والاستریت بیشتر برای توصیف شرکتها، میلیونرها یا میلیاردرها استفاده میشود در حالی که میناستریت مشاغل کوچک، طبقه متوسط یا بخش واقعی اقتصاد را توصیف میکند. این اشتباه را نکنید که فکر کنید اگر وال استریت خوشحال باشد، میناستریت هم خوشحال خواهد شد. اغلب اینطور نیست و گاهی اوقات شادی وال استریت به هزینه میناستریت تمام میشود.
فرض کنید بازار سهام در حال حاضر وضعیت خوبی دارد. بنابراین وسوسه خواهید شد که فکر کنید این بدان معناست که بخش واقعی نیز عالی عمل میکند. متأسفانه اینطور نیست؛ برای اینکه تصویر واضحتری داشته باشید، باید به عقب برگردید و از خود بپرسید چرا بازار سهام اینقدر خوب عمل می کند؟ الف: چون بخش حقیقی اقتصاد در وضعیت خوبی قرار دارد و مردم پول بیشتری برای سرمایهگذاری در سهام دارند یا ب: زیرا نرخ بهره پایین است و رک و پوست کنده سرمایه گذاران واقعاً جایگزین های وسوسه انگیز زیادی ندارند. پاسخ پیچیده است، اما متأسفانه خیلی به B نزدیکتر است. بانکهای مرکزی نرخهای بهره را سرکوب میکنند و نقدینگی را به سیستم تزریق میکنند که برای والاستریت عالی است، زیرا شرکتها میتوانند با نرخهای بسیار پایین وام بگیرند و سهام خود را بازخرید کنند. و همچنین، سرمایهگذاران نهادی مانند صندوقهای بازنشستگی دیگر بازده مناسبی در بازار اوراق دریافت نمیکنند و مجبورند سهام بیشتری را مانند سرمایهگذاران دیگر خریداری کنند. این سیاستها به میناستریت کمک چندانی نکرده است. در حالی که نرخ بیکاری پایین است، نرخ مشارکت نیروی کار، کیفیت کلی مشاغل و نرخ رشد دستمزد نگرانکننده است. بنابراین، می توان گفت که میناستریت چندان هم خوشحال نیست.
منبع : https://www.fardayeeghtesad.com/news/23965