نکته کلیدی آن است که سرمایه از پسانداز زاده میشود. بهعبارت دیگر باید فردی وجود داشته باشد که مصرف امروز خود را به آینده موکول کند و پساندازی بهدست آورد و این پسانداز با نرخی که جبرانکننده به تعویق انداختن مصرف امروز باشد به سرمایهگذار داده شود تا وی از آن برای انجام پروژه سرمایهگذاری خود و تولید بیشتر استفاده کند. اگر پساندازی وجود نداشته باشد، سرمایهای نیز وجود نخواهد داشت.
در یک دنیای بدون پول، پسانداز میتواند ایجاد و تبدیل به سرمایه شود و موجب تولید بیشتر شود. به این مثال کلاسیک توجه کنید. رابینسون کروزوئه در جزیرهای گرفتار است و هر روز میتواند با دستانش تنها یک ماهی بگیرد و تناول کند. او تصمیم میگیرد یک روز را ماهی نگیرد و به جای آن با چوب نیزهای بسازد تا در روزهای بعد ماهی بیشتری بگیرد. عدم مصرف امروز یعنی پسانداز برای کروزوئه که تبدیل به سرمایه (نیزه) میشود و با وجود یک روز گرسنگی او میتواند روزهای بعد به جای یک ماهی مثلا سه ماهی صید کند. در این دنیای بدون پول، مصرف، پسانداز و تبدیل شدن آن به سرمایه آشکارا تبیین شده است.
اما اگر اعتبار مالی بهدست آمده حاصل پسانداز نباشد، نمیتوان آن را سرمایه قلمداد کرد و بهطور کلی اثری بر انباشت سرمایه ملی نخواهد داشت. وقتی انباشت سرمایهای رخ ندهد، تولید کل یا همان تولید ناخالص داخلی دستنخورده باقی خواهد ماند و رونق و اشتغالی نیز از آن ایجاد نمیشود. بنابراین اعتبار مالی تخصیص یافته تنها منجر به تورم میشود. پس اگر این طور است، سر پا ماندن بنگاه دریافتکننده اعتبار و کسانی که در آن کار میکنند، چیست؟ ساده است، اعتبار تخصیصیافته باعث میشود تا بنگاه مشمول تخصیص به راحتی سرمایه مورد نیاز خود را بهدست آورد؛ اما به هزینه افزایش قیمت برای سایر فعالان. فعالانی که اگر تخصیص انجام نمیشد میتوانستند تجهیزات و تولید و اشتغال خود را داشته باشند اما حالا برایشان مقدور نخواهد بود، چون هزینه تولید برایشان بیشتر شده است. بهعبارت دیگر اعتبار مالی اولیه، بنگاه مشمول را زنده نگه میدارد به هزینه از رونق انداختن سایرین.
آنچه رونق تولید نیاز دارد، سرمایه است، سرمایهای که زاده پسانداز باشد. چه پسانداز ایرانیان و چه پسانداز خارجیان. اما آنچه در نهایت نمیتواند ایجاد رونق کند، پول و اعتباراتی است که موجب افزایش پایه پولی میشود.
رضا خسروی
منبع : https://donya-e-eqtesad.com