تصمیمات به ضرر ماست!
همسانسازی از جیب بازنشستگان،دولت دست در جیب طبقه کارگر دارد.

سایت اقتصادی ایران :جهت سرمایه گذاری درصندوق سرمایه گذاری فارابی ازطریق لینک زیر ، اقدام به ثبت نام وعضویت درصندوق مذکورنمائید:https://account.irfarabi.com/reg/?ref=UP3681بدیهی است پس ازعضویت دراین صندوق ، شرایط ونحوه سرمایه گذاری به وضوح تشریح گردیده است ودرصورت نیاز به هرگونه پرسشی ، بهصورت آنلاین ، به سئوالات اعضاء جواب داده خواهد شد.درصورت تمایل جهت تبلیغات در وبسایت،میتوانیدبا مدیرمسئول سایت اقتصادی ایران تماس حاصل نمایید.پست الکترونیک: mradeli@yahoo.com
وقتی ۱۰ درصد مالیات ارزش بر افزوده برای هر خرید از مستمری منِ بازنشسته کسر میشود، یعنی منِ حداقل بگیر که مثلاً پانزده میلیون مستمری دریافت میکنم، باید یک و نیم میلیون آن را به دولت بازگردانم. در واقع به من سیزده و نیم میلیون تومان مستمری میدهند.
به گزارش سایت اقتصادی ایران به نقل از ایلنا، تا لحظه تنظیم این گزارش، خبری از پرداخت معوقات فروردین بازنشستگان کارگری نیست و اخباری که در این زمینه به گوش میرسد، نگرانکننده است: چرا زمان واریز معوقات مشخص نمیشود و تامین اجتماعی به جای اینکه یک جواب سرراست به بازنشستگان بدهد، آنها را سنگ قلاب میکند؟!
این انتظار طولانی برای ۳ یا ۴ یا نهایت ۵ و ۶ میلیون تومان، فقط یک پرده از نمایش دردناک زندگی کارگران شاغل و بازنشسته است؛ کارگرانی که این روزها، از صبح تا شام درگیرِ «ناترازی» هستند؛ ناترازیِ حقوق و مستمریای که حالا از یکسوم خط فقر هم پایینتر است و همانطور که بازنشستگان در اعتراضات صنفی خود میگویند برای یک هفته هم کافی نیست؛ ناترازی آب و برق که در این گرمای تابستان، زندگی را برای زحمتکشان به دقایق زجرآور متوالی تقسیم کرده است و ناترازی دارو و درمان که برای یک داروی ساده باید داروخانههای سطح شهر را زیر پا بگذاری و آنگاه، مبالغی گزاف بدهی تا شاید داروی باکیفیت از پشت پیشخوان بیرون بیاید و نصیبت شود؛ کارگران میگویند نمونههای باکیفیت داروهای ساده مثلاً داروهای قند و دیابت، در بازار سخت پیدا میشود و اگر هم پیدا بشود، تحت پوشش بیمه نیست.
یک کارگر میگوید: «ده تا داروخانه را زیر پا گذاشتم تا قرص گلوکوفاژ خارجی که دکترم توصیه کرده گیر بیاورم؛ آخر سر یک داروخانه، آن را بدون بیمه و با قیمت بالا داشت. این دارو برای درمانِ یک دیابت ساده است، تصور کنید بیماران سرطانی و خاص چه روزگاری دارند؟!»
اما در مقابلِ این پردههای دردناک از زندگی طبقهی کارگر، واکنش دولت چیست؟ دست در جیب مزدبگیران میکند و از پولهایی که از این محل برداشت میکند، برنامهای برای بهبود زندگی جامعه هدف در دستور کار قرار نمیدهد. مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم از جیب طبقهکارگر برداشته میشود تا دولت بتواند به تعهدات حداقلی خود عمل کند! هزینهها را «مردم» در معنای عام و مزدبگیران به صورت خاص میپردازند و این در حالیست که تورم بیسرانجام، قدرت خریدشان را به کمترین سطح در طول تاریخ رسانده است.
