اقتصاد یکی از مهمترین مباحثی است که اشخاص و کشورها باید برای رسیدن به موفقیت و ثروت، به اصول آن آشنایی داشته باشند. اقتصاد به عنوان یک علم پیچیده که دستخوش دگرگونی و تغییرات می شود، دارا اصطلاحاتی تخصصی است که تنها دانش آموختگان این رشته قادر به تشریح و توضیح انها هستند.
اگر به طور کلی بخواهیم بیان کنیم، آنچه افراد عادی از اقتصاد نیاز دارند دانستن اقتصاد خرد و کلان است که می توانید در مطلب “” با اصول، مفهوم و تفاوت های این دو نوع آنشا شوید و اطلاعات لازم را به دست آورید.
اما دو مفهومی که امروز تصمیم داریم به آن بپردازیم، اقتصاد دستوری و اقتصاد اثباتی است. اگر بخواهیم با توجه به هدف، به مطالعه اقتصاد بپردازیم، با دو زمینه اقتصاد اثباتی و دستوری برخورد می کنیم که اقتصاد اثباتی در مقابل اقتصاد دستوری است.
اقتصاد اثباتی
فرایند تشکیل فرضیه ها برای توضیح دادن روابط میان پدیده های اقتصادی و سپس آزمون فرضیه ها با مشاهدات دنیای واقعی تحت عنوان «اقتصاد اثباتی» مطرح می شود. اقتصاد اثباتی شاخه ای از علم اقتصاد است که سعی در توضیح طریقی می کند که اقتصاد در واقع طی می کند.به عنوان یک علم اجتماعی ، علم اقتصاد اصولی را شامل می شود که رفتار مردم جامعه (خرید بوسیله مصرف کنندگان، تولید بوسیله شرکت ها، و روابط کلی اقتصاد) را توضیح می دهد. برای مثال علم اقتصاد سعی می کند توضیح دهد که چرا مصرف کنندگان مقدار بیشتری از یک کالا خریداری می کنند هنگامی که قیمت آن کالا پایین تر می آید؟ یا چرا کشاورزان در قیمت های بالاتر مقادیر بیشتری گندم می کارند ؟
در اقتصاد اثباتی با نظریه ها، اصول و قوانین علمی اقتصاد سروکار داریم. برای تولید هر علمی مسیری وجود دارد. ابتدا یک فرضیه در ذهن دانشمند شکل میگیرد مبنی بر اینکه پدیده ای با پدیده دیگر ارتباط دارد. این فرضیه وقتی به اثبات برسد، تبدیل به نظریه یا تئوری میشود. سپس نظریه اگر با همهی شرایط سازگاری نشان داد به یک اصل علمی تبدیل میشود. مجموع چند اصل علمی یک قانون علمی را میسازند. مانند قانون جاذبه در فیزیک و یا قانون عرضه و قانون تقاضا در اقتصاد.
نظریه
برای توضیح رفتار مردم و جامعه اصول اقتصادی در قالب نظریه های اقتصادی با هم آمیخته شده اند. یک نظریه مجموعه ای از اصول کلی استفاده شده در توضیح یک فعالیت در دنیای خارج است.
فرضیه
نظریه های اقتصادی در دنباله یک فرآیند از آزمون و خطا توسعه یافته اند. بخش زیادی از اوقات اقتصاد دانان در این مورد صرف می شود که بررسی کنند آیا اصول علمی مشخصی می تواند پدیده های دنیای واقعی را توضیح دهد؟ به همین خاطر کار روزانه اقتصاد دانان آزمون نظریه های علمی است. آزمون نظریات اقتصادی با استفاده از فرضیه های اقتصادی صورت می گیرد. در واقع می توان گفت، یک فرضیه پیش بینی است که مستقیماً از نظریه بدست آمده و می تواند با مشاهدات دنیای واقعی مقایسه شود. معمولا فرضیه به شکل اگر (A) اتفاق افتاده باشد ، آنگاه ((B نیز اتفاق می افتد مطرح می شود. برای مثال، یک فرضیه ممکن است این باشد که اگر شهریه دانشگاه افزایش یابد دانشجویان کمتری به دانشگاه می روند. این فرضیه می تواند با نظرکردن به میزان شهریه و تعداد دانشجویان ورودی دانشگاه مورد آزمون قرار گیرد. اگر هنگامی که شهریه افزایش یافت، تعداد کمتری دانشجو در دانشگاه ثبت نام کرد آنگاه فرضیه مورد حمایت قرار می گیرد.
