کارگران و بازنشستگان مطالبه میکنند؛
از مدیرعامل جدید تامین اجتماعی چه میخواهیم؟
در این بزنگاه حساس، آیا مدیریت جدید قادر خواهد بود با احیای ساختار مشارکتی و تلاش برای کسب منابع کافی و از آن مهمتر با پرهیز از سیاسیکاری و رانت و جناحبازی، از افتادگی زانوان سترگ تامین اجتماعی، این صندوق بینالنسلی جلوگیری نماید؟!
به گزارش خبرنگار ایلنا، «تامین اجتماعی» سازمانیست با پیشینه پرفراز و نشیب؛ پیشینهای که موجب نگرانیِ متولیان اصلی آن یعنی کارگران و بازنشستگان میشود و آنها را نسبت به آینده بیمناک میکند.
این سازمان همواره در مسیر تندباد قرار داشته است؛ از خاصهخرجیها و رفتارهای غیرقانونی برخی مدیران در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد که تا مدتها کارگران درگیر رفت و آمد به مراجع قضایی و شکایت از غارتگران صندوق بودند، گرفته تا تلاشهای مکرر برای دستاندازی به اموال سازمان در دورههای بعدی از جمله تصویب بند «و» تبصره هفت لایحه بودجه ۹۷ که به پیشنهاد وزارت بهداشت، نه/بیستوهفتمِ حق بیمه کارگران را از حساب سازمان منفک و به خزانه دولت واریز کرد. همه اینها نشانههاییست از تلاش برای سلب اختیار هرچه بیشتر از کارگران در هدایت سکانِ سازمانِ متعلق به خودشان و منابعزدایی هرچه بیشتر از این سازمانِ بینالنسلی.
حال بعد از مدتها، قرار است برای این سازمان «مدیرعامل» انتخاب شود؛ روال انتخاب مدیرعامل به این شکل است که وزیر کار افراد مورد نظر را به هیات امنای تامین اجتماعی – به عنوان تنها نهاد مشارکتی باقیمانده برای سازمان که در آن کارگران و کارفرمایان حضور دارند- پیشنهاد میدهد و هیات امنا از میان کاندیداهای پیشنهادی، یک نفر را به عنوان مدیرعامل برمیگزیند.
گرچه اولیا علیبیگی (عضو کارگری هیات امنای تامین اجتماعی) مدیریت تامین اجتماعی توسط سرپرست و ابقای شش ماهه سرپرست را از وظایف قانونی وزیر کار میداند اما استمرار این وضعیت و فقدان مدیرعامل در سازمان، میتواند ثبات عملکردی و پاسخگویی را از این مجموعه عریض و طویل سلب کند؛ در واقع در این برهه زمانی، مهم این است که هرچه زودتر تکلیف مدیرعامل سازمان مشخص شود.
اما فارغ از اینکه چه کسی با چه پیشینه و جهانبینیای در مسند مدیریت این سازمان بنشیند، کارگران و بازنشستگان، یکسری خواستهها و توقعات کلیدی دارند؛ توقعاتی که هیچ ربطی به جناحبندیهای سیاسی و سوگیریهای وابستگان به بلوکهای ثروت و قدرت ندارد؛ در واقع برای کارگران، این دستهبندیها محلی از اعراب ندارد و تنها مساله با اهمیت، حفظ صندوق بینالنسلی تامین اجتماعی با بالاترین سطح از استقلال و ثبات عملکردیست.
برای اینکه بدانیم کارگران و بازنشستگان از مدیرعامل جدید چه خواستههایی دارند، به سراغ فعالان صنفی کارگران و بازنشستگان رفتیم و با آنها یک سوال بسیار ساده را مطرح کردیم: از مدیرعامل جدید چه میخواهید؟
مصادره به نفع قدرتمندان ممنوع!
عبدالله وطنخواه، فعال کارگری و نایب رئیس مجمع نمایندگان کارگری کشور:
«وقتی ساختار تامین اجتماعی «هیات امنایی» است و کارگران نقشی در تصمیمگیریها ندارند، امید صلاح چندانی نمیرود؛ بنابراین اولین مطالبه، احیای شورای عالی تامین اجتماعیست؛ چراکه تا زمانیکه مدیریت سازمان در دست کارگران نباشد و کارگران هیچ نقشی در اداره این سازمان نداشته باشند، مدیرعامل فقط مجری سیاستهای بالاییها خواهد بود و کارگران بیش از پیش به حاشیه رانده میشوند.
بحث بعدی این است که «تامین اجتماعی» حیاط خلوت زر وزور و تزویر نباشد؛ نشود ابزاری برای بهرهبرداری اصحاب ثروت و قدرت تا هر زمان که خواستند، هرچقدر که خواستند از آن برداشت کنند؛ مصادره به نفع قدرتمندان ممنوع!
مساله بعدی اینکه سازمان نباید «کسر» بیاورد؛ چرا باید منابع سازمان برای پرداخت مستمریها کافی نباشد که مجبور باشند دست به دامان استقراض از بانک شوند؟! چه کسانی تامین اجتماعی را از هستی ساقط کردند؟ جدا از سیاستهای چپاولگرانه و معطوف به اراده قدرتمندان، وقتی کارگاههای بسیاری را از شمول قانون کار خارج میکنند؛ وقتی به اسم چابکسازی و رونق اقتصاد، به صورت فعلهای مناطق آزاد و ویژه اقتصادی ایجاد میکنند و وقتی آنچه اهمیت دارد، فقط و فقط اجرای نعل به نعلِ سیاستهای نئولیبرالیستیِ دیکته شده است، بدیهیست که تامین اجتماعی به مثابه سایر صندوقهای بازنشستگی به قهقرا میرود؛ بنابراین خروج از سیاستهای بازار آزاد و ارزانسازیهای گسترده، یک مطالبه کلیدیست.»
