اقتصاد ایران در وضعیت «تعادل سطح پایین» گرفتار شده است،بدون سرمایهگذاری نمیتوان یک میلیون شغل ایجاد کرد.
آیا نرخ بیکاری به تنهایی شاخص مناسبی برای سنجش بازار کار است؟ آیا آماری که اعلام میشود صرفا نمایشی در جهت تحقق وعده ایجاد یک میلیون شغل در سال هستند یا با واقعیات بازار کار ایران همخوانی دارند؟ زهرا کریمی، استاد دانشگاه به این سوالات پاسخ میدهد.
به گزارش سایت اقتصادی ایران به نقل از تجارتنیوز، در حالی که بازار کار ایران قشر تحصیلکرده را پس میزند، دولتمردان اتکای زیادی به نرخ تکرقمی بیکاری دارند و آن را دستاورد خود میدانند. وزیر کار نیز اعلام کرده که یک میلیون شغل در سال گذشته ایجاد شده و امسال هم این رقم بیشتر خواهد شد. اما بررسیها این ارقام را رد میکنند.
با این اوصاف، آیا نرخ بیکاری به تنهایی شاخص مناسبی برای سنجش بازار کار است؟ آیا آماری که اعلام میشود صرفا نمایشی در جهت تحقق وعده ایجاد یک میلیون شغل در سال هستند یا با واقعیات بازار کار ایران همخوانی دارند؟
برای رسیدن به پاسخ مناسب برای این سوالات، نظر زهرا کریمی- عضو هیات علمی دانشگاه مازندران- را جویا شدهایم که در ادامه میخوانید.
چرا بازار کار ایران قشر تحصیلکرده را پس میزند؟
در بازار کار ایران برای نیروی کار تحصیلکرده تقاضای محدودی وجود دارد، به خاطر اینکه اقتصاد ایران از پویایی لازم برخوردار نیست. ما از یکسو با عرضه قابل توجه نیروی کار تحصیلکرده با مدارک دانشگاهی مواجه هستیم اما در مقابل اقتصادی که در آن کارخانههای مدرن تاسیس شوند یا فرصتهای شغلی زیاد و متنوع در بخشهای مختلف چه صنعت و چه خدمات مدرن وجود داشته باشد، خلق نمیشود. در حالی که اقتصاد کشورهای حاشیه خلیج فارس به طور دائم از فناوریهای نوین استفاده یا شهرکهای دانشبنیان تاسیس میکنند.
ما در این سالها خیلی تلاش کردیم که از شرکتهای دانشبنیان دفاع کنیم، ولی از نظر نوآوری، فناوری نوین و بهکارگیری تکنولوژی پیشرفته در منطقه بسیار عقب افتادهایم و حتی با کشورهای قطر، عربستان و امارات قابل مقایسه نیستیم. رتبه ایران در ارتباط با اقتصاد دانشبنیان بین کشورهای منطقه سیزدهم است.
در یک اقتصاد پویا تقاضا برای نیروی کار تحصیلکرده بسیار زیاد است اما در اقتصاد ایران اینگونه نیست.
از سوی دیگر، فارغالتحصیلان دانشگاههای ایران، دارای مهارتهای متوسط هستند و مهارتهای ممتاز که برخی بنگاهها به آنها نیازمندند، با عرضه کمی مواجه هستند. از سوی دیگر، نیروی کار ماهر که دارای مهارتهای تخصصی بالایی هستند، میتوانند تقاضای خوبی در کشورهای صنعتی به دست بیاورند. متاسفانه بخش بزرگی از آنها از ایران میروند و شاهد گلایه بنگاهها هستیم که ناگزیرند افرادی با تخصص پایینتر را حتی با حقوق بالاتر جذب کنند.
در مجموع، از یکسو کمبود مشاغل مناسب برای نیروی کار تحصیلکرده قابل توجه است، یعنی ما فارغالتحصیلان زیادی داریم که برای آنها فرصتهای شغلی کافی وجود ندارد و از سوی دیگر هم به دلیل مجموعه شرایط اقتصادی و اجتماعی، نیروی کار ممتاز ما جذب دیگر کشورها میشوند و از ایران میروند.
مشکل اصلی در بازار کار ایران کمبود تقاضا برای نیروی کار تحصیلکرده با مهارت متوسط است، وگرنه تقاضا برای نیروی کار ساده و ماهر بالاست.
دولتمردان اتکای زیادی به نرخ تکرقمی بیکاری دارند و آن را دستاورد خود میدانند، آیا نرخ بیکاری به تنهایی شاخص مناسبی برای سنجش بازار کار است؟
نرخ بیکاری به تنهایی شاخص خوبی برای ارزیابی عملکرد بازار کار نیست، چون وقتی بازار کار را بررسی میکنیم یک طرف آن عرضه و طرف دیگر تقاضاست. اگر سالانه حولوحوش حداقل ۱۰۰ هزار نفر با تخصصهای نسبتا خوب از کشور خارج شوند، عرضه نیروی کار متخصص تا حد قابل توجهی کاهش مییابد. گروهی از فارغالتحصیلان دانشگاههای کشور نیز ناگزیرند وارد مشاغلی شوند که با تخصص و تحصیل آنها سازگاری ندارد، مثل مسافرکشی یا دستفروشی، که متاسفانه تعداد آنها طی سالهای اخیر افزایش چشمگیری داشته است.
