قلب اقتصاد ایران جراحی میخواهد.
دولت نباید از خون بترسد.
ساعت ۲۴- یحیی آل اسحاق از معدود مردانی است که جنس اقتصاد سیاسی ایران را به دلیل حضور مستمر در حزب قدیمی اصولگرا، حضور در دولتهای گوناگون و سرانجام حضور مستمر در اتاقهای بازرگانی و ریاست بر اتاق تهران به خوبی میشناسد با او درباره مسائل روز اقتصاد ایران گفتوگو کردهایم که میخوانید:
جنابعالی بیش از سه دهه است که در حوزه اقتصادی خصوصی و دولتی مشغول فعالیت هستید. میخواهم بدانم برداشتتان از رفتار کشورهای اروپایی بعد از برجام چیست؟ آیا آنها مایل به همکاری با ایران هستند یا دروغ میگویند؟
شرکتهای اروپایی راست میگویند. در اروپا با دو گروه روبرو هستیم. یکی مردم و صاحبان شرکتها که نه تنها راست میگویند بلکه علاقهمند به مراودات اقتصادی با ایران هستند چرا که زندگی اقتصادی شان به این وصل است. ایران یک بازار ۸۰ میلیونی دارد که حدود ۳۰۰ میلیون نفر نیز در همسایگیاش زندگی میکنند. اما این شرکتها تحت تاثیر فضای سیاسی کشورهایشان جرات نمیکنند با ایران همکاری کنند چرا که میترسند ثروتشان به هوا رود. از این رو شاهدیم که هیاتهای مذاکرهکننده طرفهای ایرانی را انتخاب و حتی با آنها تفاهمنامه امضا میکنند اما پای قرارداد بستن که میآید کار متوقف میشود چرا که همهچیز مبهم است. نقل و انتقال پول چطور انجام خواهد شد؟ حمل کالا به ایران و بالعکس چگونه اتفاق میافتد؟ چطور محصول خود را وارد بازار ایران کنم؟ و سوالات بیجوابی از این قبیل مانع ایجاد میکنند.
اینها به خاطر این است که فضای منفی که امریکاییها در ارتباط با تجارت و سرمایهگذاری در ایران ایجاد کردهاند و حاضر هم نیستند آن را درست کنند دست هیاتهای مذاکرهکننده را بسته است. از این رو اگر اینها برای مذاکره میآیند به این امید است که اگر روزی این فشارها برطرف شد جزو نخستین کشورهایی باشند که وارد بازار ایران شوند و از دیگران عقب نمانند.
اگر سهم امریکا در عدم ورود سرمایه خارجی در ایران را کنار بگذاریم؛ نزاعهای داخل کشور چقدر مانع ورود سرمایه است؟
چرا شما فقط روی سرمایهگذاری خارجی تاکید میکنید؟! آنچه در حوزه سرمایهگذاری چه خارجی و چه داخلی مهم است ایجاد فضای امن اقتصادی است. چرا که از وقتی که یک سرمایهدار برای راهاندازی مثلا یک کارخانه لاستیکسازی تا موقع بهرهبرداری از آن طی میکند حدود ۴ سال طول میکشد و ۱۰ سال همزمان میبرد تا سرمایه اولیه و سود کارخانه یر به یر شود.
این سرمایهدار باید یک چشمانداز روشنی مقابل چشمانش باشد تا میل به سرمایهگذاری پیدا کند. اما آیا در ایران این چشمانداز وجود دارد؟ وزیر اقتصاد یک جور حرف میزند. وزیر صنعت و معدن چیز دیگری میگوید. رییس بانک مرکزی یک صحبت میکند. مجلس حرف متعارضی میزند. احزاب و گروههای سیاسیاش هم که ساز خود را میزنند. قوانین و مقررات صادرات و واردات هم که ثبات ندارد. نرخ ارز هم که متلاطم است. اگر شما به جای آن سرمایهگذار باشی پولت را در این کشور سرمایهگذاری میکنی؟طبعا نه. اگر هم این کار را بکنی صرفا در معاملات تجاری چرا که سرمایهگذاری کوتاهمدت و زودبازده است.
