نظام آموزش و پرورش، به عنوان یکی از اساسیترین ارکان توسعه اجتماعی و اقتصادی، وظیفه دارد نسلهای آینده را برای ورود به جامعه آماده کند. با این حال، بسیاری از دانشآموزان پس از سالها تحصیل در مدارس، در پاسخ به این سؤال که «از مدرسه چه آموختی؟» با مکثی عجیب و طولانی مواجه میشوند

به گزارش سایت اقتصادی ایران به نقل ازسلامت نیوز به نقل از جوان، مدرسه باید جایی باشد که دانشآموزان را برای آینده آماده کند، اما وقتی پای صحبتهای نوجوانان امروزی مینشینیم، متوجه میشویم که واقعیت چیزی جز این است؛ بسیاری از دانشآموزان حس میکنند که تنها وظیفهشان حفظ فرمولها و جملات نوشته شده در کتب درسی، امتحان دادن و نمره گرفتن است.
نظام آموزش و پرورش، به عنوان یکی از اساسیترین ارکان توسعه اجتماعی و اقتصادی، وظیفه دارد نسلهای آینده را برای ورود به جامعه آماده کند. با این حال، بسیاری از دانشآموزان پس از سالها تحصیل در مدارس، در پاسخ به این سؤال که «از مدرسه چه آموختی؟» با مکثی عجیب و طولانی مواجه میشوند، چراکه محتوای ارائهشده در کلاسهای درس عمدتاً تئوری و غیرکاربردی بوده و ارتباطی با نیازهای واقعی زندگی و آینده شغلی آنها ندارد.
مدرسه باید جایی باشد که دانشآموزان را برای آینده آماده کند، اما وقتی پای صحبتهای نوجوانان امروزی مینشینیم، متوجه میشویم که واقعیت چیزی جز این است؛ بسیاری از دانشآموزان حس میکنند که تنها وظیفهشان حفظ فرمولها و جملات نوشته شده در کتب درسی، امتحان دادن و نمره گرفتن است. به همین دلیل، وقتی آنها به زندگی واقعی میرسند، چیزی در دستشان نیست که به کارشان بیاید! این یک فاجعه است.
شکاف میان نظام آموزشی و واقعیتهای امروزی
نشانههای افت انگیزه در میان دانشآموزان بهویژه پسران، بیش از گذشته به چشم میخورد. کاهش چشمگیر تعداد داوطلبان کنکور در سالهای اخیر نشاندهنده این واقعیت است که بسیاری از نوجوانان مسیر متفاوتی را انتخاب میکنند؛ مسیر ورود مستقیم به بازار کار، بیآنکه تحصیلات رسمی را ادامه دهند.
اما چرا چنین اتفاقی افتاده؟ کارشناسان معتقدند یکی از مهمترین دلایل این بیانگیزگی، محتوای آموزشی غیرکاربردی، شیوههای تدریس سنتی و عدم ارتباط میان درسهای مدرسه با نیازهای واقعی زندگی است. نسل امروز دیگر با تکرار مطالب و حفظ کردن آنها ارتباط برقرار نمیکند. روشهای قدیمی تدریس که مبتنی بر نشستنهای طولانی، گوش دادن صرف و نبود خلاقیت در یادگیری هستند، جذابیت خود را از دست دادهاند.
در همین راستا، فاطمه آگاهی، عضو شورای عالی آموزش و پرورش و نماینده مدیران مقطع ابتدایی تأکید میکند که شناخت این نسل، کلید اصلاح آموزش است. او معتقد است که این نسل را باید برای آیندهای که پیشرویشان است، تربیت کرد، نه بر اساس معیارهای گذشته. همانطور که حضرت علی (ع) فرمودهاند، «هر نسل را برای زمان خودش تربیت کنید.»
بحران بیانگیزگی از نگاه دانشآموزان
محمد، دانشآموز سال دوازدهم، درباره تجربهاش در مدرسه میگوید: «هر روز به مدرسه میروم، اما احساس میکنم چیزی یاد نمیگیرم که در آینده به دردم بخورد. بیشتر وقت کلاسها صرف حفظ کردن مطالبی میشود که چند روز بعد فراموششان میکنم. برایم جالب نیست که بدانم فلان فرمول از کجا آمده، وقتی نمیدانم چطور باید برای زندگی واقعی تصمیمهای درست بگیرم.»
سینا، دانشآموز پایه یازدهم نیز، با ناامیدی میگوید: «ما هر روز ساعتها در کلاس مینشینیم، اما احساس نمیکنیم چیزی یاد گرفتهایم که در دنیای واقعی به دردمان بخورد. اگر معلمان از ما بخواهند فقط حفظ کنیم، بدون اینکه بفهمیم، پس این آموزش چه فایدهای دارد؟»
این حس بیهدفی و بیارتباطی بین آموزش و واقعیت زندگی در میان بسیاری از دانشآموزان دیده میشود. آنها خود را درگیر درسی میبینند بیشتر برای امتحان طراحیشده تا مهارتهای زندگی. همین مسئله باعث شده است انگیزه برای ادامه تحصیل کاهش یابد و تمایل به ورود زودهنگام به بازار کار افزایش پیدا کند.
