با مشاهده وضعیت اقتصادی کشوری مانند ونزوئلا، بسیار راحت است که امکان وقوع چنین پدیده را برای کشور خود در نظر بگیریم. ابرتورم، پدیدهای است که علاوه بر ونزوئلا نصیب کشورهایی مانند آلمان و زیمبابوه نیز شد؛ درنتیجه، باوجوداینکه ابرتورم اتفاقی نسبتا نادر بهحساب میآید، اما مثالهای کافی برای بررسی آن وجود دارد.
در این مقاله، قصد داریم تا مرور کلی بر دلایل، اثرات و تاریخچه این پدیده داشته باشیم؛ بحث را ابتدا با تعریف آن شروع کرده، پسازآن، سیاستها و پیشنیازهای اقتصادی لازم برای رخ دادن این اتفاق را توضیح خواهیم داد و در میان توضیحات مثالهایی از شرایط مشابه دیگر کشورها را مطرح میکنیم.
ابرتورم چیست؟
رشد متداوم متوسط قیمتها تورم و نرخ بسیار بالای تورم در یک اقتصاد، ابرتورم نام دارد. آن میزانی که تورم از حالت عادی عبور کرده و به ابرتورم تبدیل میشود، معمولا مقدار مشخصی نیست؛ اما اقتصاددانان معمولا وجود تورم ۵۰ درصدی بهصورت ماهانه را ابرتورم مینامند. اثر تورم ماهانه ۵۰ درصدی اگر بهصورت مداوم صورت بگیرد، باعث میشود تا کالایی که در فروردین یک سال هزار تومان قیمت دارد تا پایان سال به ۱۳۰ هزار تومان برسد.
ابرتورم در تاریخ کشورها
ابرتورم بیشتر یک پدیده مربوط به قرن بیستم است. مثالی که بیشترین بررسیها مربوط به آن انجامشده است، ابرتورمی بود که در آلمان پس از جنگ جهانی اول رخ داد. نسبت شاخص قیمت آلمان در نوامبر سال ۱۹۲۳ به شاخص قیمت کشور در آگوست ۱۹۲۲ (کمی بیشتر از یک سال)، رقمی حدود ۱۰ میلیارد برابر بود! این افزایش قیمت حکایت از تورم ماهانه ۳۲۲ درصدی در طول این دوره داشت و بهطور میانگین قیمت پس از هرماه چهار برابر میشد.
باوجوداینکه در بحثهای تاریخی، ابرتورم شکلگرفته در آلمان بسیار شناختهشدهتر است، اما این پدیده به شکل بسیار شدیدتری در مجارستان نیز اتفاق افتاد. پس از جنگ جهانی دوم و بین آگوست سال ۱۹۴۵ تا جولای ۱۹۴۶، سطح عمومی قیمتها به میزان وحشتناک ۱۹ هزار درصد در ماه یا ۱۹ درصد در روز، افزایش پیدا میکرد.
حتی این ارقام نیز نمیتوانند نماینده شدیدترین حالتهای ابرتورم در طول تاریخ باشند؛ در ماه اکتبر سال ۱۹۲۳ قیمتهای آلمان دارای افزایش ۴۱ درصدی بهصورت روزانه بود. در جولای سال ۱۹۴۶ در مجارستان، شاخص قیمتها در این کشور بهطور روزانه سه برابر میشد.
این ارقام اثرات ابرتورم را به سطحیترین حالت ممکن نشان میدهند و اثرات طولانی مدت و اقتصادی آن، بحثی است که خود به یک مقاله جداگانه احتیاج دارد، اما در پایان مقاله، به طور خلاصه به این بحث نیز اشاره خواهیم کرد. در ادامه، بررسی میکنیم که چه شرایطی باعث بروز این پدیده میشود.
ابرتورم چگونه شکل میگیرد؟
هیچ شوکی، به هرمیزانی که شدید باشد، بهتنهایی توانایی افزایش قیمتها به صورت مداوم را ندارد. حتی در مثالهای آلمان و مجارستان، از جنگ جهانی به عنوان تنها دلیل شکلگیری ابرتورم یاد نمیشود. شاید بتوان بالاتر بودن قیمتهای بعد از جنگ نسبت به قبل آن را تنها به این اتفاق نسبت داد، اما رشد سطح قیمتها و درنتیجه تورم به طرز متداوم، بیشتر به وضعیت پول در کشور بازمیگردد.
