (که از قضا میتوان آنها را هم جدی در نظر گرفت) این نسبت را بسیار بالاتر و تا نزدیک به ۵۰ درصد ذکر میکنند. به عبارت سادهتر، از هر دو نفر ایرانی یا از هر سه نفر ایرانی، یکی زیر «خط فقر مطلق» (Extreme poverty) زندگی میکند.
شهروندان ایرانی معنای این واژهها را با گوشت و پوست و استخوان خود حس میکنند، اما دادههای آماری را دشوار بتوان به زندگی فردیِ تکتک شهروندان تسری داد. بنابراین، شاید بد نباشد معنای قرار گرفتن زیر «خط فقر مطلق» را مرور کنیم.
«خط فقر» یا «آستانه فقر» (Poverty threshold)، طبق تعریف، حداقل درآمدی است که یک انسان باید در طول روز داشته باشد تا بتواند بدیهیترین، سادهترین و ضروریترین نیازهای خود را پاسخ بدهد.
این نیازها شامل دریافت حداقل کالری روزانه، دسترسی به آب، دسترسی به درمان و مواردی از این دست میشوند. در واقع، در اینجا در مورد «حداقل» شاخصههای «انسانبودن» بحث میشود. (برای تعاریف دقیقتر و دادههای کاملا بهروز، گزارش «سازمان ملل متحد» را در اینجا را ببینید.)
بر اساس محاسبات بانک جهانی در سال ۲۰۱۵، حداقل «مطلقِ» این شاخص، معادل ۱٫۹ دلار در هر روز است. قید «مطلق» در این تعریف هم به این معنی است که فرقی نمیکند این ۱٫۹ دلار روزانه در کدام کشور (آمریکا، آلمان، کنگو یا ایران) خرج میشود.
زندگی در ایران با معیارهای قاره آفریقا
به این ترتیب، خط فقر مطلق مطابق تعاریف جهانی، معادل ماهانه ۵۷ دلار (۱٫۹ دلار در هر روز ضرب در ۳۰ روز) است. با دلار ۳۰ هزار تومانی، یعنی هر نفر ایرانی با درآمد کمتر از ماهانه یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان، زیر خط فقری معادل خط فقر در قاره آفریقا زندگی میکند.
بر این اساس، خانوار دو نفره باید حداقل ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان و خانوار ۴ نفره باید حداقل ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان درآمد ماهانه داشته باشند. (دقت کنید که این تعریف «خط فقر مطلق» است و نه «خط فقر نسبی» و این یعنی هر ایرانی برای تامین کمترین نیازهای روزانه زندگی خود به ماهانه ۱٫۷ میلیون تومان درآمد نیاز دارد.)
دادههای آماری داخلی در مورد جمعیت زیر خط فقر چندان دقیق نیستند، اما همین آمارهای جستهگریخته نشان میدهند که در سال ۱۳۹۰، حدود ۱۷٫۸ درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق (با تعریف بالا) زندگی میکردهاند. این نسبت تا سال ۱۳۹۶ تغییر قابل وجهی نداشته و در اوج، در سال ۱۳۹۳ به حدود ۱۹٫۶ درصد رسیده بود.
در سال ۱۳۹۷ حدود ۲۴٫۳ درصد و در سال ۱۳۹۸ حدود ۳۵٫۴ درصد از کل جمعیت ایران زیر «خط فقر مطلق» (یعنی با استانداردهایی معادل استانداردهای قاره آفریقا) زندگی میکردهاند. (این دادهها با استفاده از آمارهای در دسترس تهیه شدهاند که به راحتی در اینترنت قابل جستوجو هستند.)
وقتی «بنزها» سوژه خشونت و حسادت میشوند
در هفتهها و ماههای اخیر، دو خبر عجیب و کمسابقه در مورد وسعت فقر شهروندان ایرانی و نحوه واکنش آنها به شکاف طبقاتی عظیم در ایران رسانهای شد: نخست، گروهی که گفته میشد ۱۰ نفر بودهاند و چندین دستگاه خودروی لوکس را در خیابانهای شهرهایی مانند تهران به آتش کشیده بودند.