محمدرضا، دانشآموزی که تصمیم گرفته دیگر کنکور ندهد، تجربهاش را اینطور بیان میکند: «هیچ درسی در مدرسه به من یاد نداد چطور باید برای زندگی تصمیم بگیرم. چیزی در مورد مهارتهای ارتباطی، مدیریت مالی یا شناخت دنیای کار یاد نگرفتیم. برای همین، فکر میکنم بهتر است مستقیم وارد بازار کار شوم، چون مدرسه چیزی برای آیندهام ندارد.»
بسیاری از دانشآموزان از خود میپرسند که آیا مدارس واقعاً برای آینده دانشآموزان اهمیت قائل هستند؟ آرمان، دانشآموز پایه دوازدهم، به این مسئله اشاره میکند: «مدرسه فقط ما را برای امتحان آماده میکند، نه برای زندگی. آیا کسی تا حالا فکر کرده که چطور میتوانیم مهارتهای واقعی زندگی را یاد بگیریم؟ چرا به جای اینکه فقط فرمولهای ریاضی حفظ کنیم، به ما یاد نمیدهند که چطور باید یک قرارداد کاری امضا کنیم؟!»
نارضایتی معلمان: آموزش باید تغییر کند
برخی معلمان هم ناراضیاند، آنها با دانشآموزانی که از آموزش و پرورش بدون کاربرد گلایه میکنند، همنظرند. خانم رحیمی، معلم ادبیات، میگوید: «نسل امروز با نسلهای قبل فرق دارد، اما سیستم آموزشی ما هنوز برای نسل گذشته طراحی شدهاست. دانشآموزان امروز نمیتوانند با شیوههای قدیمی همراه شوند و همین باعث شده انگیزهشان از بین برود.»
مشکل دیگر اما، محدودیتهای شدید در ارائه آموزش کاربردی است. آقای نوری، معلم علوم تجربی به اینکه محتوای آموزشی باید با دنیای واقعی همخوانی بیشتری داشتهباشد، اشاره میکند: «ما به دانشآموزان درباره واکنشهای شیمیایی توضیح میدهیم، اما به آنها یاد نمیدهیم چگونه مهارتهای زندگی یا ارتباطات مؤثر داشته باشند. بسیاری از آنها در نهایت با انبوهی از اطلاعاتی که کاربردی ندارند، وارد جامعه میشوند. آیا نباید مدرسه وظیفهای در قبال آینده بچهها داشته باشد؟»
همچنین خانم رضایی، معلم ریاضی، تأکید میکند که روشهای سنتی تدریس دیگر پاسخگو نیستند: «دانشآموزان امروزی نیاز دارند یادگیری را لمس کنند، تجربه کنند و در فرآیند آن نقش فعال داشته باشند، اما ساختار فعلی نظام آموزشی به ما اجازه نمیدهد از روشهای مشارکتی یا پروژهمحور استفاده کنیم. ما همچنان مجبوریم با همان سبکهای تدریس قدیمی پیش برویم، بدون اینکه فرصتی برای پرورش خلاقیت و استقلال فکری دانشآموزان داشته باشیم.»
لزوم بازنگری
این گلایهها و نظرات مطرح شده، نشاندهنده یک واقعیت تلخ هستند؛ مدارس دیگر نمیتوانند نسل جدید را برای دنیای امروز آماده کنند.
دیگر زمان آن رسیدهاست که یادگیری به تجربهای معنادار تبدیل شود، نه فقط فرایندی برای گرفتن نمره و عبور از امتحانات. مدارس باید به محلی تبدیل شوند که دانشآموزان در آن مهارتهای کاربردی زندگی را بیاموزند؛ مهارتهایی مانند حل مسئله، تفکر انتقادی، ارتباط مؤثر، مدیریت مالی و استقلال فکری.
دانشآموز امروز در دنیای دیجیتال رشد کردهاست. او دیگر نمیتواند با روشهای قدیمی آموزش ارتباط برقرار کند. کلاسهای خشک و تکراری انگیزه او را از بین میبرند و سیستم امتحانمحور، یادگیری را به یک وظیفه خستهکننده تبدیل میکند.
اگر نظام آموزشی همچنان بر روشهای سنتی تأکید کند، بیانگیزگی، فرار از مدرسه و کاهش تمایل به ادامه تحصیل بیشتر خواهد شد. نسل امروز باید برای زمان خودشان آموزش ببیند، نه بر اساس معیارهای گذشته. بنابراین نیاز است تا آموزش به سمت انعطافپذیری، خلاقیت، نوآوری و ارتباط با دنیای واقعی سوق داده شود.
توقف در مسیر تحول!