«خسرو رنجبر» فعال صنفی بازنشستگان تامین اجتماعی در این رابطه یک سوال کلی و اساسی طرح میکند: « چرا هر زمان گروهی از اصناف، مطالبات حقهی صنفی، معیشتی یا درمانی خود را طرح میکنند، نخست ناشنیده گرفته میشود و سپس از پایداری مطالبهگران، مسئولان برای پرداخت این مطالبات و رفع مشکل، دست در جیب بازنشستگان، مستمری بگیران و بیمهشدگان تأمیناجتماعی میکنند؟!»
او ادامه میدهد: برای این ادعا چند نمونه میتوان آورد؛ بازنشستگان برای اجرای «همسانسازی» مدتها مطالبهگری کردند و در نهایت مقرر شد یکدرصد به مالیات بر ارزش افزوده اضافه کنند و مطالبات بازنشستگان پرداخت شود؛ یکدرصد اضافه شد ولی همسانسازی همچنان معطل منابع مالی ماند؛ ماهانه یک میلیون تومان کمک معیشت به بازنشستگان حداقلبگیران کشوری اضافه شد ولی همان مبلغ ناچیز هم به بازنشستگان تامین اجتماعی پرداخت نشد! اما یک سوال: آن وجوه دریافتی بابت یکدرصد افزایش در مالیات بر ارزش افزوده چه شد و کجا هزینه گردید؟ این ماجرا همچنان در هالهای از ابهام است!
رنجبر به ذکر شواهد دیگر میپردازد: نانوایان در دخل و خرجشان مانده بودند و برای روزهای متوالی در چند استان کشور دست به اعتراض زدند، اما نتیجه چه شد؟ افزایش بیش از پنجاه درصدی قیمت نان! آیا مسئولان میدانند که اینگونه تصمیمات، منجر به کوچکتر شدن سفره کارگران و کارمندان و بازنشستگان و مستمری بگیران و معلمان و پرستاران میشود؟ آیا میدانند این راه حلها، «راهکار» نیست، کورهراهیست که مزدبگیران را از چاله به چاه میاندازد.
این فعال صنفی اضافه میکند: وقتی ۱۰ درصد مالیات ارزش بر افزوده برای هر خرید از مستمری منِ بازنشسته کسر میشود، یعنی منِ حداقل بگیر که مثلاً پانزده میلیون مستمری دریافت میکنم، باید یک و نیم میلیون آن را به دولت بازگردانم. در واقع به من سیزده و نیم میلیون تومان مستمری میدهند. بخش دیگری از این پول از طریق مالیاتهای غیر مستقیم دوباره از منِ بازنشسته بازپس گرفته میشود. یا زمانی که برای حل معضل نانوایان، بیش از پنجاه درصد قیمت نان را افزایش میدهند، به معنی آن است که اگر منِ بازنشسته ماهیانه صد نان میخریدم، حالا باید چهل و هفت نان بخرم. بنابراین باید بگویم، برای حل مشکل همسان سازی و نانوا، دولت دست در جیب من بازنشسته رفته است؛ چرا برای رفع چنین مطالباتی، دولت در بودجه تمهیدات لازم را ندیده است؟ راستی بودجه عمومی کشور، کجا و چگونه هزینه میشود؟ مگر کارگر و بازنشسته چقدر حقوق میگیرد که دولت ناترازیهایش را از سفرهی ما برداشت میکند؟!
ظاهراً دولت برای جبران ناترازیهای گسترده، راه حلی جز برداشت از داراییهای فردی و جمعی مزدبگیران در برنامه ندارد؛ افزایش مالیاتها، گرانیها و شوکدرمانیهای مکرر، خصوصیسازی داراییهای طبقهی کارگر از جمله بانک رفاه و افزایش نرخ خدمات عمومی از جمله آب و برق و گاز، راه حلهاییست که در مواقع بحران در پیش گرفته میشود.
در روزهای اخیر، مسعود پزشکیان رئیس جمهور، رو به دوربینها گفت: « ما الان در بخشهای مختلف با مشکل روبهرو هستیم؛ آب، برق، گاز، بودجه و تورم. دیگر جایی نیست که مشکل نداشته باشیم. اینها دیگر انتخاب نیست، اجبار است». اما باید از رئیس دولت پرسید نقش کارگران و بازنشستگان در ایجاد این شرایط اجباری چیست؟ آنها کجای این معادلهاند و چرا باید هزینهی ناترازیها را از جیب خالی بپردازند؟!
گزارش: نسرین هزاره مقدم
برگرفته از : https://www.ilna.ir