دوم هم فردی که در اتوبان، به سمت خودروهای به باورِ او «لوکس» و «گرانقیمت» سنگ و بلوک سیمانی پرتاب میکرد و به این ترتیب حتی موجب مرگ یکی از رانندگان شده بود. در هر دو مورد، وقتی از دستگیرشدگان در مورد انگیزه رفتارشان پرسیده شده بود، آنها علت را (به شکلی مستقیم و تلویحی) «حسادت» عنوان کرده بودند: اینکه چرا کسانی باید ماشینهای گرانقیمت سوار شوند، اما ما هیچگاه رنگ چنین خودروهایی را هم نبینیم.
فقر با ما چه خواهد کرد؟
اما فقری که امروز تجربه میکنیم نه فقط امروزِ ما که فردای ما را هم نابود خواهد کرد. اکنون سالها است که بررسیهای اقتصاددانان و جامعهشناسان، تاثیرات عجیب و غریب فقر بر انسانها را هویدا کرده و این تاثیرات تکاندهنده هستند.
فقرا در طولانیمدت کوتاهقد میشوند. به همین دلیل، عجیب نیست که میانگین قد مردان در کشوری مانند «هلند» به حدود ۱۸۳ سانتیمتر، در «ایران» به حدود ۱۷۵ سانتیمتر و در کشوری مانند «یمن» به ۱۶۴ سانتیمتر میرسد.
به عنوان نمونه، فقر موجب افزایش مصرف شیرینی (قند و شکر) در میان افراد میشود و احتمال ابتلا به دیابت نوع ۲ را در آنها افزایش میدهد. از یک نظر، این حتی بدیهی به نظر میرسد: فقرا ناچارند انرژی و کالری مورد نیازشان را ارزانتر تهیه کنند و قند و شکر، ارزانتر از پروتئین و ویتامین است. (برای مشاهده برخی بررسیهای علمی در این مورد، اینجا را ببینید.)
امروز فقیر و فردا و پسفردا هم فقیر
فقر دسترسی کودکان به آموزش را هم کاهش میدهد و کودکان فقیر، در آینده خانوادههای فقیری تشکیل میدهند که به نوبه خود فرزندانی فقیر خواهند داشت. نام این پدیده «چرخه فقر» (Cycle of poverty) یا «تله فقر» (Poverty trap) است. (در مورد «تله فقر» این مطلب را در تجارتنیوز بخوانید.)
فقرا بیشتر طلاق میگیرند؛ بیشتر در معرض خشونت هستند و در محلاتی زندگی میکنند که احتمال بروز درگیریهای منجر به جراحتهایِ شدید در آنها بالاتر است. برخی پژوهشهای داخلی، حتی نشان میدهند که فقر در ایران «زنانه» شده است. به این ترتیب، مادرانی ممکن است بچهدار شوند که فقر را تجربه کردهاند و این فقر به فرزندان آنها هم منتقل خواهد شد. (اصل مقاله به زبان فارسی را در اینجا ببینید.)
اما این فهرستِ شوم را میتوان همینطور ادامه داد: فقرا در طولانیمدت کوتاهقد میشوند. به همین دلیل، عجیب نیست که میانگین قد مردان در کشوری مانند «هلند» به حدود ۱۸۳ سانتیمتر، در «ایران» به حدود ۱۷۵ سانتیمتر و در کشوری مانند «یمن» به ۱۶۴ سانتیمتر میرسد.
خودِ این اعداد، حاصل شاخصههای رفاه در دهههای گذشته در این کشورها بودهاند و وضعیت امروز، اعدادِ فردا را پدید میآورد. بنابراین، تعجب نکنید اگر میانگین قد ایرانیها در یک دهه آینده، اندکی کاهش پیدا کند. (برای بررسیهای علمی در این مورد، اینجا را ببینید. برای مشاهده دادهها هم روی این لینک کلیک کنید.)