پس آنچه در بازار کار باید به آن توجه کرد، نرخ مشارکت است که در سالهای اخیر تا حدودی کاهش یافته. حتی در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال ۱۴۰۰ که کرونا تمام شد، هنوز عرضه نیروی کار یا نرخ مشارکت که نشان میدهد از هر ۱۰۰ نفر بالای ۱۵ سال چند نفر وارد بازار کار میشوند؛ هنوز به دوران قبل از کرونا نرسیده، بهویژه نرخ مشارکت زنان بسیار کمتر از دورهی قبل از کروناست و این موضوع نشانگر آن است که بازار کار ما هنوز نتوانسته از شوک منفی کرونا، که باعث از بین رفتن بیش از یک میلیون شغل شد، به حالت قبل بازگردد. یک عامل مهم در این بخش کسادی مسلط بر اقتصاد ایران است که ما نمیتوانیم از آن خارج شویم. در برخی عرصهها تحرک نسبی ایجاد میشود، ولی رونقی که بتواند اقتصاد را به دورهی قبل از تحریم برساند، هنوز حاصل نشده است.
با این وجود میتوان گفت برای ارزیابی بازار کار ایران عوامل مختلفی وجود دارند. این عوامل کدامند؟
برای ارزیابی وضعیت بازار کار عوامل مختلفی وجود دارند که یکی از مهمترین آنها کیفیت مشاغل است. یعنی افرادی که در مشاغل مختلف کار میکنند چقدر تولید کشور را بالا میبرند؟ به طور مثال اگر چند میلیون نفری که در تهران مشغول کار در تاکسیهای اینترنتی هستند، حذف شوند، آیا وضعیت مردم بدتر میشود؟ اتفاقا خیابانها خلوت میشوند و مردم راحتتر تردد میکنند. بنابراین افرادی که در تاکسیهای اینترنتی شاغلند ارزش افزودهی قابل توجهی ایجاد نمیکنند.
پس برای اینکه بینیم نرخ بیکاری با رونق در بازار کار همراه است یا نه، باید به کیفیت مشاغل توجه کرد و اینکه آیا مشاغل موجود ارزش افزوده بالایی دارند یا خیر.
وزیر کار اعلام کرده که یک میلیون شغل در سال گذشته ایجاد شده و امسال هم این رقم بیشتر خواهد شد. اما بررسیها این ارقام را رد میکنند. آیا آماری که اعلام میشود صرفا نمایشی در جهت تحقق وعده ایجاد یک میلیون شغل در سال هستند یا با واقعیات بازار کار ایران همخوانی دارند؟
اینکه وزارت کار اعلام کند یک میلیون شغل در سال قبل ایجاد کرده، از نظر تحلیلگران قابل قبول نیست، برای اینکه براساس دادههای مرکز آمار ایران چنین نتایجی تایید نمیشود.
به عنوان مثال دولت میگوید قصد دارد مسکن ملی بسازد و انتظار دارد برای مثال در استان مازندران ۲۰ هزار خانه در یک ماه کلنگ بزند، حالا ۱۰۰ واحد هم ساخته نمیشود اما میگویند ساخت ۲ هزار واحد آغاز شده است. کسی هم به دنبال صحتسنجی این آمار نمیرود.
یک نکته مهم این است که دستگاههای مختلف آماری اغراقآمیز منتشر میکنند. برای مثال به یک نفر وام داده میشود تا با احداث یک واحد صنعتی برای ۳۰ نفر شغل ایجاد کند. دستگاه مربوطه اعلام میکند که با دادن این وام ۳۰ نفر شاغل شدهاند؛ در صورتی که این ادعاست و معلوم نیست اصلا ۱۰ نفر شاغل شدهاند یا نه.
موضوع مهمی که در آمار دستگاههای مختلف وجود ندارد شمار مشاغل از دست رفته است. گزارش تحولات بازار کار منتشره از سوی مرکز آمار ایران برآیند دو فرآیند را نشان میدهد: مشاغلی که ایجاد شده و مشاغلی که از دست رفتهاند. اما آنچه در آمارهای دستگاههای دولتی در مورد ایجاد فرصتهای شغلی جدید انعکاس پیدا میکند در بهترین حالت فقط اعلام تعداد مشاغل جدیدی است که ایجاد شده و مشاغلی که حذف شدهاند، در این گزارشها انعکاسی ندارد.
