به گزارش بنکر (Banker)، کسری بودجه یکی از مسائلی است که همیشه گریبان دولتهای مختلف را در کشورمان گرفته و بهزعم کارشناسان این نقیصه، یکی از نشانههای وجود ایرادات اساسی در ساختار اقتصادی کشورمان است، چراکه هیچ یک از دولتهای پیشین و همچنین دولت فعلی برای جبران کسر بودجه از راههای صحیح و اصولی اقدام نکرده و عموما رویه مخرب و نامناسب را در پیش گرفتهاند. بهنام ملکی استاد دانشگاه و اقتصاددان معتقد است یکی از بهترین راههای جبران کسری بودجه در تمام جهان، اخذ مالیات از بخشهای غیرمولد اقتصاد است که میتواند بدون کوچکترین آسیبی به معیشت مردم عادی، نیازهای دولت را نیز برآورده کند. این تحلیلگر اقتصادی نبود شفافیت را یکی از آفتهای اصلی سیستم اقتصادی ایران برشمرده و بر این باور است که ایجاد سیستمهای نظارتی هوشمند میتواند بخشهای تاریک اقتصاد کشورمان را روشنتر از گذشته کند.
در ادامه گفتوگوی اختصاصی بهنام ملکی با خبرنگار روزنامه صمت را میخوانید.
از دیدگاه شما دلایل بروز کسری بودجه چیست؟
پیش از اینکه به بحث تامین کسری بپردازیم باید بدانیم که ریشههای بروز پدیدهای به نام کسری بودجه کجاست و دلیل این مشکل چیست؟ برای مثال اگر کسری بودجه در پی توسعه و رونق بخش تولید باشد، توجیهپذیر است اما متاسفانه آنچه که امروز با آن مواجهیم این موضوع نیست.
بهطور کلی بودجه دو بخش دارد؛ درآمدها و هزینهها. شوربختانه در کشور ما بخش درآمدها تا امروز همیشه از راه دستدرازی به نفت و خامفروشی حاصل شده است. حالا که بهدلیل تحریمها از این راهی که برای دولتها به یک عادت تبدیل شده بود، محروم هستیم و باید بهدنبال جایگزین مناسبی باشیم که دوباره با کسری مواجه نشویم، یکی از راههای جایگزین اخذ مالیات است.
قطعا چاپ اسکناس و گسترش پایه پولی گزینه مناسبی برای جبران این نقیصه نخواهد بود، چون با عواقب ناخوشایندی مواجه خواهیم شد که اوضاع را بدتر میکند.
پس شما معتقدید اخذ مالیات راه مناسبی برای جبران کسری بودجه دولت است؟ آیا گرفتن مالیات اقتصاد را دچار مشکلاتی که درحالحاضر هم با آنها مواجهیم، نخواهد کرد؟
بله؛ دقیقا همینطور است. باید توجه داشت که یکی از بهترین و معقولترین راههای جبران کسری بودجه اخذ مالیات است که موجب ایجاد تورم و معضلات اقتصادی دیگر برای مردم عادی نمیشود. اما در کشور ما عکس مواردی که توضیح داده شد، جریان دارد. پیش از هر چیز باید بدانیم که بودجههای ما متاسفانه در مواردی حتی ضدتوسعهای هستند. برای مثال گاهی میبینیم که بودجهها در جهت تعمیق انحصار در حوزههای مختلف طراحی شدهاند یا در برخی موارد شاهد زمینگیر شدن بخشهای سالم و مولد در ساختار اقتصادی کشور هستیم که همگی بهدلیل وجود نقص در روند بودجهنویسی کشور اتفاق افتادهاند. از همه مهمتر اینکه مسئولان کشور باید توجه کنند که تمام این مسائل عاملی برای ریشهدارتر شدن توسعهنیافتگی خواهد شد که کشور را با مشکلات عدیدهای نیز روبهرو میکند.
البته باید درباره اخذ مالیات هم تامل کرد؛ مثلا این خوب است که ما پایههای مالیاتی را گسترش دهیم، اما با کمال تاسف باید گفت بسیاری در حوزههای مختلف فرارهای مالیاتی سنگینی دارند و فعالیتهایشان نیز غیرتوسعهای یا حتی ضدتوسعهای است. اگر قرار است از این بخش مالیات گرفته شود کار بسیار خوبی است و باید هرچه زودتر اقدام کنیم.
این عمل هم در جهت عدالت است و هم باعث ایجاد رقابت سالمتری در اقتصاد کشور میشود. حتی اگر دید فراتری داشته باشیم و چنین برنامهای را پیاده کنیم، طبیعتا موجب کشف و جلوگیری از گسترش فساد نیز خواهد شد.
ما در چنین مسیری قرار نداریم و رفتارمان این را نشان نمیدهد؛ برای مثال به بورس نگاه کنید. آنچه که رخ داده آسیب دیدن جدی و گسترده اعتماد مردم نسبت به دولت بوده و دلیلش نیز عملکرد غیرشفاف و نادرست مسئولان این حوزه است.
شما نشانههایی از تمایل برای تغییر رویه را میبینید؟
متاسفانه نمیبینم. همین حالا شاهد این هستیم که دولت با استفاده از قدرت انحصاری خود و توان مالی بالایی که دارد دائم دست به نوسانگیری در بازار سرمایه میزند. البته این شیوه در تمامی بازارها جریان دارد و فقط به بازار بورس و اوراق بهادار خلاصه
نمیشود. بهدلیل اینکه منابع سنگینی در اختیار شرکتها و نهادهای دولتی قرار دارد، این نهادها بهراحتی میتوانند در بازارهای مختلف قیمتها را تغییر دهند؛ مثلا وقتی ارز را در بازار عرضه میکنند، شاهد این هستیم که قیمت دلار و ارزهای دیگر بهسرعت افت میکند و برعکس.
