به عنوان کسی که همواره منتقد لیبرالیسم وآزادی اقتصادی بودم و به هیچوجه اصل موضوع را با نگاه معنوی به انسان هم راستا نمیدانم، اما به دلایل اشاره شده در مقاله ،تنها راه ادامه حکمرانی کشور را در لیبرالیسم کنترل شده میدانم. در ادامه ضمن بررسی مفاهیم اصلی به کارکرد لیبرالیسم در نظام حکمرانی میپردازیم.
آدام اسمیت استاد فلسفه و اخلاق دانشگاه گلاسکو در قرن ۱۷ و پدر علم اقتصاد مدرن، تمام عمر خود را صرف تحقیق بر ماهیت انسان و نقش سیاست، اقتصاد، اخلاق و عقلانیت بر رفتار انسانها کرد. او با بررسی جنبه های مختلف رفتار انسان به عنوان موجود اجتماعی به نتایج جالبی رسید و مفاهیم جدیدی را معرفی کرد که در ادامه به برخی از آنها می پردازیم.
دست نامرئی
او در اثر مشهور خود ثروت ملل از مفهومی به نام «دست نامرئی» سخن گفت؛ استعارهای که توضیح میدهد چگونه افراد، با پیگیری منافع شخصی خود، به طور ناخواسته به بهبود وضعیت کل جامعه کمک میکنند. در این چارچوب، نیاز نیست که یک نهاد مرکزی یا دولت همه چیز را برنامهریزی کند. مفهومی به نام قیمت در بازار نقش محوری دارد. قیمت نه تنها نشاندهنده کمیابی و ارزش نسبی کالاها هستند، بلکه اطلاعات پراکندهای را که در ذهن میلیونها وقتی قیمت یک کالا افزایش مییابد، این سیگنالی است برای تولیدکنندگان که تولید را افزایش دهند و برای مصرفکنندگان که مصرف را کاهش دهند یا جایگزینهایی بیابند. همین سازوکار ساده باعث تعادل عرضه و تقاضا میشود—بینیاز از مداخله مستمر دولت.
خرد جمعی
خرد جمعی، نوعی هوش پراکنده که برخاسته از تعامل بیشمار کنشگر در بازار است.خِرَد جمعی به این ایده اشاره دارد که مجموع دانش، تجربیات و قضاوتهای افراد مختلف (حتی اگر هرکدام اطلاعات محدودی داشته باشند)، میتواند در مجموع منجر به تصمیمگیری یا پیشبینیهایی شود که از نظر دقت، گاهی حتی از تصمیم متخصصان هم بهتر باشد.اولین بار ایدهی “خرد جمعی” بهصورت جدی توسط فرانسیس گالتون، دانشمند انگلیسی در اوایل قرن بیستم مطرح شد.
در سال ۱۹۰۶ گالتون به یک نمایشگاه محلی رفت که درآن مسابقهای برگزار شده بود: مردم باید حدس میزدند وزن یک گاو زنده پس از ذبح و پاکسازی چقدر خواهد بود. حدود 800 نفر شرکت کردند؛ از کشاورز گرفته تا خانهدار و بچه مدرسهای. پاسخها همه نادرست و دور از عدد واقعی بودند. اما وقتی میانگین همه پاسخها را محاسبه کرد، عدد بهدستآمده بسیار نزدیک به وزن واقعی گاو بود!
این اتفاق ذهن گالتون را تغییر داد و تبدیل شد به یکی از اولین شواهد تجربی در دفاع از خِرَد جمعی در قرن بیستم، اقتصاددانان مثل فردریش هایک در مقاله معروفش “استفاده از دانش در جامعه” با زبان اقتصاد این ایده را بسط دادند. هایک توضیح میداد که اطلاعات در یک جامعه پراکنده است، و قیمتها در بازار نقش جمعآوری و هماهنگسازی این اطلاعات را دارند. او نشان داد که بازار، برخلاف برنامهریزی مرکزی، از طریق سازوکار قیمتها میتواند خِرَد جمعی افراد را جذب و در تصمیمگیری اقتصادی استفاده کند.
از دید دانشمندان علوم انسانی و اقتصاد،انسان اجتماعی چگونه موجودی است؟ :
۱. نفع طلب است یعنی بصورت غریزی به دنبال منافع شخصی خود است.
۲. دارای عقلانیت محدود است، یعنی با توجه به اطلاعات و تجربیات خود در آن لحظه تصمیم میگیرد.
۳. اهل همدلی است و احساسات سایر انسانهای جامعه را درک میکند و این موضوع در تصمیمات او نقش مهمی دارد
۴. به طور طبیعی گرایش به مبادله دارد و دوست دارد نیازهای خودش را از طریق دادو ستد با دیگران تامین کند
۵. به مشوقها و سیگنالها جواب میدهد. یعنی مالیات و قیمت و دستمزد در رفتار او تأثیر دار
۶. به جز ثروت، در جستجوی اعتبار و منزلت اجتماعی است
۷. عموما دوبار اشتباه نمیکند و رفتار او عقلانی است. اگر یکبار اشتباه کند ، دوباره اشتباه خود را تکرار نمیکند
از نظر پژوهشگران ویژگی های رفتاری انسان اجتماعی چگونه در جامعه نمود پیدا می کند؟ :
1. نظم خودجوش در بازارها
اسمیت باور داشت که اگر افراد اجازه داشته باشند آزادانه به دنبال منافع شخصی خود بروند، در نهایت این رفتارها به نفع کل جامعه خواهد بود. او نتیجه گرفت که بازار آزاد بدون دخالت بیش از حد دولت میتواند خودش را تنظیم کند.
