سایت اقتصادی ایران : خبرها حاکی است که نمایندگان دولت وکارفرمایان درخصوص افزایش حقوق کارگران درسال ۱۴۰۳ اتفاق نظردارند. ازآنجائیکه اکثریت آراء به نفع نمایندگان دولت وکارفرمایان درشورای عالی کار می باشد وازاین نظر نمایندگان کارگری دراقلیت قراردارند ، بنظر می رسد تلاشهای نمایندگان کارگری درشورای عالی کار به نتایج دلخواه آنان منجر نگردد!
مگراینکه شاهد اتفاقی غیرمنتظره باشند وآن اینکه یکی ازطرفهای مذاکره کننده دولت ویا کارفرما به نمایندگان کارگران دراین شوراء هم نظر گردند!
اگرچنین اتفاقی رخ دهد ، نتایج خوبی برای نمایندگان کارگران اتفاق خواهد افتاد!
واضح وروشن است ،بجهت منافعی که درکاهش حقوق ودستمزدنصیب کارفرمایان خواهد شد، دست یابی نمایندگان کارفرمایان با نمایندگان کارگران ازاین جهت به نظرات یکسان امکان پذیر نمی باشد!
تنها امید نمایندگان کارگران درشورای عالی کار به نمایندگان دولت می باشد که بایستی تلاش نمایند ،نسبت به جلب آرای آنان اقدام نمایند!
اما با موضع گیری پیشاپیش نمایندگان دولت درخصوص افزایش حقوق کارگران درسال ۱۴۰۳ نمی توان به چنین دیدگاهی خوش بین بود. ازآنجائیکه افزایش حقوق ودستمزد نه تنها برای جامعه کارگری بلکه برای بازنشستگان کارگری ازاهمیت بسزائی برخورداراست ، برای نمایندگان کارگری شورای عالی کاردرجهت بهترشدن هرچه بیشترنتایج این مذاکرات به روزی و موفقیت آرزو می گردد.
افزایش ۲۰درصدی دستمزد کارگران در تورم ۳۸درصدی:
تبعات عدم افزایش دستمزد کارگران
نصیری اقدم در پاسخ به این سؤال که عدم افزایش دستمزد کارگران جز اینکه باعث کاهش قدرت خرید کارگران شده دیگر چه هزینههایی برای اقتصاد ما دارد، میگوید: «هزینههای فوقالعاده قابل توجهی را ایجاد میکند:۱ـــ نابرابری در اقتصاد عمیق میشود، سهمبری نیروی کار از تولید کاهش پیدا میکند. مطالعاتی انجام شده که نشان میدهد نه صرفا در شش یا هفت سال گذشته، بلکه طی سالها این سهمبری کاهش پیدا کرده است. این پدیدهای را ایجاد میکند به اسم مالی شدن، یعنی صاحبان سرمایه روز بهروز ثروتمندتر میشوند و افرادی که صاحب نیروی کار هستند، فقیرتر. ۲ ـــ این عامل باعث مهاجرت نیز خواهد شد. نیروی کار از بنگاه خارج شود و کسی که سالها از محل درآمدهای نفتی سرمایهگذاری کردید تا بالغ شود را از دست میدهید. ۳ ـــ بهرهوری نیروی کار کاهش مییابد. ۴ ـــ تبعات اجتماعی فوقالعاده عجیب و غریبی دارد و جامعه واکنش نشان میدهد.» همه اینها باعث میشود دولت با انسداد سیاستی مواجه شود و هرکاری را که بخواهد انجام دهد با مقاومتی از سمت مردم مواجه میشود.
وی ادامه میدهد:«حدود۲۷درصد قشر کارگری حداقل بگیر هستند و حدود ۵۰درصد دیگر تا دو برابر حداقل دستمزد را میگیرند، آیا این با مشاهدات ما سازگار است؟ خیر، حتما شغل دوم دارند یا درآمدی غیر از این محل. بنگاهها در پرداخت بیمه و مالیات حداقل دستمزد درنظر میگیرند؛ همه اینها باعث میشود دولت با یک کسری بودجه بزرگ مواجه شود.»
نصیری اقدم عدم تأثیر افزایش دستمزدها در تورم را تحلیل کرد و گفت: «دستمزدها در حاشیه سود بنگاه سهم دارند؛ وقتی شما دستمزد را بالا میبرید، حاشیه سود بنگاه کاهش پیدا میکند. اینجا یاباید قدرت قیمت گذاری داشته باشد یا با حاشیه سود کمتری ادامه دهد به این معنی که سودآوری و قدرت سرمایهگذاریاش کم میشودودستمزدهایی که میتواندپرداخت کند،کاهش مییابد اما این برای یک بنگاه بود، وقتی همه بنگاهها افزایش دستمزد داشته باشندبه این معنی است که قدرت فروش همه بنگاهها افزایش پیدا میکند.»