مزایا، معایب و ملزومات تحلیل فاندامنتال
برای عضویت درایرانیکارت ازلینک زیر استفاده نمائید :
چطور با تحلیل بنیادی میتوان بازار را تحلیل کرد؟
تحلیل بنیادی یکی از روشهای تحلیل بازار سرمایه است که با بررسی صورتهای مالی شرکتها و کلیه عوامل تأثیرگذار بر قیمت سهم، ارزش واقعی سهم را محاسبه میکند. در تحلیل بنیادی، عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصادی کشور تا اقتصاد خُرد مانند نحوه مدیریت شرکت مورد بررسی قرار میگیرد. به منظور یادگیری کامل این موضوع پیشنهاد میکنیم در دوره تحلیل بنیادی رهآورد آکادمی شرکت نمایید.
در واقع، هدف از تحلیل بنیادی این است که سرمایهگذار با کشف قیمت واقعی سهم و مقایسه آن با قیمت فعلی، به این نتیجه برسد که آیا سهم پتانسیل رشد و ارزش سرمایهگذاری دارد یا اینکه قیمت فعلی سهم کاذب و دارای حباب است.
تاریخچه تحلیل بنیادی
“بنجامین گراهام” اقتصاددان آمریکایی و یکی از مشهورترین فعالان بازار بورس در دهه ۶۰ میلادی بود که طی سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹، تمام سرمایه خود را از دست داد. تجربیاتی که پس از این اتفاق بهدست آورد، منجر به نوشتن کتابی تحت عنوان”تحلیل اوراق بهادار” شد که با همراهی “دیوید داد” صورت گرفت.
وی بنیانگذار روش سرمایهگذاری ارزشی بود که بر اساس این روش میتوان به کمک بررسی عواملی چون دارایی، درآمد و پرداختهای سود سهام، ارزش واقعی سهام را بهدست آورد و با ارزش بازارِ آن مقایسه کرد. از طریق این مقایسه میتوان سهمهایی که قیمتی پایینتر از ارزش واقعی خود دارند را تشخیص داد و برای سرمایه گذاری انتخاب کرد.
پس از نوشتن این کتاب، توجه تحلیلگران بازار سرمایه بر تحلیل بنیادی معطوف شد. “وارن بافت” یکی از شاگردان گراهام است که با استفاده از روشهای سرمایهگذاری گراهام، موفق شد در سال ۲۰۲۰ به چهارمین میلیاردر جهان تبدیل شود.
تأثیر تحلیل بنیادی بر عملکرد معاملاتی سرمایهگذاران
شما میتوانید با استفاده از تحلیل بنیادی، همه ابعاد شرکتی که قصد سرمایهگذاری در آن دارید را بررسی کرده و به اطلاعات مالی و وضعیت سودآوری شرکت اشراف پیدا کنید. این کار به شما کمک میکند تا با کشف ارزش واقعی سهم و مقایسه آن با ارزش فعلی، میزان ارزندگی سهم را جهت سرمایهگذاری محاسبه کرده و سهامی را خریداری کنید که ارزش ذاتی آن بیشتر از ارزش فعلی آن بوده یا این دو ارزش در وضعیت تعادل قرار داشته باشند. تحلیل بنیادی همچنین، به شما کمک میکند که اگر سهامی را خریداری کردهاید که ارزش فعلی سهم بیشتر از ارزش ذاتی آن است، تا قبل از رسیدن به تعادل، سهام خود را بفروشید.
مفهوم و فرمول ارزش ذاتی سهام چیست؟
ارزش ذاتی، معیاری برای سنجیدن ارزش واقعی یک سهم است. ارزش ذاتی را میتوان به کمک محاسبات عینی یا مدلهای پیچیده مالی بهدست آورد. در واقع، تحلیل بنیادی به کمک مفهوم ارزش ذاتی به ما کمک میکند تا تشخیص دهیم که ارزش واقعی سهم، کمتر از ارزش بازار فعلی آن است یا بیشتر.
محاسبه ارزش ذاتی، استاندارد جهانی نداشته و از فرمول خاصی تبعیت نمیکند زیرا تحلیلگران برای محاسبه ارزش ذاتی سهم از روشها و مدلهای پیچیده و مختلفی استفاده میکنند.
محاسبه ارزش ذاتی سهم یک کار کاملاً تخصصی بوده و هر شخصی، توانایی یادگیری آن را ندارد؛ لذا متخصصان بازار سرمایه این کار را انجام داده و تحلیلهای خود را در اختیار سرمایهگذاران قرار میدهند تا آنها را در زمینه معاملات سهام راهنمایی کند.