ابرتورم در حقیقت، از رشد بسیار شدید عرضه پول (پول کاغذی) حاصل میشود. این رشد شدید هنگامی اتفاق میافتد که مسئولان سیاستهای پولی و مالی کشور برای تامین هزینههای خود و جبران کسری بودجه، شروع به چاپ پول میکنند. اگر تورم را در این میان در نظر بگیرید، میتوانید از این سیاست عرضه پول به عنوان نوعی کسب مالیات توسط دولت یاد کنید که آن را «مالیات تورمی» مینامند؛ زیرا با افزایش حجم پول در هنگام رشد تورم، داراییهای دولت افزایشیافته در حالی که ارزش داراییهای پولی مردم کاهش مییابد.
البته این تاثیر عرضه پول بر ابرتورم، مستقیم و قطعی نیست و نیازمند شرایط خاصی است که در ادامه توضیح میدهیم.
در ارتباط با مالیات تورمی، جان مینارد کینز، اقتصاددان معروف توضیحاتی ارائه داده است که میتوانند دلیل استفاده دولتها از این سیاست را بهتر توجیه کند. وی بیان میکند که دولتها میتوانند برای مدت زیادی با چاپ پول به بقای خود ادامه دهند؛ به عبارت دیگر، این سیاست به دولت اجازه میدهد تا کنترل خود را برروی منابع واقعی حفظ کند.
در ادامه وی بیان میکند که حتی باوجود محکوم شدن این سیاست توسط اقتصاددانان، باید اذعان کرد که تا حد خاصی این سیاست کارآمد است؛ تا زمانی که مردم از پول یک کشور استفاده میکنند، دولت میتواند منابع خود را با تورم افزایش دهد. این اتفاق حتی زمانی که مردم از رخ دادن آن نیز با خبر باشند هم میتواند رخ دهد، مگر آنکه مبالغ مورد نظر دولت بیشازحد زیاد باشد.
به عبارت دیگر کینز میگوید که در این حالت، شبیه مالیات درآمدی، هزینههای دولت توسط مردم پرداختشده و تا حد مشخصی، کسری غیرقابل پوشش شکل نخواهد گرفت.
اما این حد مشخص کجاست؟ رودینگر دورنبوش رابطهای را میان تورم و ضریب کسری بودجه بیان میکند که میتواند این حد را مشخص کند. توضیح این رابطه نیازمند درک تعداد از مفاهیم تخصصی اقتصادی است که در اینجا واردش نخواهیم شد، اما شروط لازم برای جلوگیری از ابرتورم را میتوانیم بیان کنیم.
مراحل شکلگیری ابرتورم
-
رفتارهای مردم درقبال پول
در حین ابرتورم آلمان، حجم یا تعداد مارک (واحد پول آلمان در آن زمان) در چرخش تقریبا ۷ میلیارد برابر شد. در مجارستان میزان رشد عرضه پول نزدیک به رقم ۱٫۱۹ x 10^25 بود که رقم سرسامآوری است. اما با این حال، این اعداد کوچکتر از میزان رشد قیمتها در همان دوره هستند. معنی این رشد شدیدتر سطح قیمتها نسبت عرضه پول، به مفهومی به نام «حجم واقعی پول» مربوط میشود. اقتصاددانان از این معیار برای بررسی رفتارهای مردم در قبال نگهداری پول استفاده میکنند.
حجم واقعی پول یا قدرت خرید پول، نسبت پول نگهداری شده توسط خانوار به شاخص قیمت یک سبد کالایی است. فرض کنید که یک خانواده، سبد مشخصی از کالاها را مصرف میکند. حجم واقعی پول نشان دهنده تعداد سبدهای کالایی است که آن خانوار با میزان پول در اختیار خود، توانایی خرید آن را دارد.
در دورههای کم تورم، منطقی است که خانوار پول بیشتری نگهداری کرده و درنتیجه، توانایی خرید تعداد بیشتری از سبد کالاها را در اختیار دارد. اما در دورههایی با تورم بالا، خانوار سعی دارند تا میزان پول نگهداری شده را به حداقل برسانند، چراکه از این طریق هزینه ناشی از مالیات تورمی برای آنها کاهش خواهد یافت. نحوه این نوع کاهش پسانداز پولی، خرید املاک و کالاها برای نگهداری ثروت خود بدون پرداخت مالیات سرمایه است.
نکته اینجاست که این رفتار خانوار، باعث رشد تقاضا برای انواع کالاها و کاهش تقاضا برای پول شده و درنتیجه، خود اینکار تورم را افزایش خواهد داد و سبب رشد سطح قیمتها میشود.
