در رابطه با شکاف نسلی بارها و بارها صحبت شده و جامعهپژوهان بسیاری در سالهای گذشته از هنجارهای بین نسلی گفته و هشدار دادهاند.
این که هنجارهای یک نسل با نسلهای دیگر تفاوتهای آشکاری دارد یا این که با زبان نسلهای گذشته نمیتوان به چالشهای نسلهای بعد پاسخ گفت. این شکافهای نسلی، اما پیامدهای مهم دیگری هم دارد و اولین چالش این نکته در میان خانوادهها بروزمیکند.
شکاف نسلی مفهومی بسیار گسترده و پیـچیده است که محدوده تحلیل و بـررسی آن شامل اختلافهای روانی، اجتماعی و فرهنگی از یک طرف و تفاوت در بینش و آگاهی، اعتقادها، پندارها، انتظارها، جهتگیریهای ارزشی و الگوهای رفتاری میان دو یا چند نسل از طرف دیگر است کـه ایـن امور را به طور همزمان در یک جامعه مورد بررسی و کاوش قرار میدهد. از گذشته تا به امروز هم این موضوع از سوی بیشتر جامعهشناسان، روانشناسان، روانشناسان اجتمـاعی، مردمشناسان فرهنگی و صاحبان اندیشههای سیاسی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در صورتی که انتقال فرهنگ و ارزشها با مشکل مواجه شود یکی از پیامدهای آن، شکلگیری پدیده تلخ اجتماعی شکاف ارزشی درون خانواده و بین نسلها خواهد بود. اما این شکاف نسلی با خانواده و جامعه چه میکند؟
زینب مینقیاقدم، جامعهشناس در پژوهشی خواندنی با عنوان رابطه شکاف نسلی با آسیبهای اجتماعی در نوجوانان شهر تهران به این موضوع پرداخته است و تا حدودی پی پاسخ به همین پرسش رفته است. شکاف نسلها، جامعه را از تکاپو و اشتیاق نسلهای جوان و تازهنفس محروم کرده و عرصه را بر خلاقیت و نوآوری تنگمیکند.
جامعه را از تبدیل شدن به یک پیکر واحد بازمیدارد و انسجام سازنده آن را برهم میزند. تجربههای پرسابقه و مهارتهای ارزشمند رفتاری و عملکردی نسلهای زنجیروار را عقیم میگذارد و راههای پیشرفت را مسدود میکند. فضای اعتماد را از بین میبرد و منافع فرد را بر مصالح جمعی مقدم جلوه میدهد.
همچنین شکاف نسلها در میان اعضای خانواده، اختلاف و پرخاشگری به وجود میآورد و بحرانهای بیرونی را به محیط امن و آرام خانواده میکشاند. بر عصبیت اجتماعی میافزاید و موضعگیری افراد و گروههای سنی علیه یکدیگر را در عرصههای مختلف موجب میشود. پیوندهای عاطفی را که لازمه حیات اجتماعی انسان است به تدریج ضعیف میکند و بیگانگی افراد یک خانواده، فامیل، محله و شهر را با یکدیگر رقم میزند. به طور کلی میتوان گفت شکاف نسلها بحرانی است که بحران میآفریند و بروز آسیبهای اجتماعی را سرعت بخشیده و تسهیل میکند. رد آسیبهای نسلی در این میانه را میتوان در آمارهای موجود هم به چشم دید.
برخی مسئولان بر این باورند ۶۵ درصد کودکان بزهکار، از خانوادههای نابسامان، ازهمپاشیده و طلاق گرفته برخاستهاند. طبق آمار سازمان پزشکی قانونی، شایعترین علل مرگومیر جوانان و نوجوانان زیر ۲۵ سال در ایران، در مرتبه اول، تصادفات رانندگی و سپس مسمومیتهای ناشی از الکل و مواد مخدر بوده است. شهر تهران نیز به عنوان یکی از کلانشهرهای ایران، از این امر جدا نیست و نتایج برخی مطالعات در این شهر نشان میدهد میانگین بزهکاری با مؤلفههای وندالیسم، خشونت، سرقت و تقلب، استعمال مواد مخدر، الکل و کجرویهای فرهنگی ۴۵ درصد است. البته وجود شکاف نسلی در جوامع یک امر غیرعادی محسوب نمیشود. مهم این است که چگونه از طریق راهبردها و سیاستگذاریهای مناسب این شکافها و ازهمگسیختگیها را بتوان آشتی داد و مدیریت کرد. عدم مدیریت شکاف بین نسلها از یک سو زنگ خطری است برای فروپاشی نظام خانواده که در آیین اسلام و فرهنگ ایرانیان از جایگاه خاصی برخوردار است و از سویی دیگر این شکاف همراه با بروز آسیبهای اجتماعی یکی از موانع اصلی توسعه اجتماعی ایران خواهد بود.
شکاف نسلی، درک و فهم والدین و نوجوانان را از هم کم میکند و اختلافها بین آنان را دامن میزند. از طرف دیگر این شرایط سبب افزایش احساس تنهایی، انزوا، افسردگی، بزهکاری و انحرافهای اجتماعی نوجوانان میشود و آنان را دچار انواع مسائل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی میکند. بر اساس محاسبههای آماری انجام شده و یافتههای به دست آمده، با توجه به تاثیر انکارناپذیر شکاف نسلی بر وقوع رفتار بزهکارانه، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که افراد زمانی که در رسیدن به اهداف و آرزوهای خود احساس محرومیت و ناکامی میکنند، در چنین وضعیتی، برای تامین نیازهای روانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود مرتکب رفتارهایی میشوند که ازسوی جامعه مناسب تلقی نمیشود.
منبع: جام جم
برگرفته از : https://www.yjc.news/fa/news/8264951