البته مقدارِ بهدست آمده توسط تحلیلگرانِ مختلف، میتواند متفاوت باشد زیرا روشهای محاسبهی آنها متفاوت است. معمولاً سرمایهگذاران، میانگینی از مقادیر بهدست آمده را در نظر میگیرند.
ملزومات تحلیل بنیادی
۱. صورتهای مالی
صورتهای مالی به گزارشاتی گفته میشود که کلیه اطلاعات مالی شرکت را نمایش میدهند.
همچنین، میتوانید در صفحه نماد مورد نظر خود، از بخش بنیادی، به تعدادی از مهمترین و پرکاربردترین صورتهای مالی مانند ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت گردش وجوه نقد دست پیدا کنید.
شرکتها گزارشات مالی مختلفی را ارائه میدهند که از بین آنها سه صورت مالی زیر اهمیت بیشتری دارند :
ترازنامه (صورت وضعیت مالی)
ترازنامه، گزارشی است که در آن پارامترهای داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان در پایان هر دوره مالی نمایش داده میشود. در ترازنامه معادله زیر به کار گرفته میشود :
داراییها = حقوق صاحبان سهم + بدهیها
با مقایسه ترازنامه شرکت طی سالهای متوالی، میتوانید عملکرد شرکت را ارزیابی کنید و میزان رشد آن را طی سالهای آینده برآورد کنید.
صورت سود و زیان
صورت سود و زیان، از جمله صورتهای مالی است که سه پارامتر مهمِ درآمدها، هزینهها و سود یا زیان شرکتها را گزارش میدهد. در تصویر زیر نمونهای از صورت سود و زیان را مشاهده میکنید:
صورت جریان وجوه نقد
صورت جریان وجوه نقد یکی از گزارشات مالی است که جریان نقدینگی در شرکت را گزارش میدهد. به کمک این صورت مالی میتوانید جریانهای نقد حاصل از فعالیتهای عملیاتی، سرمایهگذاری و تأمین مالی را مشاهده کنید.
۲. نسبتهای مالی و انواع آن
نسبتهای مالی مقادیری هستند که از روابط پارامترهای صورتهای مالی بهدست میآیند. این نسبتها به ما کمک میکند تا درک بهتری از عملکرد و وضعیت مالی شرکت داشته باشیم. به عنوان مثال، یکی از کاربردهای نسبتهای مالی، ارزیابی میزان نقدینگی و سودآوری شرکت است.
انواع نسبتهای مالی عبارتند از :
نسبت سرمایه در گردش (نسبت جاری)
با تقسیم داراییهای جاری بر بدهیهای جاری، نسبت سرمایه در گردش بهدست میآید که میزان توانایی شرکت را در پرداخت بدهیهایش نشان میدهد. به همین دلیل، نسبت جاری، یکی از معیارهای سنجش سلامت مالی شرکت محسوب میشود. افراد حقیقی و حقوقی که از شرکت طلبکار هستند، به کمک این نسبت میتوانند میزان توانایی شرکت در پرداخت بدهیهایش را طی یک دوره مالی تخمین بزنند تا از دریافت مطالبات خود اطمینان حاصل کنند.
نسبت سود هر سهم (EPS)
وقتی سهام شرکتی را خریداری میکنید، در داراییهای شرکت سهیم خواهیدشد. بنابراین، اگر سودی توسط شرکت حاصل شود، شما به اندازهی تعداد سهامی که دارید، در آن شریک خواهید بود. از تقسیم سود خالص بر تعداد سهام شرکت، نسبت EPS یا سود هر سهم، بهدست میآید. به کمک این نسبت میتوانید مقدار سودی که به ازای هر سهم توسط شرکت تقسیم میشود را بهدست آورید.
نسبت درآمد بر قیمت (P/E)
نسبت درآمد بر قیمت، از تقسیم قیمت سهام بر سود هر سهم بهدست میآید. به عبارت دیگر، مقدار پولی است که سرمایهگذار به ازای یک ریال سودِ هر سهم پرداخت میکند. این نسبت، یکی از معیارهای رایج جهت ارزش گذاری سهام شرکتها است.
