فرقی نمیکند مشغول شروع کار بزرگی هستید یا هنوز کارتان را کوچک نگه داشتهاید؛ مسیر دشوار است و دانش بهسختی بهدست میآید. بخش مهمی از موفقیت در انجام کار، این است که اشتباه کنید و از آنها درس بگیرید.
بسیاری از افراد در هنگام شروع سفر کارآفرینانهشان بهدنبال بهترین راه هستند، یعنی داشتن چرخهای کوتاه و موفق که پر از تصمیمات درست و در جهت رسیدن به هدف باشد. همهی افراد در حین انجام کار تردیدهایی دارند، اما اکثر آنها فکر میکنند راهی که میروند، بهترین راه است. آنها معمولا از دیدن تأثیرات بلندمدت ناتواناند.
حقیقت این است که همهی کارآفرینان مرتکب اشتباهات زیادی میشوند؛ برخی از این اشتباهات، صدمهی بیشتری به بودجهی آنها میزنند و برخی دیگر نیز اثرات کمتری دارند. اما بزرگترین اشتباهات چطور؟ این اشتباهها ثبت میشوند و دیگر هرگز نمیتوان جبرانشان کرد.
ما معمولا بهخاطر کارهایی که نکردهایم، خود را سرزنش میکنیم، اما باز هم در اشتباهیم: نرسیدن به موفقیت در کسبوکار، ممکن است بهعلت انجامدادن برخی کارها نیز باشد.
به همین دلیل از ۱۲ کارآفرین درخواست کردهایم دربارهی سه چیز برایمان حرف بزنند: بزرگترین اشتباهاتشان، درسهایی که از این اشتباهات گرفتهاند و اینکه چه دلیلی وجود دارد که دفعهی بعد مرتکب آن نشوند.
۱. من تلاش میکردم همهی کارها را خودم انجام دهم
بزرگترین اشتباهی که مرتکب شدم، این بود که تلاش میکردم همهی کارها را خودم انجام دهم. بهجای اینکه بیرون بروم و با افراد جدید ملاقات کنم، ایدههایم را بهاشتراک بگذارم و فرصتهای تازهای برای خودم ایجاد کنم، در انزوا کار میکردم.
هرچه در کسبوکارتان افراد بیشتری بشناسید، احتمالش بیشتر است که فرصتها و ارتباطاتی پیدا کنید که به موفقیت سریعترتان کمک کنند. اکنون تا جایی که میتوانم، با افراد مختلف ملاقات میکنم: از وبلاگنویسها و روزنامهنگاران تا تاجران و کارآفرینان محلی. شبکهی بزرگی از ارتباطات، شروع کسبوکار جدید را بسیار سادهتر میکند.
۲. ما بهجای اینکه مشکل را حل کنیم یا با متخصصی صحبت کنیم، کار را رها میکردیم
یکی از اشتباهات بسیار بزرگی که من در کسبوکارم مرتکب شدم، زمانی بود که بیستوچندساله بودم و اولین شرکتم را ساختم. این شرکت درواقع نوعی کارگزار ایجاد وبسایت و ارائهی راهحلهای تبلیغات الکترونیکی بود. من و شریکم هیچچیز دربارهی وبسایتها نمیدانستیم، اما برای فروش ایدههای واقعا خوبی داشتیم.
در مدت بسیار کمی ما بیش از ۲۰۰ مشتری پیدا کردیم، اما مدیریت پروژه و راهحلهایمان خوب پیش نمیرفتند، معمولا قیمت بسیار پایین بود و وعدههای بسیاری میدادیم. اشتباه ما این بود که کار را رها کردیم و شرکت را با قیمتی بسیار پایین به کارگزار بزرگتری فروختیم.
ما مشتریهای خودمان را داشتیم و در کار فروش نیز موفق بودیم. من واقعا خودمان را سرزنش میکنم که چرا قدری تلاش نکردیم، شاید همکاری با شریک سومی که در وبسایتها تجربه داشت، ممکن بود به ما کمک کند. از آن زمان متوجه شدم که ایجاد یک کسبوکار به زمان زیادی نیاز دارد و همیشه از صفر شروعکردن راهحل مناسبی نیست. این درس بزرگی بود که من خیلی زود یادگرفتم.