چه اشکالاتی در این نحوه اعلام آمار دیده میشود؟
این نحوهی اعلام آمار دو اشکال اساسی دارد؛ اولا تعداد شاغلان جدید دقیق نیست و دوما، تعداد مشاغلی که از بین میرود اعلام نمیشود. بنابراین، همواره باید منتظر ماند و دید مرکز آمار ایران چه اطلاعات جدیدی ارائه میکند؟ در گزارش سه ماهه فصل بهار سال ۱۴۰۲ اثری از جهش شمار شاغلان در بازار کار در آمارها وجود ندارد.
برای ایجاد فرصتهای شغلی جدید چه باید کرد؟
برای ایجاد فرصتهای شغلی جدید، دو امکان بیشتر وجود ندارد؛ اول اینکه بنگاههای جدیدی شکل بگیرند تا فرصتهای تازهای ایجاد کنند یا بنگاههای موجود ظرفیت خود را بالا ببرند تا فرصتهای شغلی بیشتری ایجاد کنند که برای هر دوی اینها سرمایهگذاری لازم است. وقتی سرمایهگذاری بیشتری صورت میگیرد، ظرفیتهای تولید را بالا میبرد و فرصتهای جدید شغلی به وجود میآورد. ضمن اینکه، خیلی از سرمایهگذاریهای جدید بهرهوری نیروی کار را ارتقا میدهند. اما در کل انتظار میرود با افزایش سرمایهگذاری مشاغل جدیدی هم خلق شود. متاسفانه الان سرمایهگذاری در ایران در یک دوره بسیار طولانی روند نامطلوبی پیدا کرده و هنوز میزان سرمایهگذاری به ابتدای دهه ۹۰ نرسیده است.
در شرایطی که سرمایهگذاری خالص روندی منفی پیدا کرده، یعنی استهلاک بیش از سرمایهگذاری شده، موجودی سرمایه مدام آب میرود و ظرفیت تولیدی دائما کوچک میشود، باز هم شاهد افزایش فرصتهای شغلی هستیم. اما چگونه؟
با دستفروشی یا مسافرکشی و مشاغلی از این دست. یعنی میتوان اشتغال ایجاد کرد اما اینها مشاغل با کیفیت پایین هستند. مردم نمیتوانند برای مدت طولانی گرسنه و بیکار بمانند، شاید افرادی که در خانواده حمایت میشوند بتوانند یک یا دو سال بیکار بمانند تا در نهایت شغل بهتری پیدا کنند اما در نهایت افراد بیکار ناگزیرند کاری برای خودشان دست و پا کنند؛ که غالبا کارهایی با ارزش افزودهی پایین است.
پس اگر سرمایهگذاری وجود نداشته باشد کیفیت مشاغل کاهش پیدا میکند و در عین حال بدون سرمایهگذاری نمیتوان یک میلیون شغل ایجاد کرد.
در بالا اشاره کردید که اقتصاد ما تحرک کافی ندارد تا برای شمار کثیر جوانان فارغالتحصیل شغل ایجاد کند، اما چرا اقتصاد ایران وارد چنین شرایط نامطلوبی شده است؟
در این حالت گفته میشود اقتصاد در وضعیت «تعادل سطح پایین» گرفتار شده است. قطعا یکی از عوامل جدی در شکلگیری این وضعیت نامطلوب، وجود مشکل در بخش تجارت خارجی است. در بسیاری از موارد تجارت کشورهای در حال توسعه با کشورهای صنعتی موجب تسریع رشد این کشورها شده است. کشورهای در حال توسعه از کشورهای صنعتی تکنولوژی پیشرفته، ماشینآلات و تجهیزات مدرن وارد میکنند، و به بازارهای صادراتی کشورهای صنعتی دسترسی پیدا میکنند.
تنش جدی در روابط بینالملل، در مسیرهای تجاری تنگناهای حادی ایجاد میکند. ما به عنوان یک کشور صادرکننده نفت، در تجارت خارجی مشکل داریم و در استفاده از شبکه بانکی بینالمللی دچار مشکل هستیم. قطعا بهبود در روابط بینالملل شرط لازم برای بهتر شدن اوضاع اقتصادی ایران است. بازار کار ما هم به شدت تحت تاثیر وضعیت اقتصادی قرار دارد. وقتی فرار سرمایه شدت بگیرد و ظرفیت تولیدی کشور کاهش یابد، امکان ایجاد فرصتهای شغلی مولد کم و کمتر میشود. بنابراین دسترسی به بازارهای بینالمللی شرط لازم برای رشد کشورهای در حال توسعه است اما شرط کافی نیست.
با این اوصاف، شرط کافی چیست؟
شرط کافی این است که در داخل کشور آرامش و امنیت برقرار شود و شایستهسالاری، ثبات، شفافیت و مشوقهای خوب برای کنشگران اقتصادی وجود داشته باشند.
برگرفته از : https://tejaratnews.com