نسبت حقوق صاحبان سهام به کل بدهیها
فرض کنید بدهی شرکتی که قصد دارید در آن سرمایهگذاری کنید، از طریق دریافت وام به شدت افزایش یافتهاست. در این صورت، ممکن است شرکت در پرداخت بدهیهایش دچار مشکل شود. در نتیجه، بیشتر درآمدِ شرکت صرف پرداخت بدهیهایش شده و در پرداخت سود به سهامدارانش دچار مشکل خواهدشد. قطعاً چنین شرکتی برای سرمایهگذاری مطلوب نخواهد بود. بنابراین، نسبت حقوق صاحبان سهام به بدهیها به شما کمک میکند تا مطمئن شوید که منافع شما در اثر افزایش بدهیهای شرکت به خطر نخواهد افتاد.
۳. مدلهای ارزشگذاری
همانطور که گفتیم، ارزشگذاری سهام شرکتها از طریق مدلهای پیچیده و متفاوتی انجام میشود. ارزشگذاری عموماً بر اساس مقایسه یک دارایی با سایر داراییهای مشابه یا بر پایهی ارزش متغیرهایی است که سودِ دارایی به آنها بستگی دارد.
به طور کلی دو رویکرد مهم جهت ارزشگذاری سهام وجود دارد :
ارزشگذاری برپایهی ارزش فعلی جریانهای نقدی آتی
این روش بر این مبنا تعریف میشود که صاحب هر سهم، در واقع صاحب قسمتی از جریانات نقدی است که در آینده توسط شرکت کسب خواهدشد. مدلهای متداول در این روشِ ارزشگذاری عبارتند از :
- جریان نقدی آزاد شرکت (FCFF)
- جریان نقدی آزاد صاحبان سهام (FCFE)
- درآمد باقیمانده (RI)
- تنزیل سود نقدی (DDM)
ارزشگذاری نسبی یا روش ضرایب قیمت
در این روش، ارزش یک دارایی بر اساس ارزش داراییهای مشابه و به کمک ضرایب قیمت انجام میشود. ضرایب قیمت رایج در این روش عبارتند از :
- ضریب قیمت به سود هر سهم (P/E)
- ضریب قیمت به ارزش دفتری (P/BV)
- ضریب قیمت به فروش (P/S)
رویکردهای تحلیل بنیادی
در هر تحلیل بنیادی ۴ گام اساسی باید برداشته شود :
- بررسی وضعیت اقتصادی کشور
- بررسی وضعیت صنعت
- بررسی وضعیت شرکت
- ارزشگذاری سهام شرکت
ترتیب طی کردن گامهای مذکور برای تحلیگران متفاوت است. به طور کلی، دو رویکرد وجود دارد که تحلیگران با توجه به هدف خود، هر یک از آنها را انتخاب میکنند.
۱. دیدگاه کل به جزء (بالا به پایین)
در این رویکرد ابتدا وضعیت اقتصادی کشور و عوامل اثرگذار بر آن بررسی میشود. در گام بعدی، با توجه به وضعیت اقتصادی کشور، صنعت مناسب مشخص میشود. سپس، از شرکتهایی که در این صنعت فعالیت دارند، بهترین شرکت از لحاظ وضعیت مالی و سودآوری انتخاب شده و در نهایت، با بررسی صورتهای مالی، مزیت رقابتی، عملکرد مدیریت و… ارزش واقعی سهام شرکت تعیین میشود.
۲. دیدگاه جزء به کل (پایین به بالا)
در این رویکرد ابتدا شرکتهایی که دارای پتانسیل رشد هستند، مشخص میشوند. سپس، صورتهای مالی این شرکتها و پارامترهایی مانند P/E، سود تقسیمی، میزان نقدینگی و… بررسی میشوند تا شرکتی انتخاب شود که دارای صورتهای مالی قویتری باشد.
پس از انتخاب شرکت، صنعتی که شرکت در آن فعالیت دارد، مورد بررسی قرار میگیرد و در صورتی که صنعتِ مناسبی جهت سرمایهگذاری باشد، در ابعاد وسیعترِ اقتصاد کلان بررسی میشود تا عوامل اثرگذار بر آن مانند وضعیت سیاسی کشور، تورم، رکود و… ارزیابی شوند. در نهایت، اگر شرکت در سطح کلان نیز تأیید شود، برای سرمایهگذاری، مناسب خواهدبود.
تفاوت تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال و تابلوخوانی
در کنار تحلیل بنیادی، روشهای دیگری نیز برای تحلیل بازار سرمایه وجود دارند که از جمله مشهورترین آنها میتوان به تحلیل تکنیکال و تابلوخوانی اشاره کرد. این سه روش تفاوتهایی دارند که عبارتند از :
تحلیل بنیادی از جمله روشهای تحلیل بازار سرمایه است که دید بلندمدت داشته و با بررسی اطلاعات شرکت، صنعت و اقتصاد کلان، ارزش ذاتی سهم را محاسبه میکند.