باید توجه داشت که منحنی اقتصاد در رابطه با امنیت بسیار تیز است و اگر محیط بیثبات باشد سرمایه به سرعت فرار میکند. به مجرد اینکه محیط ناامن شود منحنی بالا میپرد و گارد خود را میبندد و میرود جای دیگری که امن باشد. زیربنای رشد و توسعه اقتصادی ایجاد فضای امن اقنصادی و سیاسی در کشور هدف است. مردم حداقل باید بدانند صادرات فلان محصول تا ۱۰ سال دیگر آزاد و نرخ گمرکش فلان مبلغ است. باید تکلیف روشن باشد نمیشود امروز مرزها به روی صادرات یک کالا باز باشد و شخصی در آن سرمایهگذاری کند اما سال بعد صادرات آن محصول ممنوع شود و سرمایهدار به خاک سیاه بنشیند. یا اینکه یکمرتبه عوارض گمرک را چند برابر کنید و صادرات آن را از صرفه بیندازید بعد هم انتظار داشته باشید سرمایهها در ایران بمانند یا از خارج جذب شوند. البته مجلس دهم در این باره نقش مهمی را دارد.
چه نقشی؟
اینکه کلیت رابطه مجلس دهم با اقتصاد باید چگونه باشد بسیار مهم است. در برنامه ششم حداقل باید ۳۰۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب شود که تاکنون ۲ میلیارد دلار قرارداد خارجی بیشتر منعقد نشده است. آقای نعمتزاده وزیر بازرگانی هم به درستی میگوید فاصله فعلی با آنچه باید بشود بسیار زیاد است. سرمایهگذاری خارجی خیلی مهم است چرا که فقط سرمایه نمیآید بلکه فناوری و تکنولوژی را نیز همراه خود میآورد. من تفاوتی با سایر مصاحبه شوندهها دارم و آن اینکه احساسی بحث نمیکنم بلکه ریشهای و منطقی صحبت میکنم.
در پاسخ سوال شما هم باید عرض کنم ما با هر متر و زاویهای نگاه کنیم اولویت امروز کشور اقتصاد است. در عرصه بینالملل دشمنان ما را با ابزار اقتصاد تهدید میکنند. اگر به مشکلات داخلی نگاه کنیم مسائل اجتماعی، فرهنگی، روابط خانوادگی و غیره ما با نخ تسبیح اقتصاد به هم متصل شده است. در شرایطی داریم این مصاحبه را انجام میدهیم که حداقل ۳.۶ میلیون نفر و حداکثر ۸ میلیون جمعیت بیکار داریم که قریب به اتفاق آنها افراد تحصیلکرده هستند. فضای رکود صنعت و تولید کشور را خفه کرده است. وارد شهرکهای صنعتی که میشوید بیش از دوسوم دستگاهها خوابیده و آنها با ۳۰ درصد ظرفیت خود کار میکنند.
صندوقهای بازنشستگی در حال ورشکستگیاند. مشکل آب و مسائل محیط زیست یک تهدید جدی است. قدرت خرید مردم بسیار کاهش یافته و طبقه متوسط قدرت جفت و جور کردن دخل و خرج خود را ندارد. اگر میزان طلاقمان هم سه برابر شده ریشه در اقتصاد دارد. اگر اعتیاد زیاد شده به همین خاطر است و قس علیهذا.