متأسفانه دانشآموزان امروز با ناامیدی به مدرسه میروند. نه بهخاطر سختی درسها، بلکه به این دلیل که نمیدانند چرا باید این مسیر را طی کنند. آنها میپرسند: «چرا بعد از سالها تحصیل هنوز نمیدانیم چطور باید در دنیای واقعی زندگی کنیم؟» قرار بود چالشهای دانشآموزان از جمله بیانگیزگی، محتوای غیرکاربردی و روشهای تدریس سنتی با اجرای سند تحول بنیادین برطرف شوند، اما با گذشت بیش از یک دهه از تصویب این سند، همچنان نشانهای از تغییرات واقعی در مدارس دیده نمیشود!
قرار بود سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، که با هدف متحول کردن نظام آموزشی و همسو کردن آن با نیازهای روز تدوین شده، پاسخی به دغدغههای دانشآموزان و معلمان باشد. قرار بود آموزش را از حالت سنتی خارج کند و آن را به سمت مهارتمحوری، خلاقیت و کاربردی بودن سوق دهد، اما حالا این سند، به جای تبدیل شدن به یک برنامه اجرایی، تنها در سطح سیاستگذاری باقی مانده و مدارس همچنان با همان مشکلات گذشته، دستوپنجه نرم میکنند.
نقشه راهی که پس از سالها انتظار تدوین شد
پس از سالها تأخیر، نقشه راه اجرای سند تحول بنیادین بالاخره در اردیبهشت ۱۴۰۳ در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد. این اقدام، با هدف عملیاتی کردن اهداف سند، پس از تأکیدات مقام معظم رهبری درباره اهمیت تحول در آموزش انجام گرفت.
ایشان در دیدار فرهنگیان بیان کردند: «سند تحول چیز خوبی است، حرفهای بسیار خوبی در آن هست، اما در واقعیت، در محیط تعلیم و تربیت، انسان اثری و نشانی از سند تحول نمیبیند؛ این برای این است که نقشه راه تهیه نشدهاست.» پس از این تأکیدات، دولت اقدام به تدوین نگاشتهای چهارگانه قانونی، نهادی، گفتمانسازی و مدرسهای برای اجرای سند کرد. همچنین الگوی مدرسه تراز سند تحول بنیادین تصویب شد تا فاصله میان سند و واقعیت مدارس کاهش یابد. حال که حدود یک سال از تدوین نقشه راه سند تحول بنیادین میگذرد، به نظر میرسد که این اقدام همچنان نتوانسته شکاف عمیق میان نیازهای نسل جدید و نظام آموزشی سنتی را پر کند.
آیا وعدهها به واقعیت تبدیل میشوند؟
کارشناسان معتقدند یکی از دلایل اصلی اجرایینشدن سند تحول بنیادین، نبود زیرساختهای لازم و بیتوجهی به مدرسهمحوری است. ماه گذشته و در یکصد و سومین سالگرد تأسیس شورای عالی آموزش و پرورش، علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش ضمن اشاره به نقش کلیدی این شورا در تدوین سیاستهای آموزشی، از برنامههای جدیدی برای اجرای سند تحول بنیادین خبر داد. کاظمی با تأکید بر اینکه این شورا یکی از مهمترین نهادهای قانونگذاری تخصصی کشور است، اظهار داشت: «تمام تلاش خود را به کار گرفتهایم تا از ظرفیت قانونی این شورا برای حل مشکلات آموزش و پرورش استفاده کنیم.»
او در ادامه اعلام کرد که ۱۴۷ پروژه اجرایی برای تحقق سند تحول تدوینشده و این برنامهها به عنوان نقشه راهی شفاف در دستور کار آموزش و پرورش قرار گرفتهاند. این در حالی است که اجرای سند تحول بنیادین، که بیش از ۱۰ سال از تصویب آن میگذرد، تاکنون با چالشهای بسیاری روبهرو بودهاست.
با وجود اینکه اخیراً تدوین ۱۴۷ پروژه اجرایی و تلاشهایی برای اجرای سند تحول بنیادین انجام شده، همچنان پرسشهای مهمی باقی میماند. اینکه آیا اصلاحات انجام شده، در عمل به تغییرات واقعی در مدارس منجر میشود؟ آیا دانشآموزان، معلمان و مدیران اثرات این برنامهها را به شکل ملموس در کلاسهای درس احساس خواهند کرد؟
بیتردید تحول نظام آموزشی، مسیری پیچیده و بلندمدت است که تنها با برنامهریزی عملیاتی، تأمین زیرساختهای لازم و حمایت واقعی از معلمان و دانشآموزان امکانپذیر خواهد بود. اگر اراده جدی برای اجرای این اصلاحات وجود داشته باشد، شاید مدارس بتوانند از وضعیت فعلی فاصله بگیرند و آموزش را به سمت مهارتمحوری، خلاقیت و نوآوری هدایت کنند. در غیر این صورت معلوم نیست چه سرنوشتی برای آیندهسازان این مرز و بوم رقم بخورد. حال باید منتظر ماند و دید که آیا وعدههای داده شده برای تحقق سند تحول بنیادین به واقعیت تبدیل میشوند یا نه؟!
برگرفته از : https://www.salamatnews.com/news/384638