2. تقسیم کار و بهرهوری بیشتر
در فصل ابتدایی ثروت ملل، اسمیت مثال معروف کارگاه سوزنسازی را میزند و نتیجه میگیرد که تقسیم کار باعث افزایش چشمگیر بهرهوری میشود. او تأکید میکرد که بازار آزاد، با ایجاد انگیزه و تخصصگرایی، نوآوری و تولید را بالا میبرد.
3. نقش قیمتها بهعنوان سیگنال اطلاعاتی
قیمت بهعنوان راهنمای تولید و مصرف، میتواند نقش اصلی را در تعادل ایجاد کند
4. منافع متقابل از تجارت آزاد
تجارت آزاد بین ملتها به نفع همه طرفهاست، چون هر کشور در تولید کالاهایی که در آن مزیت نسبی دارد تخصص پیدا م
آقای مقدم روزنامه: یکند. این دیدگاه، بعدها توسط اقتصاددانان کلاسیک مثل ریکاردو گسترش یافت
5. محدودیتهای مداخله دولت
در اغلب موارد، دولتها وقتی بیش از حد در اقتصاد دخالت میکنند، باعث اختلال در نظم طبیعی بازار میشوند
6. اخلاق و همدلی در اقتصاد
اسمیت در کتاب نظریه احساسات اخلاقی نتیجه گرفت که همدلی و اخلاق، در کنار منافع شخصی، نقشی حیاتی در رفتار اقتصادی انسانها دارند.
کارکردها و مزیتهای لیبرالیسم
در این بخش به نتایج عالی لیبرالیسم و پاسخ پرسش اصلی مقاله میپردازیم.
۱. افزایش کارایی و نوآوری
بیایید حکمرانی را تصور کنید که قرار است برای حمایت از یک قشری، کالایی را توزیع کند. این کالا باید از یک جایی وارد یا تولید شود، یک ارزی تخصیص یابد، در جایی انبار و نگهداری شود، در یک بخشی توزیع شود، بخشهایی وظیفه دادن مجوز و قیمتگذاری را داشته باشند و بخشهایی هم وظیفه نظارت بر عملکرد سایر بخشها و بخشهایی هم نظارت بر ناظرین را بر عهده داشته باشند. صرفنظر از اینکه چنانچه در هر یک از بخشها ممکن است فسادی رخ دهد و حتما رانتی بوجود می آید ، هماهنگی و لجستیک این فرآیند چقدر میتواند سخت و پیچیده و زمانبر و هزینه بر باشد. چیزی که در یک ساختار درست که خود ذینفعان بر اساس منافع خود و شرایط بازار تصمیم به تجارت میکنند ، به هیچ وجه بوجود نمی آید.
۲. رقابت پذیری سالم
بیایید مثالی بزنیم. مثلا برای کاهش هزینه های درمانی دو راه پیش رو داریم
راه اول متداول: قیمتگذاری دستوری دارو، تعرفه پزشکی، دستمزدهای خدمات پزشکی، واردات دارو با ارز دولتی ، تامین هزینه های صندوقهای بیمه از بودجه، افزایش بودجه
نظارت، افزایش نیروی انسانی و …
راه دوم عدم قیمتگذاری در بخشهای مختلف(نه بصورت دفعتی)، طبقه بندی مردم بر اساس ریسک و سبک زندگی سالم و تغییر تعرفه های بیمه بر این اساس، یعنی کسی که دخانیات مصرف نمیکند، تحرک لازم را دارد و بهداشت را رعایت میکند تعرفه بیمه کمتری را بدهد، کاهش تعرفه های گمرکی و اعطای مجوز به شرکتهای مختلف جهت واردات دارو با ارز آزاد، بستن مالیات به هر کالا و یا خدماتی که باعث افزایش هزینه های بهداشتی میشود. ایجاد مشوق های مالیاتی برای پزشکانی که کمتر دارو میدهند، ایجاد بستر صحیح و علمی طب سنتی و …
۳. رشد بلندمدت اقتصادی
در بلند مدت به دلیل کاهش هزینه های دولت و کاهش کسری بودجه و افزایش رقابت و از بین بردن رانت کشور به رشد اقتصادی پایدار میرسد
در ساختار آزاد، امکان تحرک اجتماعی و رشد فردی برای۴. همه فراهمتراست. افراد با تلاش، نوآوری یا استعداد میتونن جایگاه اجتماعی و اقتصادی خودشون رو ارتقا بدن، بدون اینکه وابسته به طبقه یا قوم خاصی باشن.و این افزایش محبوبیت و مقبولیت حکمران را در پی دارد.
در پایان اشاره به جمله معروف شیائو پنگ رهبر فقید انقلاب چین میکنم که میگفت گربه باید موش بگیرد، سیاه و سفید آن فرق نمیکند
به دلیل نوع ساختار کم هزینه و کارایی بالا، لیبرالیسم جواب میدهد البته با تنظیم گری و نه مداخله دولت.
سید محمد صادق میرمحمدی