اما واقعیتی هم وجود دارد و آن اینکه بینانهای اقتصادی ما نه تنها ضعیف نیست بلکه خوب است. ذخیره ارزی بالای ۱۰۰ میلیارد دلار در کشور وجود دارد. نقدینگی مان از مرز هزار ۱۰۰۱۷میلیارد تومان گذشته است. در هر شهری که وارد میشوید چند شهرک صنعتی مملو از ماشینآلات وجود دارد. ۵ میلیون دانشجو و فارغالتحصیل آماده ورود به بازار کار داریم. دومین ذخیره نفت و گاز دنیا را داریم که رقبای ما نصف آن را هم ندارند.
اما کار مجلس چه باید باشد؟ نخستین اقدام مجلس باید ساماندهی اقتصاد باشد. دولت فقط مجری مسائل اقتصادی است و ریلگذاری و تعیین جهت و خط مشی و سیاستهای کلی اقتصاد با مجلس است. اما باید دید آیا این مجلس قدرت این کار را دارد؟ یعنی ساختار آن، رویهاش و طول عمرش این اجازه را به وی میدهد؟
شما به ایام نامزدی نمایندههای فعلی و اسبق نگاه کنید. چون میخواهند رای بیاورند شعارهای اقتصادی بهبود معیشت مردم را میدهند و اعلام میکنند که اولویت نخست آنها در مجلس حل مشکلات اقتصادی است. اما به محض اینکه پا به مجلس میگذارند وعده خود را فراموش کرده و سراغ سیاست میروند. اینکه چه کسی رییس مجلس شود، چه کسانی رییس کمیسیونها شوند و غیره همه تحت سیطره سایه نامبارک سیاست است.
از اینکه بگذریم مگر مجلس چقدر عمر دارد که میخواهد اینهمه بیکاری ورکود و فساد و مسائل زیست محیطی و غیره را حل کند. نمایندهها تا بیایند به خود بجنبند و مجلس سامان بگیرد و فراکسیونها و کمیسیونهای آن تثبیت شود ۶ ماه اول سپری شده است.
۶ ماه دوم سال چهارم آن هم که نمایندگان فکر انتخابات دوره بعد هستند و برای آن تلاش میکنند. در حالتی خوشبینانه مجلس ۳ سال وقت دارد. اما این وقت چطور توسط نمایندگان تقسیم میشود؟ بیش از ۷۰ درصد وقت نمایندگان را عمل به وعدههای محلی نمایندگان میگیرد. به مردم منطقهاش قول داده نیروگاه برق احداث کند و همین کلی از وقتش را میگیرد. در حالی که مجلس در دنیا کارکرد حل و فصل مسائل کشوری را دارد فقط ۳۰ درصد توجه نمایندگان باقی میماند. بخشی از این ۳۰ درصد هم باید صرف ترمیم خرابکاریهای قبلی شود. یعنی لوایح و طرحهایی که در آب نمک خوابانده شده است. مجلس میآید و با متر خود آنها را بررسی میکند تا اضافات آن را بزند. اما متر مجلس متری سیاسی است. یعنی نمایندگان به این فکر میکنند قانونی که وضع میکنند به نفع جریان سیاسی اصولگراست یا اصلاحطلب؟ چه کسانی از آن منتفع میشوند. دولتی که روی کار است بهتر است بماند یا برود؟ فلان وزیر که از جناح فلان است برکنار شود یا ابقا شود و مسائلی از این قبیل.
اینها همه حاشیهاند و مجلس باید به مساله مهم اقتصاد بپردازد و در تنظیمبندی جلسات خود وقت اعظمش را صرف خروج از رکود و رونق کند. نکته بعدی اینکه اگر مجلس بخواهد مسائل اقتصادی را حل کند لازمه آن داشتن نسخه و استراتژی مشخص و مدون است.
۳۸ سال از انقلاب گذشته است و ما انوع و اقسام مدلهای اقتصادی شرقی و غربی را تجربه کردیم تا اینکه به سیاستهای ۲۴ گانه اقتصاد مقاومتی رسیدیم. اینکه سوسیالیستی باشیم یا سرمایه داری دیگر سوال ما نیست چرا که به این سوال در نسخه اقتصاد مقاومتی پاسخ داده شده است. مجلس باید تمام هم و غم خود را روی اجرای این ۲۴ ماده بگذارد.