-
چرخه کاهش ارزش پول و افزایش چاپ آن
ماهیت ابرتورمها معمولا بهگونهای است که به ماندگار و دائمی شدن آن کمک میکند. فرض کنید که یک دولت برای تامین هزینههای خود، بیشتر به عرضه پول وابسته باشد و برای اینکار به صورت ماهانه ۱۰ درصد به حجم پول اضافه کند.
در پی رشد تورم و کاهش ارزش پول، دولت متوجه میشود که با نرخ رشد حجم پول فعلی توانایی پرداخت هزینههای خود را ندارد و بهاحتمال زیاد، نرخ رشد حجم پول را بیش از پیش افزایش خواهد داد. در این نقطه است که چرخه شکلگیری ابرتورم ایجادشده و این نوع سیاست ادامه پیدا میکند.
در این حالت، یک مسابقه طنابکشی میان مردم و دولت شکلگرفته که در آن مردم برای فرار از مالیات تورمی پول خود را به سرعت خرج میکنند و از طرف دیگر، دولت برای پاسخ به این رشد تورم پول بیشتری چاپ میکند.
-
گذر از حد مشخص
فرمول رشد حجم پول و تورمی که در قبل به آن اشاره کردیم، سه رابطه را نشان میدهد:
- هرچه تولید داخلی کشور رشد بیشتری داشته باشد، نرخ تورم پایینتر خواهد بود؛ چراکه وقتی تولید با سرعت خوبی رشد میکند، تقاضا برای پول نیز افزایش مییابد. درنتیجه، تا حد خاصی میتوان حجم پول را افزایش داد بدون آنکه خطر تورم وجود داشته باشد.
- هر مقدار که کسری بودجه بیشتر باشد، تورم نیز بالاتر خواهد بود. این رابطه غیر خطی است؛ هر مقداری که دولت سعی بر تامین کسری بزرگتری داشته باشد، نرخ تورم لازم برای تامین آن با شیب بیشتری افزایش پیدا میکند.
- با توجه به رابطه خاصی در ارتباط با تقاضای پول، حد مشخصی از کسری بودجه میتواند با چاپ پول جبران شود؛ اما اگر استفاده از این سیاست از حد مشخصی از کسری بودجه بگذرد، باعث شکلگیری ابرتورم خواهد شد.
یک مثال بارز ادامه این مسیر و شکلگیری ابرتورم، ونزوئلا است. رئیس جمهور قبلی ونزوئلا، هوگو چاوز، برای کنترل تورم به سیاستهای کنترل قیمتی دستوری برای غذا و دارو رو آورد. اما قیمتهای دستوری آنقدر پایین بودند که باعث تعطیلی بسیاری از بنگاهها شدند. در جبران این اتفاق، دولت هزینه واردات را تامین کرد. در سال ۲۰۱۴، قیمتهای نفت به شدت سقوط کرد و باعث کاهش شدید درآمد شرکتهای نفتی که تحت مالکیت دولت بودند شد.
پس از تمام شدن منابع پولی، دولت همچنان به سیاست چاپ پول ادامه داد و این عدم تغییر در سیاستهای مالی و پولی باعث شد تا ونزوئلا هر چه بیشتر در مسیر ابرتورم حرکت کند.
ابرتورم چگونه پایان مییابد؟
پایان چرخه ابرتورم نیازمند یک تعهد معتبر از سوی دولت برای متوقف کردن رشد پرشدت حجم پول است. یکی از مصداقهای این اتفاق، پایان ابرتورم در آلمان است.
در اواخر سال ۱۹۲۳، اصلاحات پولی در آلمان رخ داد که نتیجه آن، شکلگیری یک واحد پول جدید به نام رنتنمارک بود. دولت آلمان تعهد داد که ارز جدید، قابلیت تبدیلشدن به اوراق قرضه باارزش مشخصی نسبت به طلا را دارد؛ یعنی هر فردی میتوانست با تحویل پول خود به بانک مرکزی، اوراق قرضه مربوط به ذخایر طلا را دریافت کند.
مدافعان این سیاست عقیده دارند که تضمین قابل تعویض بودن ارز، نوعی تعهد از سوی دولت برای متوقف کردن افزایش سریع حجم پول محسوب میشد.
اما دیدگاه دیگری نیز در این رابطه وجود دارد. برخی اقتصاددانان عقیده دارند که برای متوقف کردن ابرتورم، علاوه بر اصلاحات پولی، به اصلاحات مالی نیز باید توجه شود. در این حالت، یک اصلاح موفق باید دو تعهد قابل باور از طرف دولت صورت بگیرد.
