دست کم در طی دو قرن اخیر، پیوستن به «طبقه متوسط» مسیری مناسب برای تضمینِ داشتنِ یک زندگی نسبتا خوب بوده است. «رویای آمریکایی»، سالهای باشکوه «بازسازی اروپا» پس از جنگ جهانی دوم، «رشد اقتصادی معجزهآسا» در ژاپن و سایر کشورهای آسیای شرقی، «تجدید قوا و جوانسازی بزرگ ملت چین» و «انقلاب نرمافزاری هند»، هر کدام صدها میلیون نفر را وارد صفوف طبقه متوسط جهانی کرده است.
سایت اقتصادی ایران به نقل ازفردای اقتصاد: امروزه به لطف این پیشرفت، بیشتر مردم جهان یعنی چیزی حدود بیش از ۴ میلیارد نفر، برای اولینبار در تاریخ، از یک سبک زندگی نستبا مشترک که آنها را در طبقه متوسط جای میدهد لذت میبرند (یا حتی در سطوحی بالاتر و بهتر). با این حال، در سراسر جهان، احساس آشفتگی نیز در طبقه متوسط پدیدار شده است. در ایالات متحده، اخیرا اقتصاددانان برجستهای از دانشگاه پرینستون به نامهای «آنه کیس» و «آنگوس دیتون» در پژوهشهای خود، شیوع «مرگهای ناشی از ناامیدی» به دلیل خودکشی، مصرف مواد مخدر و مسمومیت با الکل را در میان مردان سفیدپوست طبقه متوسط ثبت کردهاند. در نقطهای دیگر از جهان، ژاپنیها واژه خاصی به نام «کاروشی» را برای توصیف مرگ و میر ناشی از «کار بیش از حد» در میان متخصصان حقوقبگیر ابداع کردهاند. چین نیز شاهد یک کارزار اعتراضی با عنوان «تانگ پینگ» یا «صاف درازکشیدن» برای اعتراض به انتظارات بیش از حد کارفرمایان که به «۹۹۶» معروف شده، است (قانونی که کارگران را ملزم میکند از ساعت ۹ صبح تا ۹ شب و به مدت ۶ روز در هفته کار کنند). اوضاع در هند هم چنگی به دل نمیزند؛ این کشور در رتبهبندی «گزارش رضایت جهانی» که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد، جایگاه ۱۲۶ در بین ۱۳۷ کشور را به دست آورد.
اما ریشه این مشکلات را در کجا باید جست؟
برای طبقه متوسط رضایت از زندگی بر دو پایه استوار است؛ نخست این ایده است که «سختکوشی» و «خود ابتکاری» منجر به کامیابی و موفقیت میشود. دوم اینکه به برکت این رفاه، فرزندان خانوادههای طبقه متوسط از فرصتهای بیشتری برای زندگی خوب برخوردار خواهند شد. اما امروزه هر دوی این ستونها، در حال لرزشاند.
اولین ستون با «تحول در حوزه فناوری و تأثیر آن بر مشاغل» تهدید میشود و پایههای ستون دوم در اثر «تغییرات آب و هوایی»، «آلودگی» و «تخریب طبیعت»، در حال تضعیفشدن است. در طول تاریخ، مساله فناوری، ماهیت کار را با تاثیراتی همچون کاهش کارهای تکراری، معمول و دستی تغییر داده است. در طول همهگیری کرونا و بهبودی پس از آن، بسیاری از کارگران شغل خود را تغییر دادند. آنهایی که شغل خوبی داشتند و به کارهای شناختی و غیرروزمره نیازمند بودند، عملکرد بهتری نسبت به آنهایی که در کارهای دستی، روزمره و تکراری مشغول بودند، نشان دادهاند. راههای زیادی برای اشتغال در کارهایی با دستمزد بالا وجود دارد، اما، همانطور که «ماریا اسکوباری» و همکارانش در اندیشکده «بروکینگز» نشان دادهاند، دسترسی به این مسیرها «نابرابر» است و این مساله باعث ایجاد اضطراب و مشکلات روانی برای بسیاری از کارگران طبقه متوسط میشود.
افزون بر این، اخیرا «مشاغل پلهای» که به عنوان پل ارتباطی برای حرکت از سمت مشاغل با دستمزد پایین به مشاغل پردرآمد عمل میکنند، به طور فزایندهای در معرض تهدید «هوش مصنوعی» قرار گرفتهاند. هنگامی که «انجمن نویسندگان آمریکا» در ماه مه ۲۰۲۳ اعتصاب کرد، آنها خواستار آن شدند که ChatGPT فقط به عنوان یک «ابزار تحقیقاتی» مورد استفاده قرار بگیرد، نه برای نوشتن فیلمنامه واقعی که فرآیند خلاقانهای است و در قلب شغل آنها قرار دارد.
دومین رکن متزلزلکننده رضایت طبقه متوسط، «مصرفگرایی» است. امروزه جوانان نگران هستند که «مصرف انبوه» طبقه متوسط، سطوح ناپایدار انتشار گازهای گلخانهای، آلودگی و انقراض گونهها را تشدید و وضعیت خطرناک کنونی را تشدید کند. در مسیر فعلی، کودکانی که امروز به دنیا میآیند در دنیایی زندگی خواهند کرد که حداقل ۳ درجه گرمتر از دوران پیش از صنعتیشدن است. طبق جدیدترین یافتههای علمی موجود، تأثیر چنین تغییراتی، وحشتناک است. این یافتهها، طبقه متوسط را وادار میکند تا با یک «پرسش وجودی» روبرو شود. «آیا سبک زندگی طبقه متوسط با یک سیاره قابلزندگی دیگر نیز سازگار است؟» خوشبختانه پاسخ مثبت است، اما تنها در صورتی که تغییر قابلتوجهی در سیاستهای اقتصادی ایجاد شود.