باید نظارت دقیقی روی عملیاتی شدن این مفاد نجام دهد. همانطور که آقا فرمودند سال سال اقدام و عمل است. در اقتصاد ۲۰ تا ۳۰ درصد موفقیت کار ناشی از داشتن یک استراتژی و نسخه اقتصادی است بیش از ۷۰ درصد دیگر آن مرهون پیگیری و نظارت است.
اگر مجلس مصمم به اجرای این سیاستها باشد باید هر کدام از این ۲۴ بند را به صورت یک پروژه تعریف کند و برای هر بند یک کمیته فنی و نظارت ایجاد کند که دایما اجرای این بند را رصد کند.
نکته بعدی که مجلس باید به آن توجه کند این است که حوزه اقتصاد را حوزه خطوط قرمز و جزو هندسه امنیت ملی کشور حساب کند. یعنی اقت وقصاد محل منازعات سیاسی نیست و نباید به آن نگاهی جناحی و حزبی داشت. ممکن است من نوعی از نظر حزبی با دولت اختلاف داشته باشم یا اعضای کابینه را قبول نداشته باشم ولی این را باید بپذیرم که الان مدیرعامل اجرای کارهای کشور دولت است و باید با آن همراهی کنم.
مثالی میزنم در یک شرکت با ۵ عضو هیاتمدیره وقتی یک نفر با ۳ رای مدیر شد دیگر آن ۲ نفر مخالف نباید در کار وی کارشکنی کنند. مثلا معاون مالی نیروهای لازم را استخدام نکند یا مدیر طرح وبرنامه برنامه تصویب نکند. چرا که شما مدیرعامل انتخاب کردهاید و باید از وی حمایت کنید.
در سطح کلان هم همین طور است. مگر قوه اجرایی کشور دولت نیست پس باید به وی ماموریت و قدرت اجرای اقتصاد مقاومتی را داد. اسمش را هم که قرارگاه گذاشتهایم پس دیگر نمیتوانیم بگوییم چون با دولت اختلاف داریم لوایح آن را تصویب نمیکنیم یا هر چند روز یک سنگ جلوی پایش بیندازیم یا وزیرش را کله کنیم و فضای عمومی کشور را به هم بریزیم.
همکاری با این قرارگاه باید جزو خطوط قرمز باشد. برای تحقق این مساله هم باید آن را به صورت مصوبه شورای عالی امنیت ملی درآورد. شما به امریکا نگاه کنید. در آنجا نیز بین جمهوریخواهان و دموکراتها اختلاف نظرهای جدی وجود دارد اما شورایی وجود دارد به نام شورای روابط خارجی ایالات متحده امریکا که هر چه تصویب کند برای جمهوریخواه و دموکرات لازمالاطاعه است.
اگر ۲۴ بند اقتصاد مقاومتی به صورت مصوبه شورای عالی امنیت ملی درآید اگر شخص یا گروهی بخواهد از آن تخطی کند یا به دلیل منافع خود به آن لطمه بزند دیگر از مصوبه شورای عالی امنیت ملی تخلف کرده است.
مثل شرایط جنگ که همهچیز در خدمت جنگ قرار میگیرد و حتی دادگاه نظامی برای تخلفات برپا میشود و کسی که به جنگ لطمه میزند در دادگاه نظامی محاکمه میشود نه دادسرای عمومی؛ همهچیز کشور باید برای تحقق اقتصاد مقاومتی به کار گرفته شود. اگر این ۲۴ بند مصوبه شورای امنیت ملی شود دیگرهیچ کدام از قوا نمیتوانند از زیر بار اجرای آن شانه خالی کنند.
در شرایط فعلی هم راهی جز تحقق این اقتصاد نیست و نباید در اجرای آن شک و تردید به خود راه داد.
