| تا کی گیلان دوستان باید منتظر شنیدن شایعات و مشاهده تحریکات استانهای همسایه ی ما قزوین و اردبیل در خصوص تجزیه ی استان گیلان باشند و آزرده خاطر گردند؟! چرا هیچ کسی یا ارگانی واکنشی جدی در مقابل این اقدامات نشان نمی دهد و برای همیشه این مشکل را حل نمی کند؟! یا اگر واکنشی نشان داده می شود ، چرا به‌طور وسیع بازتاب داده نمی شود و اخبارش در اختیار مردم قرار نمی گیرد تا خیال گیلان دوستان راحت باشد.
سالهاست که شایعه ی الحاق لوشان به قزوین و آستارا به اردبیل باعث آزرده کردن گیلان دوستان و شمال دوستان شده است و این در حالی است که دلایلی که برای این ادعا بیان می شود هیچ اساس کارشناسی نداشته و کاملا عوامفریبانه ، قومگرایانه ، ضد قانونی و یا در جهت مطامع سیاسی از قبیل رسیدن به نمایندگی مجلس بوده است.
اگر مسئولین استانی و شهرستانی ما دلایل مدعیان را خود ادعا کنند ، شاید الحاق مناطقی از استان های مجاور از جمله زنجان ، قزوین و اردبیل به گیلان عاقلانه تر و کارشناسانه تر باشد ولی ما پی این مساله نیستیم و دوست نداریم به مسائل کوچکی مثل این فکر کنیم و یا با شایعه پراکنی باعث ناراحتی شهروندان استانهای همسایه شویم.
اشتراکات قومی ، زبانی ، نزدیکی به مراکز شهرستانی و استانی و … دلایلی است که می تواند به ادعاهای احتمالی گیلانی ها صحه بگذارد ولی استان های ما بر این اساس شکل نگرفته اند. بسیاری از مناطق مازندران گیلک و دیلم نشین است ، مناطق کوهستانی قزوین دیلمی هستند و گیلانی الاصل و …
رواست که گیلانیها رسم همسایگی را بجا نیاورده و با این ادعاها باعث ناراحتی شهروندان استانهای همسایه گردند؟!
اگر قزوینیها نگران استقرار ادارات دولتی بخش طارم سفلی در خاک گیلان هستند پس نتیجه می گیریم ، عامل جغرافیا و نزدیکی راه باعث ایجاد این ادارات در خاک گیلان و شهرستان رودبار شده است. پس چرا این شهرستان را بمرکزیت لوشان تشکیل نمی دهید و طارم را به گیلان نمی دهید؟
طارم ها که در حوزه آبریز گیلان اند.محصول اصلی آنها (زیتون) در بازار رودبار فروخته می شود. به جرئت می توان ادعا کرد که بیش از ۹۰% از کل محصولات کشاورزی طارم ها در بازارهای گیلان بفروش می رسد و اگر چنین نبود کشاورزان آن منطقه با مشکلات عدیده ای روبرو می شدند. بسیاری از آنها زبان دیلمی رودباری می دانند و بدان تکلم می کنند! ترمینالهای مسافربری هر دو طارم در خاک گیلان است. بخش اعظم ترکیب جمعیتی شهر لوشان که عامل جمعیت مورد ادعای شایعه پراکن هاست، گیلانی است اعم از عمارلو ، دیلمان ، رودبار و حتی ارتباطات خویشاوندی که پشتوانه تاریخی عمیقی دارد.
مگر بخش طارم قزوین مرکزی به نام سیردان ندارد که ادارات بخش مربوطه در آن استقرار یابد. آیا این سؤال پیش نمی آید که چرا با وجود داشتن مرکز بخش دلیل اینکه ادارات آن در خاک استانی دیگر بنا نهاده شده اند چیست؟ آیا این اقدام مقدمه ای بر عملی ساختن ادعای غیر منصفانه شان نیست؟
سؤال فوق را از یکی از شهروندان لوشانی پرسیدم : گفت نزدیکی راه. سیردان دور است. همه دلایل و ادعاها بر این امر صحه می گذارد که شهرستانی تشکیل شود به مرکزیت لوشان و در خاک گیلان.کدام عقل سلیم بر ادعای الحاق لوشان به قزوین صحه می گذارد؟! در صورت محقق شدن این ادعا چه تفاوتی بر زندگی لوشانی ها و طارمی ها ایجاد خواهد شد؟
هیچ!
درخواست مردم لوشان ارتقای سیاسی شهرشان است (قابل توجه مسئولین محترم محلی ، شهرستانی و استانی) ، نگاه ویژه به پروژه های نیمه تمامشان است. درخواستشان اختصاص بودجه به شهرشان هست مساوی با دیگر شهرهای استان.