تحلیل تکنیکال روشی است که مبتنی بر حجم معاملات و قیمت سهم بوده و به ارزش ذاتی سهم اهمیتی نمیدهد. در واقع، تحلیل تکنیکال، با بررسی نمودار قیمت و گذشته سهم، وضعیت قیمت سهم را در آینده پیشبینی میکند. این عمل به وسیله ابزارهای تحلیل تکنیکال از جمله انواع الگوها و اندیکاتورها انجام میشود.
تابلوخوانی نیز روشی است که با بررسی پارامترهایی چون ارزش معاملات، حجم معاملات، قدرت خریداران و فروشندگان حقیقی و حقوقی، شناوری سهم و… وضعیت سهام یک شرکت را برای سرمایهگذاری بررسی میکند.
مزایای تحلیل بنیادی
۱. تحلیل بنیادی برای سرمایهگذارانی مناسب است که برای سرمایهگذاری، دید بلندمدت دارند.
۲. با توجه به اینکه در تحلیل بنیادی با اطلاعات مالی و دادههای واقعی شرکت سروکار داریم، نتیجه تحلیل کاملاً واقعی و قابل اطمینان خواهد بود و شرکتهایی را به ما معرفی میکند که ارزندگی بالایی دارند.
۳. از آنجا که در تحلیل بنیادی پارامترهای مهمِ درآمد و سود شرکت به صورت دقیق مورد بررسی قرار میگیرد، به سرمایهگذار کمک میکند تا شرکتهایی که مستعد زیان هستند را شناسایی کرده و از زیان جلوگیری کنند.
۴. با توجه به اینکه در تحلیل بنیادی علاوه بر اطلاعات شرکت، صنعتی که شرکت در آن فعالیت دارد نیز مورد بررسی قرار میگیرد، این امکان را برای سرمایهگذار فراهم میسازد تا در صنعت مربوطه، بهترین دستهبندی را برای خرید سهام داشته باشد.
۵. سرمایهگذاری از طریق تحلیل بنیادی، به شرکتهایی که ارزندگی و پتانسیل رشد زیادی دارند، کمک میکند.
معایب تحلیل بنیادی
۱. با وجو اینکه تحلیل بنیادی دید جامع و صحیحی از شرکتها و صنایع به ما میدهد، اما به دلیل زمانبر بودن این روش، ممکن است نتیجه تحلیل در اثر گذشت زمان، منسوخ شود.
۲. در محاسبه ارزش ذاتی، مفروضات و ضرایب خاصی دخیل هستند که بر اساس سلیقه تحلیلگر تعیین میشود که همین امر موجب تفاوت ارزش ذاتی تعیینشده توسط تحلیلگران مختلف میشود.
۳. تکیه بر تحلیل بنیادی میتواند منجر به غافل شدن از سهمهای کوچک شود که ممکن است در کوتاهمدت سودآوری خوبی داشته باشند.
۴. تحلیل بنیادی، دربارهی زمان ورود به سهم هیچ گونه اطلاعاتی در اختیار شما قرار نمیدهد لذا باید در کنار آن از سایر روشها مانند تحلیل تکنیکال و تابلوخوانی استفاده کنیم.
تحلیل بنیادی بهتر است یا تحلیل تکنیکال یا تابلوخوانی؟
سرمایهگذاران با توجه به استراتژی که برای معاملات خود در نظر گرفتهاند، میتوانند هر یک از روشهای مذکور را انتخاب کنند. به عنوان مثال، اگر به دنبال سرمایهگذاری بلندمدت هستید، تحلیل بنیادی روش مناسبی برای شما خواهدبود و اگر به دنبال نوسانگیریهای کوتاهمدت هستید، میتوانید از تحلیل تکیکال استفاده کنید.
هر یک از روشهای بالا مزایا و معایبی دارند که برای برطرف کردن معایب آنها باید از سایر روشها کمک گرفت. در واقع، یک تحلیلگر حرفهای، از همه روشهای تحلیل بازار سرمایه در کنار هم استفاده میکند تا یک تحلیل درست و قوی ارائه دهد و سرمایهگذار بتواند به کمک آن، بهترین تصمیم را جهت معامله در بازار، اتخاذ کند. البته که این تحلیل قطعی نبوده و تنها، ریسک معاملات را کاهش میدهد.