دولت یازدهم چقدر برای بهرهبرداری از شرایط پسابرجام آمادگی دارد؟
اصلا برنامه دولت یازدهم همین بود. انصافا اشخاص کاربلدی هم وزیر شدهاند. اینها افرادی بودهاند که ۳۰ سال تجربه اجرایی داشتهاند و یکی از نقاط قوت دولت هم به کارگیری این افراد کارکشته است. منتهی دولت یک مشکلی دارد که مانع پیشرفت آن شده است و آن وزن بیش از حد لازم دادن به مسائل خارجی در حوزه اقتصاد است. درست است که بخشی از مسائل اقتصادی کشور به تحریم برمیشود اما عمده مشکلات ناشی از نظام تدبیر و مدیریت اقتصادی ما است. من نسبت وزن مسائل خارجی اقتصاد به مسائل داخلی آن را ۳۰ به ۷۰ میدانم.
۷۰ درصد مشکلات اقتصاد کشور به داخل برمیشود. جریانهایی در حوزههای مختلف ردههای گوناگون کشوری وجود دارند که شرایط فعلی اقتصاد برایشان مطلوب است. اگر اقتصاد کشور از رکورد درآید و تولید رونق پیدا کند آنها هستی و منافع خود را از دست میدهند. من نام آنها را ذینفعهای بازدارنده گذاشتهام. اینها مانع کارند و نمیگذارند تغییری ایجاد شود. اما دولت به جای برخورد با این مسائل اعظم وقت خود را روی حل مسائل خارجی گذاشت.
یعنی ۴۰ درصد از انرژی خود را صرف کاری کرد که با ۳۰ درصد میشد حلش کرد برای همین الان به خماری خورده است. در حالی که اگر بیشتر وقتش را صرف داخل میکرد الان به موفقیتهای خیلی بهتری دست یافته بود.
اما نکته دومی که اینجا وجود دارد چیزی است که همه دولتهای پس از انقلاب در دام افتادهاند و آن غلبه جریان سیاسی داخل دولت بر جریان اقتصادی آن است. در تمام ۳۷ سال گذشته این حلقه سیاسی دولتها بوده که بر حلقه اقتصادی آن سیطره داشته است و مردان اقتصادی دولتها از اتخاذ سیاستهایی مستقل و کارشناسی بازداشته است.
یعنی دولتها بهشدت سیاست زدهاند. هر تصمیم اقتصادی مهمی که تیمهای اقتصادی دولتها میگیرند توسط سیاسیون آن وتو و از رده خارج میشود. این دولت هم دچار این مساله است. مثلا همه اقتصاددانها متفقالقولند که دادن یارانه به تمام مردم خطاست. چرا باید فردی که ماهانه ۱۰۰ میلیون تومان درآمد دارد یارانه بگیرد و کسی هم که بیکار است و درآمدش صفر تومان در ماه است همان مقدار یارانه بگیرد؟ بخشی از این یارانه قرار بود صرف تولید شود اما ما بودجه تولید و عمران را گرفتهایم و به یارانهها دادهایم. اقتصاددان های دولت به خوبی میدانند این کار غلط است اما سیاسیون میگویند انتخابات نزدیک است و به خاطر مسائل پوپولیستی باید یارانه را داد و از کجا بدهیم؟ از بودجه عمرانی.
نکته بعدی این است دولت باید بداند که برای حل مسائل اقتصادی کشور نیاز به عملیاتی قاطع و ساختاری دارد. مشکل بیکاری و معیشت مردم، رکود، فساد اقتصادی ونظام بانکی نارس با حرف و نسخههای مسکن جواب نمیدهد بلکه برخی مسائل باید با قاطعیت بریده شود. بریدن هم یعنی جراحی. جراحی هم خونریزی دارد. مماشات و تعارف و توصیههای اخلاقی جواب نمیدهد باید جراحی کرد و جراحی که از خون بترسد که دیگر جراح نیست.