۳. من به همکاران قبلیام فشار نمیآوردم که بیشتر کار کنند
بزرگترین اشتباه من در کسبوکار این بود که ارزیابی لازم را انجام نمیدادم. همچنین من کار همکاران پیشینم را بررسی نمیکردم. درنتیجه بارها با مشکلات جدی روبهرو میشدم.
این مسئله معمولا برای بنیانگذارانی اتفاق میافتد که همکاران بازاریابیشان ارزش چندانی برای کار آنها قائل نیستند. بازاریابها گمان میکنند کارشان تنها زمانی آغاز میشود که چند ماه از سرمایهگذاری شما گذشته باشد و پس از آن با ورود به صحنه میتوانند کار را تمام کنند.
من چیزی حدود ۱۴ ماه از زندگیام را بهاینشکل از دست دادم. خوشبختانه اکنون شریک فوقالعادهای برای بازاریابی پیدا کردهام.
۴. من برای تأمین هزینهها فقط روی مشتریها حساب میکردم
بزرگترین اشتباه من این بود که برای تأمین هزینهها فقط بهدنبال مشتریها بودم و به فکر ساختن رابطههای قوی نبودم. این کار در وهلهی اول پول خوبی برای شما بههمراه میآورَد، اما ناراحتیها و کژفهمیهای زیادی نیز در ادامه ایجاد میکند. همچنین پول نمیتواند توان صرفشدهتان را جبران کند و [لزوما] تجربهی خوب یا کسبوکارهای بیشتری برایتان بههمراه ندارد.
۵. من متوجه نبودم کسبوکار ایجاد کردهام
بزرگترین اشتباه من این بود که متوجه نبودم کسبوکاری آغاز کردهام. زمانی که برای اولین بار کسبوکار وبلاگی خود را راه انداختم، چیزی بیش از سرگرمی نبود و درنتیجه آن را چندان جدی نمیگرفتم؛ با وبسایتهای نامناسبی کار را شروع کردم، اشتباهاتی در طراحی داشتم و… . این وضعیت باعث شد مجبور شوم کار را دوباره از ابتدا شروع کنم، چراکه بسیاری از افراد، من را در ابتدا جدی نمیگرفتند.
۶. من کار را بدون وجود استراتژی روشن شروع کردم
بزرگترین اشتباه من این بود که روی استراتژیام تمرکز نکرده بودم و درنتیجه اسیر اتفاقاتی شده بودم که بهصورت روزمره رخ میدادند. اگر استراتژی مستحکم و روشنی داشتم و آن را اولویت اول خود قرار میدادم، تعیین فعالیتهایی که در گامهای بعد باید انجام میدادم، بسیار سادهتر میشد. اما من فقط بهدنبال این بودم که کار را انجام دهم.
بسیار مهم است که مسیر خود را درک کنید، بدانید چگونه تصمیم گیری کنید و روی چیزی تمرکز کنید که برای گام بعدی بیشترین اهمیت را دارد. اکنون من در ابتدای هر هفته زمانی را به بررسی استراتژیهای ماهانه و هفتگی کسبوکارم اختصاص میدهم.
۷. من در ابتدا اتحاد خوبی ایجاد نکردم
بزرگترین اشتباه من در زمان تأسیس شرکت این بود که اتحاد مناسبی ایجاد نکردم. شروع کسبوکاری تکنفره در ابتدا کمی ارزانتر و سادهتر بود، اما دو سال بعد زمانی که ساختار شرکت را عوض کردم، زمان و پول بیشتری صرف این کار شد.
۸. من برای مدیریت مالی، به فرد کاملا غریبهای اعتماد کردم
من ۱۸ کسبوکار داشتم، درنتیجه اشتباهات بسیار زیادی مرتکب شدم و درسهای زیادی هم گرفتم. بزرگترین درسی که گرفتم، دربارهی اعتماد به فردی بود که حسابداری و مدیریت پرداختهای من را برعهده داشت. این فرد بیش از ۸هزار دلار از پولهای من را دزدید. درسی که گرفتم، این بود که بدون بررسی پیشینهی افراد هرگز به آنها اعتماد نکنم.