تحلیل بنیادی برای چه افرادی مناسب است؟
تحلیل بنیادی فرآیندی کاملاً تخصصی بوده و یادگیری آن بسیار سخت و زمانبر است. لذا این روش برای افرادی مناسب است که برای رسیدن به سودآوری مطلوب، دید بلندمدت دارند؛ زیرا اگر به دنبال کسب سود در کوتاهمدت هستید، ممکن است تا تکمیل شدن تحلیل بنیادی، فرصت مناسب جهت سرمایهگذاری را از دست بدهید و تحلیل شما منسوخ شود.
چگونه اطلاعات مورد نیاز برای تحلیل بنیادی را بهدست آوریم؟
برای محاسبه نسبتهای مالی و ارزشگذاری سهام یک شرکت نیازمند اطلاعات مالی و دادههای واقعی هستیم که این اطلاعات مالی عمدتاً از صورتهای مالی شرکتها استخراج میشود. کلیه شرکتهای حاضر در بورس و فرابورس موظفند صورتهای مالی خود را در پایان هر دوره مالی از طریق سامانه کدال منتشر کنند. علاوه بر صورتهای مالی، گزارشهای ماهانه، آگهیهای افزایش سرمایه، اطلاعیه تقسیم سود و گزارشات شفافسازی نیز در این سامانه منتشر میشود.
سوالات متداول در خصوص تحلیل بنیادی
صورتهای مالی در تحلیل بنیادی چه اطلاعاتی را در اختیار ما قرار میدهد؟
مهمترین اطلاعاتی که از صورتهای مالی استخراج میشود عبارتند از :
- میزان سود و زیان شرکتها طی دورههای مالی مختلف (صورت سود و زیان)
- میزان داراییها، بدهیها، سرمایه و سود انباشته شرکت در پایان سال مالی (ترازنامه)
- جریان نقدینگی طی دورههای مالی مختلف (صورت جریان وجوه نقد)
هدف از تحلیل بنیادی چیست؟
هدف از تحلیل بنیادی، محاسبهی ارزش واقعی سهم و مقایسه آن با ارزش فعلی است تا در صورت بالاتر بودن ارزش واقعی سهم نسبت به ارزش فعلی آن، ارزندگی سهم مشخص شود.
سهام بنیادی چیست؟
سهام بنیادی به سهامی گفته میشود که ارزش ذاتی آن بیشتر از ارزش فعلی آن بوده و در بلندمدت، سودآوری شرکت را تضمین میکند. به عبارتی، سهام بنیادی، سهامی است که سودآوری بالایی داشته باشد.
آیا تحلیل بنیادی به تنهایی برای تحلیل یک نماد و ورود به آن کافی است؟
خیر. تحلیل بنیادی تنها به شما کمک میکند تا ارزندگی یک سهم را برای سرمایهگذاری تشخیص دهید. این تحلیل در خصوص زمان ورود به سهم، هیچ گونه اطلاعاتی در اختیار شما قرار نمیدهد. بنابراین، باید از روشهای دیگر استفاده کنید. بهترین روش برای تشخیص نقطه ورود به سهم، تحلیل تکنیکال است.
آیا معاملهگران به تنهایی میتوانند تحلیل بنیادی انجام دهند؟
از آنجایی که تحلیل بنیادی یک روش تخصصی و زمانبر است. تحلیلگران بنیادی برای ارزشگذاری سهام شرکتها، از مدلهای پیچیده و تخصصی استفاده میکنند. بنابراین، معاملهگرانی که برای سرمایهگذاری، دید بلندمدت داشته و تمایل به استفاده از تحلیل بنیادی دارند، باید زمان کافی جهت کسب مهارت، صرف کنند تا از زیانهای احتمالی جلوگیری کنند.
جمعبندی
تحلیل بنیادی یکی از روشهای تحلیل بازار سرمایه است که به کمک بررسی عوامل خُرد و کلان اقتصادی و غیراقتصادی، ارزش واقعی سهام یک شرکت را محاسبه میکند. این تحلیل برای سرمایهگذارانی مناسب است که برای کسب سود از بازار بورس، دید بلندمدت دارند.
تحلیل بنیادی نیز مانند سایر روشهای تحلیل بازار سرمایه دارای مزایا و معایبی است. برای رفع معایب هر یک از روشهای تحلیل بازار سرمایه باید از سایر روشها کمک بگیرید تا خطای تحلیل شما به حداقل برسد. لازم به ذکر است که تحلیلهایی که از بازار سرمایه ارائه میشوند، قطعی نبوده و تنها ریسک معاملات را کاهش میدهند.
برگرفته از : https://rahavard365.com/wiki/8775