بلاتکلیف نگهداشتن اقتصاد ایران، تحریمی است که کم از تحریمهای هستهای ندارد و شاید یکی از اهداف غربیها در طولانی کردن مذاکرات هستهای ایران همین موضوع باشد که چشمانداز اقتصاد نامشخص باشد تا نهادههای تولید از نیروی انسانی گرفته تا سرمایه را در وضعیت کمتحرکی و بلاتکلیفی نگاه دارد. همزمان با ادامه مذاکرات وین، شرایط آینده اقتصاد ایران سرفصل اصلی سخن بسیاری از کارشناسان اقتصادی و عامه مردم است. با توجه به مجموعه گفتهها و شنیدهها از مذاکرات اخیر، با فضای وهم آلودی مواجه هستیم، اما در این خصوص توجه به چند نکته ضروری به نظر میرسد:
نکته اول اینکه تردیدی نیست که احیای واقعی و عملی برجام مسیر دسترسی ایران به دارایی ۱۰۰ میلیارد دلاری مسدود شده و از سرگیری صادرات نفت را هموار میکند. همچنین بازگشت صادرات نفت ایران به سطح پس از اجرای برجام در سال ۲۰۱۶ میلادی، درآمدهای ارزی دولت را بهشکل چشمگیری افزایش خواهد داد و منابعی که برای جبران کسری بودجه، توسعه زیرساختها و مقابله با نرخ بالای تورم ضروری هستند تا حدودی تأمین میشود و دسترسی دولت و بنگاههای اقتصادی کشور به نظام مالی بینالمللی را فراهم میکند و تقاضا برای بخش بانکداری داخلی را کاهش میدهد، اما سؤال اینجاست که تا چه حد میتوان به عملی بودن و پایدار بودن توافق احتمالی اطمینان داشت؟!
بنابراین این یک سؤال مشروع است که از امریکا بپرسیم، چگونه میتوانیم اطمینان داشته باشیم وقتی جمهوریخواهان میگویند در صورت راهیابی به کاخ سفید در انتخابات بعدی، توافق احتمالی را پاره میکنند، امیدوار باشیم که امریکا دیگر از آن خارج نمیشود؟ و اینکه توافقی که احتمالاً چند سال دیگر دوباره به نحوی دیگر پاره میشود، چه سودی برای ما خواهد داشت؟
به نظر سادهانگارانه است که احیای برجام را کلید حل مشکلات اقتصادی ایران بدانیم، وقتی میدانیم با توجه به اختلافات ریشهای ایدئولوژیک بین ایران و امریکا این توافقات هیچگاه دائمی نخواهندبود، البته شکی نیست حتی اگر توافق موقتی شکل بگیرد به دولت ایران امکان پر کردن برخی از شکافهای مالی و به بازیگران اقتصادی فضای تنفس بیشتری میدهد و فرصت بیشتری برای مقاومسازی اقتصاد کشور در مواجهه با تحریمهای احتمالی آینده خواهیم داشت و شاید حداقل دلیل دولتمردان و سیاستگذاران کلان ما برای رغبت به مذاکرات همین مسائل باشد، اما مطلب دیگر که باید به آن توجه داشتهباشیم، این است که ایران در چند ماهه اخیر شاید به اندازه کل دو سال قبل از آن فروش نفت و سایر فرآوردههای نفتی و غیرنفتی چه به لحاظ حجم و چه به لحاظ ارزش معاملات داشتهاست و بر خلاف تصور برخی کارشناسان یا افراد عادی که تنش روسیه با اوکراین را عامل به نتیجه نرسیدن مذاکرات وین میدانند، به نظر این جنگ – خارج از بحث اجتماعی و انسانی آن که جنگ در هر کجای دنیا امری نکوهیده است – اتفاقاً شرایط برای رسیدن به یک توافق محکمتر و مطمئنتر را ایجاد کردهاست، زیرا همانطور که همگان میدانند این جنگ و تحریمهای روسیه و مکانیسم پاسخگویی روسیه به تحریمها موجب افزایش هر چه بیشتر قیمت انرژی شدهاست، بنابراین افزایش درآمدهای ارزی ایران به دلیل تنش روسیه و غرب ادامهدار هم خواهد بود؛ از طرف دیگر امریکا نیز با توجه به کاهش عرضه انرژی توسط روسیه ناچار است برای به تعادل رساندن بازار انرژی و جلوگیری از افزایش افسارگسیخته قیمت آن، به توافق با ایران متمایل شود.
واقعیت این است که ایالاتمتحده تا کنون همه نوع تحریم ممکن علیه ایران را اجرا کردهاست، اما با توجه به درآمدهای ارزی و تقویت پشتوانه ارزی کشور در شرایط کنونی تا حدود زیادی نظام تحریمهای امریکا کم اثر شدهاست. به نظر ما میتوانیم از موضع قویتری مذاکره کنیم و به توافق بهتری نائل شویم و اگر دولتمردان و سیاستگذاران اقتصادی بتوانند منابع ارزی را درست مدیریت کنند و انضباط پولی و مالی بر اقتصاد حکمفرما شود و ریشه فساد اقتصادی که تأثیر آن به مراتب بیشتر از تحریمها بوده است، خشکانده شود، قطعاً اقتصاد کشور از حالت پر نوسان و ناپایدار کنونی خارج شده و به سمت شکوفایی گسیل خواهد شد وگرنه حتی با فرض احیای دائمی برجام و خوشعهدی امریکا و غرب نیز، وضعیت اقتصاد کشور هیچگاه رنگ آرامش را به خود نخواهد دید.
جمعبندی مطالب بالا این است که هر چند احیای برجام حتی به صورت موقت، موجب بهبود وضعیت اقتصاد ایران خواهد بود، اما این امر صرفاً کوتاهمدت خواهد بود و ضعف اقتصاد ایران با لغو تحریمها حل نمیشود و دولت باید به رفع موانع داخلی رشد اقتصادی و سوءمدیریتها به ویژه در زمینه انضباط پولی و مالی و فساد اقتصادی گسترده بپردازد.
سجاد برومند
دکترای اقتصاد
و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد کرمانشاه