اولی همانند مثالی که توضیح دادیم، متوقف کردن رشد شدید حجم پول توسط دولت است. دومین مورد، تضمین موازنه کردن معادله بودجه دولت است. رعایت مورد دوم به این علت ضروری است که انگیزه دولت برای بازگشت به دوران مالیات تورمی را از بین برده و یا حداقل آن را کاهش میدهد. اگر دولت توانایی متقاعد کردن مردم را برای موازنه کردن بودجه داشته باشد، آنگاه مردم میتوانند اطمینان داشته باشند که رشد حجم پول در آینده به سطحهای بالا نخواهد رسید.
توماس سارجنت، یکی از مدافعان دیدگاه دوم، معتقد است که دلیل موفقیت سیاستهای آلمان برای متوقف کردن ابرتورم، علاوه بر سیاستهای پولی، ایجاد یک بانک مرکزی مستقل بود که توانایی رد کردن درخواست دولت برای تامین بدهیهای آن را در اختیار داشت. همچنین اهداف این بانک مرکزی مستقل، در راستای کاهش هزینههای دولت و همچنین افزایش مالیاتهای درآمدی و مانند آن بود.
از دیدگاه سارجنت میتوان اینگونه برداشت کرد: ابرتورم زمانی پایان مییابد که مردم از پایین بودن سطح رشد پول در حال و در آینده اطمینان داشته باشند.
تاثیرات ناشی از ابرتورم
یکی از اثرات تورم که در بلندمدت عواقب خطرناکی دارد، باز تخصیص ثروت میان افراد جامعه است. ابرتورم باعث میشود تا ثروت از عموم مردم که پول نگهداری میکنند، به دولت که در حال چاپ پول است انتقال پیدا کند.
مورد دیگری که در این شرایط کشور، با وزن کمتری آن را مشاهده میکنیم، ضرر وامدهندگان در ازای وامگیرندگان است. البته این مورد چندان شامل حال بانکها نمیشود اما بسیاری از وامهای کسبوکارها و سرمایهگذاران، به علت تورم ارزش خود را به سرعت برای وامدهندگان از دست میدهد.
و از طرف دیگر، کسبوکارهایی که در حال نگهداری کالاها و مواد اولیه هستند با رشد سرمایههای خود به قیمت کاهش سرمایههای مردم عادی مواجه میشوند. در آلمان، اجارهکنندگان در ازای ضرر صاحبان ملک سود کسب کردند، چراکه در آن زمان نرخ رشد مبلغ اجاره کمتر از نرخ رشد قیمت املاک بود. اقتصاددان ایتالیایی کستانتینو برسچیانی، عقیده داشت که ابرتورم باعث از بین رفتن ثروت طبقات متوسط و پایدار شد. و این اتفاق بود که زمینه را برای کسب قدرت نازیها فراهم کرد.
یکی دیگر از اثرات ابرتورم، کاهش بازدهی اقتصاد است؛ مردم به جای مبادلات به وسیله پول، به سمت مبادلات کالا با کالا روی میآورند. در حالت عادی اقتصاد، استفاده از پول برای مبادلات بسیار پربازده است اما در حین ابرتورم، مردم برای فرار از مالیات تورمی به خریدوفروش توسط کالا روی میآورند.
در اوج ابرتورم، کارگران آلمانی حقوق خود را در دو نوبت به صورت روزانه دریافت میکردند و در عصر هر روز، تمامی درآمد خود را خرج خرید کرده تا از کاهش ارزش بیشتر داراییهای خود جلوگیری کنند. در این حالت، ابرتورم نوعی بازی «سیبزمینی داغ» است که در آن هیچکسی نمیخواهد با نگهداشتن پول، بازنده باشد؛ در نتیجه مردم بخش زیادی از منابع خود را تنها صرف دوری از پول کاغذی میکنند.
در چه مسیری قرار داریم؟
سوال نهایی شما احتمالا این است که آیا ایران نیز در این مسیر قرارگرفته است؟ بله. نگاهی به ارقام تورمی سالهای گذشته و سیاستهای پولی دولت نشاندهنده بسیاری از ویژگیهای شکلگیری ابرتورم است.
آیا ما نیز به سرنوشت کشورهایی مانند زیمبابوه، ونزوئلا و آلمان دچار خواهیم شد؟ مشخص نیست. روی دادن ابرتورم و اتفاقات اینچنینی، در حال حاضر به شدت وابسته به رویکرد آینده دولت است. مکالمه شخصی بنده با تعدادی از اقتصاددانان کشور، نشان دهنده یک شیفت غیرقابل اجتناب توسط دولت در ارتباط باسیاستهای پولی و مالی آن است؛ در حال حاضر تنها میتوانیم امیدوار باشیم که این تغییر زودتر از زمان موردنیاز صورت بگیرد.