باید مستمریها بیشتر از خط فقر افزایش یابد
علیرضا حیدری، فعال کارگری و نایب رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری:
«مهمترین مطالبه ما، تلاش برای تامین منابع برای سازمان است تا بتواند تعهدات خود به بیمهشدگان و بازنشستگان را برآورده کند؛ بخشی از این تلاش، به وصول مطالبات گذشته از کارفرمایان و دولت بازمیگردد؛ این یکی از مهمترینهاست چراکه در چشمانداز پیش روی تامین اجتماعی، روند هزینهها افزایشیست و در این شرایط، تامین منابع جدید بسیار اهمیت دارد. اگر حق بیمهها نتواند همه هزینهها را پوشش بدهد، باید به دنبال منابع جدید باشند تا سازمان به کسری نخورد؛ چراکه «کسری منابع» متعاقباً دامن بیمهشدگان و کارگران را خواهد گرفت.
دومین مساله، افزایش مستمریهای پرداختی به بازنشستگان و مستمریبگیران است؛ باید مستمریها بیشتر از خط فقر افزایش یابد؛ بازنشستگان باید بتوانند زندگی شرافتمند داشته باشند؛ در حال حاضر، دریافتیِ جامعه بزرگی از مستمریبگیران، تکافوی هزینههای زندگی را نمیدهد و اینها در گرفتاری و دردسر به سر میبرند؛ حال شکل تامین معاش، در اولویت بعدیست؛ شیوه تامین میتواند نقدی یا غیرنقدی باشد.
ساماندهی درمان هم بسیار مهم است؛ الان سطح خدمات درمانی به بیمهشدگان اصلاً مناسب نیست و بیشتر هزینهها را مردم از جیب خودشان میپردازند؛ الحاق بیمههای مکمل، خودش یک آفت نظام بیمهایست. با همه این هزینهها، بازنشسته از خدمات درمانی رضایتبخش برخوردار نیست؛ بنابراین دومین بخش تعهدات تامین اجتماعی، یعنی درمان نیز به خوبی برآورده نمیشود که البته برای بهبود درمان، سیاستهای کلان حوزه بهداشت و درمان کشور باید اصلاح شود.
در انتها، مسالهای که خیلی هم به انتخاب مدیرعامل بازنمیگردد، احیای سهجانبهگری در سازمان است که برای کارگران اهمیت بسیار دارد؛ ساختار هیات امنایی پاسخگوی نیازمندیها نیست؛ البته نهادهای بالادستی نیز باید دست به عمل ایجابی در این زمینه بزنند.»
مدیریتی میخواهیم خارج از رانت و جناحبازی!
علیاکبر عیوضی، عضو هیات مدیره کانون بازنشستگان تامین اجتماعی شهرستان تهران:
«مشکلاتی که تامین اجتماعی را به آستانه ورشکستگی کشانده، از زمان تغییر ساختار آغاز شده؛ لذا قبل از هرچیز ساختار مدیریت تامین اجتماعی بایستی عوض شده و شورای عالی احیا شود. استقلال تامین اجتماعی در گرو بازگشت به سهجانبهگرایی و تقویت مشارکت کارگران است.
مساله مهم برای بازنشستگان اما توجه به رفاهیات و معیشت است؛ بازنشستگان باید بتوانند با مزد و مزایای مزدی از حداقلهای یک زندگی آبرومندانه بهرهمند باشند. بحث درمان اما برای همه بیمهشدگان بسیار مهم است؛ خدمات درمانی ارائه شده به بیمهشدگان سازمان باید تقویت شود؛ این مساله، چون و چرا بردار نیست.
مدیریت سازمان باید بتواند طلب سازمان را از دولت بگیرد؛ طلبی که تا امروز به ۱۸۵ هزار میلیارد تومان رسیده؛ دولت این مبلع کلان را نه به سازمان که به ۴۲ میلیون بیمهشدهی آن بدهکار است؛ یعنی به نصف جمعیت ایران! دولتها سالهاست که با سوءاستفاده از قدرت حاکمیتی خود، بدهی خود به نصف جمعیت ایران را نمیپردازند!
در نهایت اینکه مدیریتی میخواهیم خارج از رانت و جناحبازی؛ مدیریتی که به نفع کارگران و بازنشستگان تصمیم بگیرد نه به فراخور منافع احزاب و جناحهای دخیل در قدرت.»
اینها بخشی از دغدغههای آنهاییست که دغدغه مهمترین و بزرگترین صندوق بینالنسلی کشور را دارند؛ صندوقی با ۴۲ میلیون نفر وابسته که امروز اگر به دادش نرسند، عنقریب به مرز یک بحران نزدیک خواهد شد؛ صندوقی که اگر آنچه دغدغهمندان میگویند عملی نشود، به همین زودیها تاب و توان از دست خواهد داد و زانوان نحیفش، خواهد لرزید؛ در این بزنگاه حساس، آیا مدیریت جدید قادر خواهد بود با احیای ساختار مشارکتی و تلاش برای کسب منابع کافی و از آن مهمتر با پرهیز از سیاسیکاری و رانت و جناحبازی، از افتادگی این زانوان سترگ جلوگیری نماید؟!
گزارش: نسرین هزاره مقدم
منبع : https://www.ilna.ir