اما مسئولان باید توجه داشته باشند این سیستمی که ایجاد شده، مانند کورههای پولسوزی برای مردم عادی عمل میکند و با ادامه این روند درآمد و آینده مردم به بازی گرفته میشود.
بارها دیده و شنیدهایم که نوسانات ساختگی موجب پودر شدن اموال مردم شده و این رویه درستی نیست.
بهجای این کار دولت میتوانست در جهت بستن راههای فرار از پرداخت مالیات اقدام یا بخشهایی از اقتصاد که مالیات نمیپردازند را ملزم به پرداخت مالیات کند.
آیا دولت توان عملی کردن چنین طرحی را دارد؟
خب اگر توانش را داشت، میتوانست حتی برای تراکنشهای مالی نیز مالیات وضع کند. برخی معتقدند نظام مالیاتی ما با بحرانهای عدیدهای روبهرو است که یکی از آنها همین ناتوانی دولت در اخذ مالیات از برخی مجاری خاص است. در عوض ما شاهدیم که برخی از بخشهای مولد، مالیاتهای سنگینی میپردازند.
باید مالیات بخشهای تولیدی بهتناسب اثربخشی آنها در توسعه (بهویژه حوزههای صنعتی) تعدیل میشد. برای مثال باتوجه به وضعیت رکودی که بر اقتصاد ما حاکم شده، باید مالیات بخشهای دانشبنیان، مدرن و هایتک کاهش پیدا میکرد تا این بخشها بتوانند بازارشان را توسعه دهند و درنهایت به میزان زیادی صادرات داشته باشند. البته برخی قسمتها را هم داریم که به محیطزیست آسیب میزنند و طبیعتا باید از این بخشها مالیات بیشتری گرفته شود.
بخشهایی که فعالیتهای سوداگرانه و سفتهبازانه دارند چطور؟
به مسئله خوبی اشاره کردید. این یک فاجعه است که ما درحالحاضر مالیات بر سوداگری و سفتهبازی نداریم. حتی مالیات بر خانههای خالی هم نداریم؛ مثلا شخصی برج ساخته اما واحدهای آن را خالی نگه داشته، به هوای اینکه قیمتش ۲ برابر شود، سپس آن برج را به فروش برساند.
خب راه درست این است که از چنین افرادی مالیات سنگینی گرفته شود. البته در کنار این موارد باید پایگاهی هم برای اطلاعات اقتصادی خانوار ایجاد شود، چراکه ما همگی سوابقی در نظام پولی و بانکی، شهرداریها، ثبت و… کشور داریم و باید براساس این سوابق بررسی شود که آیا مثلا من باید یارانه دریافت کنم یا اینکه باید مالیات پرداخت کنم؟
آیا فکر میکنید رویه فعلی اخذ مالیات عادلانه است؟
به هیچ وجه عادلانه نیست. باید توجه داشت که عدالت در صورت شفافیت در عرصههای مختلف قابلتحقق است و در عین حال باید استراتژی تولیدی ما نیز درست و اصولی باشد. باید از تولید و صادرات دانشپایه استفاده شود، نه از تولید و صادرات منبعافزا یا خامفروشی؛ مثلا گفته میشود که درحالحاضر یکی از منابع صادراتی ما خاک و کلوخههای معدنی است! خب باید افرادی که منابع را خالی و در قالب خامفروشی منابع کشور را به خارج صادر میکنند، شناسایی شوند و مالیاتهای سنگینی از این افراد گرفته شود. پیدا کردن اشخاصی که چنین اعمالی را انجام میدهند هم بسیار ساده است و میتوان بهراحتی از روی تراکنشهای مالی آنها سیستمهای نظارتی را باخبر کرد تا برای اخذ مالیات اقدام شود. اما آنچه که باید مورد توجه دولتمردان ما باشد این است که تنها نتیجه ادامه روند فعلی سوزاندن اعتماد مردم و سرمایههای اجتماعی کشور است. این مولفهها را نمیتوان جداگانه و بهصورت منفرد بررسی کرد، چرا که زنجیروار به یکدیگر مربوط هستند. دولت باید پیش از هر اقدامی برای جلب اعتماد اجتماعی تلاش کند.
امیدی به تغییر این روند وجود دارد؟
بارها وعده داده شده اما تا به حال که عملی نشده است. هرچند نمایندگان جدید هم که با کولهباری از وعده وارد مجلس شدند، بالاخره توانستند مالیات بر خانههای خالی را به تصویب برسانند اما دیدیم که شورای نگهبان آن را هم به مجلس برگرداند. خب باید این مسئله پیگیری شود که شورای نگهبان هم بر چه مبنای کارشناسی این طرح را رد کرده است؟
از دید شما چه چشماندازی پیش روی ما قرار دارد؟
دولت اگر بتواند خودش را کوچکتر کند و از این ساختار حجیم و غیرکارآمد فاصله بگیرد و به سمت هوشمندسازی برود، میتوان امیدوار بود که این برنامهها را نیز عملی کند، اما متاسفانه بسیاری از تصمیمات در کشور ما سلیقهای گرفته میشود و این مسئله کار را بسیار سخت میکند.
منبع : http://banker.ir/p