اگر امکان انتقال ادارات به شهر سیردان هست پس این کار را بکنید و آن را بهانه قرار ندهید و چشم طمع از خاک گیلان ما برداشته و به تنش خاتمه دهید و اگر امکان انتقال ادارات طارم سفلی به شهر سیردان نیست پس ادعای مدعیان بی اساس است و فکری ناپسند در پشت خود جای داده است و بهترین راه همان است که آقای دکتر موسوی در برنامه هایش در صورت راهیابی به مجلس داشت و آن الحاق طارم سفلی به خاک گیلان و تشکیل شهرستانی به مرکزیت لوشان بود که متأسفانه و به‌طور ناجوانمردانه که در این نوشتار نمی گنجد ایشان به مجلس راه پیدا نکردند تا از حق گیلان و رودبار دفاع کنند.
به مسئولین محترم گیلان و رودبار یادآور می شوم که قول شهرستان کردن طارم به مرکزیت لوشان از طرف مدعیان(در قالب شایعات) وسوسه انگیز است و طبیعی است که از آن استقبال می شود. برای پیشرفت و ارتقای لوشان حداقل به بخش اقدام عاجل بعمل آورید، پروژه های نیمه تمام را به پایان برسانید، تا بهانه های مدعیان الحاق این شهر به استان قزوین را از بین ببرید.
لوشان شهر آفتاب گیلان است. صنعت گیلان در لوشان ریشه دوانیده است و گسترش خواهد یافت. مسئولینی که هنوز در اختلافات قومی غوطه ورند را برکنار کنید. اختلافات قومیتی و زبانی بین شرق گیلان و تالش و رشتی و رودباری و … را کنار بگذارید و به گیلان عزیز فکر کنید. اگر در تقسیم بودجه و عمران و آبادی گیلان همچنان تبعیض وجود داشته باشد مشکلات اینچنینی ما حل نخواهد شد.
طارمی ها بخاطر عوامل انسانی و جغرافیا به رودبار بیشتر تمایل دارند. منطقی این است که شهرستانی تشکیل شود به مرکزیت لوشان و در خاک گیلان و هر کارشناسی نیز این امر را تایید می کند. ولی متأسفانه شایعات بر اندیشه ی کارشناسی چیره گشته است و از چندین سال پیش هر از چند گاهی باعث آزار ما شده است. حتی امورات مردم طارم زنجان هم عملا در خاک گیلان انجام می شود و فقط کارهای اداری به زنجان مربوط است. تجارت، تهیه مایحتاج روزانه ، بیمارستان ، گردشگری ، ترمینال مسافربری و … این مردمِ رودبار و گیلان دوست در منجیل و رودبار و رشت صورت می گیرد.
و اما نکته ای مهم : در پس موضوع الحاق لوشان ، این موضوع فراموش نشود که محل رفت و آمد مردم عمارلو این شهر است و لابد چند وقت دیگر به خاطر رفت و آمد آنها به لوشان و فعالیتشان در این شهر ، ادعای الحاق این بخش نیز به قزوین مطرح خواهد شد. تهیه گزارش های تلویزیونی از مناطق گردشگری روستاهای انبوه و داماش و پخش آنها از سیمای مرکر قزوین می تواند بر این ادعا صحه بگذارد(کاری که شبکه باران باید بکند!!). این تلاش به‌صورت نرم ادامه دارد و …
اما درباره آستارا، سرزمین تالش قدیمی تر از تاریخ است. نام آستارا تالشی است. اقوام هم وطن آذری ما به سرزمین تالش مهاجرت کرده اند و اکنون در میانه ی تالش بزرگ سکنی گزیده اند و زبان خودشان را دارند ولی این دلیل مناسبی برای الحاق این شهرستان به اردبیل نیست.
اینکه گیلان خوش آب و هوا و مهاجر پذیر است باید بر اساس خواسته ی مهاجران تجزیه شود؟ کجا نوشته اند این را؟ نکند دو فردای دیگر شهر مانگل(منجیل) نیز بخاطر سکونت آذری ها درآن باید جز زنجان شود! یا عمارلوی کردنشین را از جا بکنید ببرید غرب کشور و تحویل استان های کردنشین دهید! چرا این بحث ها فقط برای گیلان باید جاری باشد؟! اگر قرار است این دلایل در تقسیمات کشوری اعمال شود که سنگ روی سنگ بند نمی شود! بس کنید.
به چند دلیل این ادعا که بیشتر از سوی آقای نوعی اقدم و در دوران تبلیغات انتخاباتی مجلس شورای اسلامی صورت گرفت رد می شود:
– هیچ استانی بر اساس قومیت تقسیم بندی نشده و اگر ملاک مرزبندی استانها بر اساس زبان و قوم بود و قرار می بود دولت گردن بر خواسته قومگراها نهد بهم گسیختگی وحشتناکی در کشور حادث می شد. این مساله در حد شعار هم غیر قابل قبول است.