یکی از ثروتمندترین اقتصادهای جهان یعنی سوئیس را در نظر بگیرید. سوئیسیها تنها ۵ تن گازهای گلخانهای به ازای هر نفر در سال منتشر میکنند که کمتر از یکسوم سطح تولیدی توسط ایالات متحده است. یکی از دلایل این روند، خرید قابلتوجه برق راکتورهای هستهای فرانسه توسط سوئیس است. حتی در سایر اقدامات مانند بهرهوری ساختمان، جابجایی مردم با قطارها و اتوبوسهای برقی و عایقکاری خانهها، طبقه متوسط سوئیس از بسیاری از همتایان خود بهتر عمل میکند. اما کماکان همین میزان هم کافی نیست. این ۵ تن باید تا سال ۲۰۵۰ به صفر برسد، اما مورد سوئیس نشان میدهد که بیشتر سطوح فعلی انتشار کربن، به استانداردهای زندگی طبقه متوسط مرتبط نیست، بلکه صرفاً به سیاستگذاریهای بد یا بیملاحظگی در کشورهای ثروتمند وابسته است که البته آنها را میتوان به راحتی اصلاح کرد.
به همین ترتیب، «آلودگی» نیز یک مشکل ساخته دست بشر است، نه نتیجه ضروری استانداردهای بالای زندگی. در شکل فعلی، «بازیافت» به تنهایی موثر نیست. مفهوم جدیدی از «اقتصاد چرخهای» نویدهای بسیار بیشتری را برای اثربخشی ارائه میدهد. یکی از نخستین مشکلاتی که مفهوم اقتصاد چرخهای با آن روبهرو است، موضوع بستهبندی پلاستیکی است. به دلیل فراگیر بودن پلاستیک، این ماده همچنان در آب اقیانوسها (و به طور فزایندهای در بدن ما) انباشته میشود. با این حال، مواد جایگزینی وجود دارد که میتوان از آنها برای بستهبندی استفاده کرد و اکنون اتحادیه اروپا در مسیری قرار گرفته است که تا سال ۲۰۳۰ تمام بستهبندیها را «قابلبازیافت» خواهد کرد.
سومین زمینه نگرانی، «تجاوز انسان به طبیعت» است. سیستم بینالمللی کنونیِ تولید غذا، بر اساس گسترش زمینهای زراعی برای پرورش خوراک یا چراگاه حیوانات، بهویژه گاو و گوسفند شکل گرفته است. این سیستم، هزینه مضاعفی دارد. به طور قابلتوجهی به انتشار گازهای گلخانهای کمک میکند و زمینهای طبیعی و بیابانها و تنوع زیستی را از بین میبرد. سادهترین گزینه برای رفع این چالش، تشویق طبقه متوسط به تغییر رژیم غذایی به گیاهخواری است. اگر این اتفاق به طور جادویی در جهان رخ میداد، یک منطقه به وسعت شمال تا جنوب قاره آمریکا میتوانست به وضعیت طبیعی بازگردانده شود.
در یک نسخه کمتر افراطی، اگر فقط گوشت گاو و گوسفند از رژیم غذایی حذف شود، منطقهای به اندازه آمریکای شمالی میتواند دوباره به وضعیت طبیعی برگردد. این نمونهها به عنوان گزینههای سیاستگذاری واقعی در میانمدت ارائه نمیشوند. با این حال، آنها در خدمت یک «نکته» هستند. اگر طبقه متوسط بخواهد در حفظ طبیعت جدی باشد، حتما باید به تغییر اساسی در رژیم غذایی خود مبادرت کند. این امر میتواند از طریق اِعمال مالیات بر غذاهایی که تولید آنها فشار زیادی به زمین وارد میکند یا از طریق بکارگیری فناوریهای نوین حاصل شود؛ مثلا گوشتهای تولید شده در آزمایشگاه اکنون در دسترس است، اما قیمت بالاتری از تولیدات طبیعی دارد و تولید آنها هنوز به مقیاس انبوه نرسیده است.
مساله رایج در این تهدیدات برای سبک زندگی طبقه متوسط این است که ارزشهایی مانند سختکوشی و مسئولیتپذیری شخصی که نشانه ترقی طبقه متوسط است دیگر کافی نیست. سیاستگذاران در تلاش برای ارائه استانداردهای بالاتر زندگی به شهروندان و استانداردهای پایدارتر زندگی برای فرزندان خود گرفتار شدهاند. استراتژیهای بلندمدتی وجود دارد که تلاش میکند «رشد اقتصادی» را همگام با «توسعه پایدار» به پیش ببرند اما هیچ کشوری هنوز نشان نداده است که چگونه انتقال به این مسیرهای کمکربن را به روشی سریع و معتبر مدیریت خواهد کرد. بنابراین، آینده، نامشخص است و طبقه متوسط که از «عدم اطمینان» متنفر است، تا زمانی که در مورد چگونگی حفظ بهترین شیوه زندگی و پیشرفتی که به آن عادت کرده به طور کامل آگاه نشود، همچنان نگران باقی خواهد ماند.
نویسنده: هومی خارس / اندیشکده بروکینگز
برگرفته از : https://www.fardayeeghtesad.com/news/33539