فرض ثبات سایرشرایط
فرایند آزمون فرضیه ها با استفاده از آنچه «فرض ثبات سایر شرایط و عوامل» نامیده می شود صورت می گیرد، به این مفهوم که همه دیگرعوامل بدون تغییر فرض می شوند. برای آزمون یک فرضیه باید A تنها عاملی باشد که می تواند سبب برای اتفاق افتادن B شود. فرض کنید شهریه افزایش یافته است و تعداد ثبت نام هم کاهش یافته است. آیا این لزوماً بدان معنی است که افزایش شهریه سبب کم شدن تعداد ثبت نام بوده است؟ اگر عوامل دخیل دیگری نیز تغییر کرده باشند ، در آن صورت نمی توان مطمئن شد که کدام عامل موجب کم شدن ثبت نام شده است. با استفاده از «فرض ثبات سایر شرایط» ما دیگر عوامل دخیل را بدون تغییر فرض کرده و تنها یک عامل را مورد توجه قرار می دهیم و این بدان خاطر است که در اقتصاد دست محقق مانند علوم آزمایشگاهی باز نیست و در واقع مجبور به دخالت دادن این فرض می باشد.
اصول
همه اصول اقتصادی در ابتدا به عنوان فرضیه مطرح می شوند. یک اصل اقتصادی یک فرضیه است که بارها مورد آزمون قرار گرفته و سازگاری خود را با دنیای واقعی نشان داده است. همین که یک فرضیه به عنوان یک اصل اقتصادی مورد قبول واقع شد، آن اصل به نظریه اقتصادی قبل اضافه می شود و بنابر این یک نظریه اقتصادی جدیدتری متولد می شود که دنیای واقعی را بهتر توضیح می دهد. این فرآیند آزمون فرضیه ها ، بناشدن اصول وگسترش نظریه ها یک فرآیند ثابت و پایدار است.
خواص و کاربرد های علم اقتصاد اثباتی
وقتی که کشفی اتفاق بیفتد و علمی تولید شود خواص عمومی آن به شرح زیر است:
- روابط بین پدیدهها را تبیین میکند.
- قدرت تسلط بر محیط را به انسان می بخشد.
- انسان را قادر به پیشبینی آینده میسازد.
مانند سایر علوم، علم اقتصاد هم همان خواص را دارد. از علم اقتصاد اثباتی برای تشریح روابط میان پدیده های اقتصادی استفاده می کنیم. متغیرهای محیطی اقتصاد را به کنترل خود درمی آوریم و تلاش می کنیم آینده اقتصادی خود و دیگران را پیش بینی کنیم. به میزانی که در علم اقتصاد به پیشرفتکامل تری دست پیدا کنیم این وظایف را دقیق تر و کامل تر می توانیم انجام دهیم. البته از آنجا که پدیده های اقتصادی بسیار پیچیده و سیال هستند همیشه پیش بینی ما هم با درصدی خطا همراه است و گاه مانند پیش بینی وقوع زلزله در فیزیک ، برخی رخدادها و پیامدهای محتمل اقتصادی را نمی توانیم پیش بینی کنیم.
اقتصاد دستوری
اقتصاددانان همه وقت خود را در آزمون فرضیه ها صرف نمی کنند. برخی اوقات آنها نیز در اقتصاد دستوری صرف می شود. اقتصاد دستوری شاخه ای از علم اقتصاد است که بیان دارد که اقتصاد از چه راهی «باید» طی طریق کند. برای مثال، هنگامی که گفته شود اگر قیمت خدمات پزشکی کاهش یابد، تقاضا برای آن افزایش خواهد یافت در اقتصاد اثباتی هستیم. اما هنگامی که گفته می شود بهای خدمات پزشکی باید کاهش یابد، یک سیاست اقتصادی را بیان کرده ایم و در اقتصاد دستوری می باشیم. پس در خصوص این که بهای خدمات پزشکی خیلی بالا می باشد ممکن است دو اقتصاد دان با هم مخالف باشند، در حالی که هیچ یک را نمی توان درست و یا غلط ارزیابی کرد زیرا سیاست اعلام شده آنها بر اساس اهداف و آن هم مبتنی بر باورهای و ارزش های هر یک استوار است.لذا ، یک خصیصه مهم اقتصاد دستوری آن است که اساس آن بر ارزش ها، باورها و اعتقادات اشخاصی قرار دارد که جهت اقتصاد را تعیین می کنند. ارزش ها خود مبتنی بر ایدئولوژی و آن هم مبتنی بر جهان بینی افراد شکل می گیرند. اختلاف در جهان بینی و سپس ایدئولوژی ها در عمل منجر به شکل گیری نظام های اقتصادی متفاوتی شده است.
منبع : https://economicaffairs.ir