ولی این دولت هم مانند دولتهای پیشین از خون میترسد.
شما بروید به یک جراح بگویید قلب مرا عمل کن بگوید من خون میبینم حالم بد میشود آیا این میتواند جراح قلب شود و مشکل قلب شما را برطرف کند؟
قلب اقتصاد ایران مریض است و متاسفانه این جراحی و برخورد قاطع انجام نمیشود. اینکه یک سال از این دولت مانده وقت زیادی است. فرض کنیم میخواهیم یک دوره بیشتر نشویم قربه الیالله ما میخواهیم مشکلات اقتصادی را حل کنیم و جراحی کنیم.
نظام بانکی را نمیشود با حرف اداره کرد نظامی که رییسجمهور و مردم کوچه بازار همه از آن گله دارند و آقای روحانی به صراحت میگوید و ماادراک بانک. عدهای تسهیلات ۳، ۴ هزار میلیاردی میخواهند. برخی پولها را بردهاند و پس نمیدهند و ۸۰ درصد از وامهای بانکی را به خود اختصاص دادهاند.
توجه داشته باشید که یکی از بندهای اقتصاد مقاومتی حمایت از صنایع کوچک و متوسط است. همین آقای وزیر صنایع میگوید ۷۶۰۰ واحد صنعتی تعطیل است که به نظر من عدد بیشتر از این است و حدود ۲۰ هزار واحد صنعتی کشور تعطیل است.
به گزارش ساعت ۲۴، ال اسحاق افزود: عمدهترین مشکل این واحدها نبود نقدینگی است. ۱۰۰۱۷هزار میلیارد نقدینگی در کشور وجود دارد. نظام بانکی میگوید ۵۲ درصد آن فریز شده است و نمیتوانم آن را بدهم. ولی از این مقدار ۴۳۰هزار میلیارد تومان آن را تسهیلات دادهام. الان همه باید دست به دست هم دهیم از این ۴۳۰ هزار میلیارد ۱۶ هزار میلیارد را به این واحدهای در حال سکرات بدهیم. مشکل این واحدها با همین ۱۶ هزار میلیارد تومان وام حل میشود. اما بروید از این واحدهای صنعتی بپرسید چقدر وام دریافت کرده اند؟ تقریبا هیچ. آقایان میگویند ۴۰۰واحد را به بانک معرفی کردهایم که ۲۰۰ واحد در نوبت قرار گرفتهاند. یعنی حدود ۳ درصد واحدهای تعطیل شده. خوب مشحص است شعار حمایت از صنایع کوچک و متوسط شعر است و واقعیت ندارد.
نکته آخر هم اینکه درباره برخورد با مسائل مدیریتی داشتن برنامه یک بحث است و داشتن مدیران قاطع و دلسوز و شجاع یک بحث دیگر. مدیر باید جنم و جر و بزه داشته باشد. مشکل کشور این است که مدیران آن میفهمند امل جرات تصمیمگیری و اجرا ندارند یا منافع حزبی و شخصیاش اجازه نمیدهد کار درست را انجام دهد.
شما اگر بخواهید یک کار سخت مثل رانندگی در سنگلاخ کوهستانی را به یک آدم ترسوی کم انگیزه بدهید قطعا موفق نمیشود. مدیر باید با روحیه باشد چرا که بیشتر از ۵۰ درصد هر کاری بسته به روحیه است. روحیه افسرده و ترسو و بیعلاقه نمیتواند موفق باشد.
شما نظام مدیریتی را ببینید سرشار از این روحیه رخوت و ترس است در حالی که درست عکس آن لازم است. چیزی که کم داریم مدیران با شهامتی است که در دل کار بروند و جراحی کنند. قلب اقتصاد ایران مریض است…
منبع : http://www.saat24.com/news/180424