بسیاری از مناطق استان اردبیل تالش نشین است ، آیا این نمی تواند ادعایی مشابه ادعای مذکور را برانگیزد؟ اگر این عامل تایید قانونی دارد پس تالش های استان اردبیل ، گیلک و دیلمیهای غرب مازندران و دیلمی های رودبار الموت باید به گیلان بپیوندند. ولی آیا عاقلانه نیست بجای هدر دادن انرژی و امکانات خود برای مسائل کوچک به آبادانی حوزه جغرافیایی خود بپردازیم. آیا صحیح است که چشم طمع به خاک همسایه داشته باشیم بدون هیچ دلیل محکمی؟! تا کی باید این رفتارها را ادامه بدهیم؟
تالش بزرگ و همیشه ایرانی سرزمینی است که بخش اعظم آن بخاطر ضعف حکومت های گذشته در خاک آذربایجان(شوروی سابق) قرار گرفته است. آیا الحاق آستارا به اردبیل باعث گسستن این پیوند تاریخی بین تالش جنوب و شمال نخواهد شد؟ تالشان جمهوری دروغین آذربایجان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برخواستند و خواستار پیوستن به سرزمین مادری یعنی ایران شدند که رژیم حاکم بر ایران شمالی آنها را سرکوب نمود. حال با این وضعیت گسستن این اتصال و دور کردن دو تالش از هم ظلم به ایران دوستان و تالش دوستان نیست؟!
بعضی ها ادعا می کنند که سهم بودجه ی شهرستان آستارا نسبت به شهرستان های دیگر استان گیلان کمتر است و این مساله را هم بهانه ای برای موضوع الحاق قرار داده اند که کاملا دلیلی عوامفریبانه است. البته طریقه تقسیم بودجه در استان گیلان جای بحث دارد که در این نوشتار نمی گنجد.
فاصله از مرکز استان دیگر بهانه ای است که شایعه سازان به آن دامن می زنند. استان گیلان یکی از کوچکترین استان های کشور است و بیشترین فاصله ها هم به مرکز استان در برابر فاصله ی شهرهای استانهای دیگر به مرکز آن استان ناچیز و طرح چنین ادعایی خنده دار است. اگر چنین ادعایی را گیلانیان داشته باشند شهرستانهای زیادی از استان های مجاور باید به گیلان ملحق شوند.
حال که همسایگان تازه استان شده در صدد به کرسی نشاندن ادعای خود از راههای غیر معقول و خلاف قانون هستند این انتظار وجود دارد که مسئولین محترم گیلانی و رودباری ، نشریات و … این ادعای معقول و صحیح را داشته باشند که با توجه به اینکه این که طارم ها از امکانات گیلان استفاده می کنند و همه ی اموراتشان بجز امورات اداری جزیی در خاک شهرستان رودبار صورت می گیرد ، پس باید آنها ضمیمه خاک گیلان شوند تا مشکلات مردم این ناحیه حل و فصل شود. و بسیاری از مناطق تالش نشین استان اردبیل و گیلک و دیلمی نشین غرب مازندران نیز این وضعیت را دارند.
دلایل پیوستن طارم ها و بسیاری از مناطق دیگر استانهای همسایه به خاک گیلان بمراتب محکمتر از ادعاهای مدعیان استانهای همسایه است که با دلایل واهی و غیر منصفانه گیلان دوستان را عصبی کرده و عدم واکنش درست مسئولین گیلان و شهرستان رودبار نیز مزید بر علت شده است.
هیچ علت قانونی برای صحه گذاشتن بر این ادعاها وجود ندارد.
از نماینده ی محترم ولی فقیه در گیلان ، استاندار محترم ، فرماندار گرامی شهرستان های رودبار و آستارا، مسئولین شهری لوشان و آستارا و مردم خوب گیلان خواهشمندیم در مقابل این مساله سکوت اختیار نکرده و واکنشی در خور توجه در مقابل مسببان این شایعات نشان داده تا گیلان دوستان بیش از این نگران هرچه کوچکتر شدن استان خود نباشند.
از دولت محترم نیز خواستاریم تا با این مساله که هر از چند گاهی باعث آزار شهروندان گیلانی می شود برخورد جدی نموده و عاملان این شایعات را که چند سالی است باعث قومگرایی در منطقه و زیر سؤال رفتن امنیت آن شده اند، برخورد قاطع نماید.
برگرفته از : http://www.deilamestan.ir/news_loader/news.aspx?index=316 |