۹. من برای جهش، مدت زیادی صبر کردم
بزرگترین اشتباه من این بود که برای جهش به دنیای کارآفرینی، بیشازحد صبر کردم. درواقع دلم میخواست پیش از شروع کار، همهچیز عالی باشد. اما راستش را بخواهید، بهتر است کار را با هرچیزی که دارید، آغاز کنید و در طول مسیر تجربهاندوزی کنید. آن وقت میتوانید باتوجهبه چیزهایی که یاد گرفتهاید و بازخوردهایی که دریافت کردهاید، کارتان را بهبود بخشید.
۱۰. بهتر بود سماجت بیشتری بهخرج میدادم
بزرگترین اشتباه من در کسبوکار این بود که خیلی سریع کار را رها میکردم. در بسیاری از موارد، ایدهی خوبی داشتم، چند ماه روی آن کار میکردم و پس از اینکه نتایج فوقالعادهای بهدست نمیآمد، آن را رها میکردم. اگر واقعا به چیزی باور دارید، باید با سماجت آن را دنبال کنید.
۱۱. در توسعهی کارم عجله کردم و به همین علت ۲۰هزار دلار از دست دادم
بزرگترین اشتباه من در کسبوکار که بیش از ۲۰هزار دلار برایم هزینه داشت، این بود که تلاش کردم خیلی زود افرادی را استخدام کنم و مقیاس کار را افزایش دهم. در اوایل سال ۲۰۱۵ از طریق تبلیغات فیسبوکی، تیشرت میفروختم. چند کمپین موفق داشتم و فکر کردم اگر بتوانم تیم خوبی استخدام کنم، میتوانم بهسرعت مقیاس کار را افزایش دهم و پول خوبی بهجیب بزنم.
درنتیجه تصمیم گرفتم تیم کاملی برای خودم دستوپا کنم: مدیر پروژه، مدیر تبلیغات فیسبوکی، پژوهشگر و طراح گرافیک. اما کارها آنچنانکه من فکر میکردم، پیش نرفت. درواقع مهارت لازم برای ارائهی آموزشهای مناسب به تیمم را نداشتم و درنهایت زمان بسیار زیادی صرف کاری شد که هرگز موفق نبود. میزان ضرر من قدری بالا بود و هر ماه چیزی حدود ۲ تا ۳هزار دلار از دست میدادم، درنتیجه بعد از شش ماه تصمیم گرفتم کار را تعطیل کنم. اگر بتوانم یک بار دیگر بهسراغ این کار بروم، ابتدا یک نفر را استخدام میکنم و پس از اینکه کار را یاد گرفت، نفر بعدی را استخدام میکنم.
۱۲. من برای تیمم، روی اعضای مناسبی سرمایهگذاری نکردم
بزرگترین اشتباه من این بود که برای تیمم، روی اعضای مناسبی سرمایهگذاری نکردم. در ابتدای کار، پولم را صرف محصولات و خدمات ارزانتر میکردم و نتایج ناامیدکنندهای بهدست میآمد. اما در ادامه، کارم را با این فلسفه ادامه دادم: «کاری را که خودتان در آن بهتر هستید، انجام دهید و بقیه را برونسپاری کنید.» بهاینترتیب شروع به استخدام افرادی کردم که کارشان در حوزههای مختلفِ کسبوکار از من بهتر بودند. این تغییری بود که کارم را متحول کرد.
تفکرات نهایی
برخی اشتباهات، بسیار بزرگاند و درنتیجه هزینهی زیادی به شما تحمیل میکنند، بهطوریکه احساس میکنید دیگر نمیتوانید آن را جبران کنید. اما فرازوفرود، از بخشهای طبیعی هر چرخهای است: چه در زندگی و چه در کسبوکار. بعد از شکست، اشتیاقتان را برای ادامهی کار از دست ندهید.
اما در ذهن داشته باشید که اشتباهکردن بزرگترین مشکل شما نیست؛ باید تلاش زیادی کنید تا دیگر خود را سرزنش نکنید و بدون توجه به دوران سخت گذشته کار را ادامه دهید.
منبع : http://chetor.com/71834