تبدیل انتظار عایدی مثبت در بازار سهام به عادت کسب سود همیشگی، باعث میشود که در صورت بروز یک شوک، بازیگران عادی با نشان دادن «رفتار رمهای»، سبب سقوط شاخص و ضرر و زیان گسترده شوند.
میانگین حسابی، میانگین حسابی وزنی، میانگین هندسی، میانگین متحرک و … آنقدر میانگین در علم آمار و ریاضی تعریف شده که به راحتی میتوان میانگین هر دسته از اعدادی را که با آنها سر و کار داریم، محاسبه کرد. شاید به دلیل همین دستودلبازی علم ریاضی در تعریف مفاهیم باشد که انتظارات هم پیوندی گسستناپذیر با میانگین حسابی وزنی پیدا کرده است. هزینه زندگی، درآمد حاصل از نیروی کار و سرمایه، نرخ تورم و رشد اقتصادی و نظایر آن در ماهها یا سالهای آینده همگی با کمک میانگین حسابی وزنی محاسبه میشوند که در آن کارگزار اقتصادی برای هر رقمی که برای متغیر مورد توجهش در آینده متصور است، احتمالی کوچکتر از یک را در نظر میگیرد و با ضرب این احتمال در آن رقم و جمع بستن آن با حاصل ضرب تمام ارقام متصور در احتمالشان، امید ریاضی یا همان ارزش انتظاری برای متغیر اقتصادی مورد نظر خود را بدست خواهد آورد.
به این ترتیب، ارزش انتظاری یک متغیر در آینده و پیشبینی ما در مورد این که چه رقمی برای آن محقق خواهد شد یک نوع میانگین به نام میانگین حسابی وزنی است که در آن مقادیر متغیرها همانهایی هستند که حدس میزنیم تحقق پیدا کنند و وزن هر یک درصد احتمال و شانسی است که برای تحققش قایل هستیم. به عنوان مثال، ارزش انتظاری درآمد یک کارگر روزمزد برای هفته کاری آینده وابسته به این است که برای هر روز کاری خود چقدر شانس پیدا کردن کار قائل است و علاوه بر این فکر میکند اگر کاری پیدا کرد، دستمزد روزانه او چقدر خواهد بود. لذا دو نوع نااطمینانی در محاسبات این فرد مستتر است که اولی از ناحیه پیدا کردن یا نکردن کار است و نااطمینانی دوم به میزان دستمزد دریافتی او ربط پیدا میکند.
هدف از نوشتن این مقدمه طولانی اشاره به این نکته است که بازده هر نوع فعالیت اقتصادی، درگیر انبوهی از احتمالات و اعداد و ارقامی است که نتیجه آن گره خوردن با مفهومی به نام ارزش انتظاری است که نوعی میانگین حسابی وزنی بوده که از ضرب عایدی احتمالی تحت سناریوهای مختلف در احتمال وقوع آن سناریو و جمع کردن آنها با هم بدست میآید. هر چه نااطمینانی فرد در مورد وقوع هر سناریو بیشتر بوده و وی در مورد تحقق رقم مثبت عایدی شک بیشتری داشته باشد، آن فعالیت پرریسکتر محسوب شده و وی با احتیاط بیشتری وارد آن فعالیت اقتصادی و بازار مربوطه میشود. در علم اقتصاد یکی از پرریسکترین بازارهایی که یک کارگزار اقتصادی میتواند وارد آن شود و در صورت ورود با انبوهی از سناریوهای مختلف و حتی شک در مورد وقوع این سناریوها مواجه است و البته احتمال عایدی منفی نیز در آن کم نیست بازار سرمایه یا همان بورس است. به همین دلیل ورود افراد عادی که شناختی از ماهیت ارزش انتظاری، احتمالات مربوط به عواید مثبت و منفی و در کل ساختار این بازار ندارند، چندان توصیه نمیشود و بهتر است این افراد با خرید یونیتها (یا واحدهای) صندوقهای سرمایه گذاری پربازده و به عبارت دیگر سرمایهگذاری به روش غیرمستقیم وارد بازار شوند.
ولی اتفاقی که در ماههای گذشته در اقتصاد ایران افتاده است، نشان میدهد که برای محاسبه عایدی در این بازار، میانگین حسابی وزنی کمابیش جای خود را به میانگین حسابی ساده داده است. احتمال عایدی منفی صفر در نظر گرفته میشود، توقع بر این است که شاخص کل در هر روز بیش از دو درصد رشد کند و در صورت افت شاخص در بازار، شرکتهای حقوقی حمایت کرده و جلوی آن را سد کنند و در نتیجه از دیدگاه یک فرد عادی، نقدینگی که وارد این بازار میکند با احتساب رشد قطعی دو تا سه درصد در روز (بسته به درجه خوشبینی فرد و اعتماد وی به قدرت بازارساز) در پایان ماه رشدی به مراتب بیش از نرخ سود بانکی یا هر فعالیت تولیدی دیگری خواهد داشت، بدون این که وی نیاز به کار کردن، ریسک کردن و درگیر شدن با موانع مختلف کار در محیط تولیدی داشته باشد. به این ترتیب، کسی که به جای فکر کردن به احتمال زیان و ضرر ناشی از فعالیت در بورس و در نتیجه توجه به میانگین انتظاری، از روی عادت این روزها در فضای اقتصادی کشور، از بازده مثبت سبد خود در بورس مطمئن است، هر چه بیشتر تشویق به فعالیت در این بازار میشود چرا که انتظارات وی (که در آن بیم و امید مستتر است) تبدیل به عادت کسب بازدهی مثبت (بدون توجه به احتمال ضرر و از دست رفتن سرمایه) شده است.
این اتفاق یعنی تبدیل انتظار عایدی مثبت در بازار سهام به عادت کسب سود، تا زمانی که بازار رونق دارد هیچ مشکلی ایجاد نمیکند. چالش بزرگ زمانی رخ مینماید که بنابه یک شوک که میتواند طیف وسیعی از شوکها از سیاسی گرفته تا اقتصادی را در بر گیرد، شاخص کل منفی شود و کارگزاران عادی اعتماد خود به رشد مثبت بازار را از دست بدهند. در این هنگام است که رفتار تودهوار یا همان واژه نه چندان دلپسند «رفتار رمهای»، خود را به رخ میکشد و کارگزارانی که هیچ احتمالی برای زیان در نظر نگرفته بودند، تصمیم به خارج کردن نقدینگی خود از بازار سهام میگیرند. به این ترتیب، سقوط شاخصها سرعت میگیرد و بخش بزرگی از سرمایه فعالان بازار بالاخص تازهواردان ناآشنا به سازوکار بازار، از دست میرود. نتیجه منطقی این که بازارساز و شرکتهای حقوقی فعال، نباید کارگزاران اقتصادی را به کسب بازده مثبت همیشگی عادت دهند و باعث غفلت آنها از احتمال ضرر و زیان که در ذات بازار سرمایه است، بشوند چرا که تبدیل «عادات به انتظارات» در بلندمدت میتواند موجب اختلال شدید در عملکرد بورس شود.
منبع: ایبِنا
ایلناز ابراهیمی- عضو هیئت علمی پژوهشکده پولی و بانکی
http://www.ibena.ir/news/115657