عطش مردم در خرید انواع کالاها به ویژه کالاهای مصرفی بادوام و کالاهایی که قادرند در مقاطعی نقش سرمایهای نیز داشته باشند، انتقاداتی را از سمت سوی برخی از مردم و سایر مشاهدهگران به سمت این گروهها روانه کرده؛ به طوری که خیلی از مشاهدهگران، این رفتار مردم را عامل اصلی یا حداقل یکی از عوامل افزایش قیمتها میدانند.
این سوگیری موجب گمراهی ما در تحلیل علل و عوامل تورم و رشد قیمتها میشود. اگر افزایش قیمتها ناشی از افزایش تمایل مردم به خرید بود یا همان که در ادبیات کینزی به تورم فشار تقاضا موسوم است، شاید میشد تا حدودی این انتقاد را پذیرفت گرچه کسانی مثل فریدمن همین استدلال را نیز برنمیتابند و تورم را یکسره یک پدیده پولی معرفی میکنند.
برای توضیح علت افزایش تمایل به خرید، در شرایطی که انتظار داریم قیمتها افزایش یابند، لازم است نگاهی به دو مفهوم بنیادین اقتصاد اندازیم: قیمت و تقاضا.
در اقتصاد وقتی از قیمت سخن میگوییم، آنچه مراد است، قیمت یا قیمتهای نسبی است و نه قیمت مطلق. قیمت نسبی هم عبارت است از قیمت یک کالا نسبت به سایر قیمتها و حتی قیمت یک کالا نسبت به قیمت گذشته و آینده همان کالا.
قانون تقاضا هم میگوید: وقتی قیمت یک کالا کاهش پیدا کند، در ثبات سایر شرایط، تقاضای آن کالا افزایش خواهد یافت. اگر این دو مفهوم، یعنی قیمت نسبی و قانون تقاضا را با هم ترکیب کنیم، نتیجه کاملاً روشن است.
اگر با کاهش قیمت، تقاضا برای یک کالا افزایش خواهد یافت، این بدان مفهوم است که اگر ما انتظار داشته باشیم که در آینده قیمت یک کالا افزایش یابد، این مترادف است با آنکه قیمت امروز آن کالا نسبت به قیمت فردای همان کالا، کمتر است که در نتیجه، طبق قانون تقاضا، افزایش میزان تقاضای ما از آن کالا، کاملاً منطقی و عقلایی است و ابداً ارتباطی به حرص و طمع و ولع کسی ندارد که کسانی بخواهند این سوگیری مردم را تخطیه کنند.
عواملی که موجب افزایش قیمتها و تورم شده، هیچ ارتباطی به میزان تقاضای موجود در بازار ندارد (حتی اگر بر اساس مدل فشار تقاضای کینزی بخواهیم موضوع را تحلیل کنیم) که به گواه آمارها، میزان تقاضا و اندازه انواع بازارهای مختلف کالاهای مصرفی و مصرفی بادوام، به ویژه طی یکسال گذشته، به قیمت ثابت، کاهش نیز یافته است، یعنی میزان فروش کالا و نه حجم ریالی آنها، کاهش قابل ملاحظهای یافته است.
عکس این تحلیل نیز درست است، یعنی اگر شرایطی رقم بخورد که انتظار داشته باشیم قیمتهای آتی کاهش یابند، خرید امروز گرانتر از خرید فرداست و منطقی است که خرید خود را به فردا موکول کنیم. اگر منطق شما گزاره بالا را توجیه میکند، یعنی به تعویق انداختن خریدهای خود به دلیل انتظار برای کاهش قیمت در آینده را منطقی میدانید، افزایش تمایل به خرید در شرایطی که انتظار افزایش قیمتها در آینده را دارید هم به همان دلیل منطقی است.
و اگر اولی، یعنی افزایش تمایل به خرید امروز را در شرایطی که انتظار افزایش قیمت در آینده دارید، طمعکارانه میپندارید، به همین دلیل، به تعویق انداختن خرید امروز به دلیل انتظار برای کاهش قیمت در روزهای آینده هم، طمعکارانه است!
جان کلام این نوشته آن است که هموطنان یکدیگر را متهم نکنند که حرص و آز گروهی به عامل ایجاد آشوب در بازارهای مختلف بدل شده است، چرا که موجب گمراهی ما از بررسی علل بنیادین تورم خواهد شد. هیزم تنور تورم در رشد لجام گسیخته نقدینگی است که سالهاست هشدار داده شده اما گوش شنوایی برای علاج این غده بدخیم نبوده و ظاهراً هنوز هم نیست.
منبع : https://tejaratnews.com/insight