سپیده معظمی:«حاصل عمر از دسترفته کجاست؟» این سوالی است که بسیاری از افراد با نزدیک شدن به دوران سالمندی و سن بازنشستگی از خود میپرسند. با فرا رسیدن این دوره از زندگی چه مسیری پیش روی آنها قرار میگیرد، آیا از پس هزینههای زندگی برمیآیند، آیا میتوانند زمان خود را با خاطرات خوش سپری کنند. از این دست سوالات و دلهرهها برای افراد بازنشسته بسیار است. البته به نظر میرسد وجود این نگرانیها برای بعضی از افراد که حداقل حقوق را دریافت میکنند و بعضاً مشکلات دیگری دارند، طبیعی باشد. اگرچه عمده این افراد برای بهرهمندی از شرایط مناسب در این دوران از مدتها قبل دست به کار شده و سختیها را متحمل شدهاند. بسیاری از این افراد در زمان اشتغال مبالغی را به صندوقها پرداخت کردهاند تا در زمان بازنشستگی با رها شدن از قید و بندهای اداری از دسترنج خود استفاده کنند. اما به این دوران که میرسند، شرایط متفاوت میشود، گفته میشود نظام بازنشستگی کشور مشکلاتی پیش رو دارد و بعضاً مطالباتی که بازنشستگان دارند با تعویق همراه میشود، بسیاری از این افراد از پایمال شدن حق خویش میگویند.
البته برای رسیدگی به این مشکلات تشکلهایی در اصناف مختلف ایجاد شده است. تشکلهایی که از جنس همان جامعه هدف هستند و مشکلات این جامعه را درک میکنند و به خوبی میشناسند. این تشکلها هستند که میتوانند به مسائل مربوط به افراد در اصناف مختلف، چه شاغل و چه بازنشسته رسیدگی کنند. مثلاً تشکلهای بازنشستگی برای اینکه مطالبات جامعه سالمند و بازنشسته کشور را پیگیری کنند، شکل گرفتهاند. گفته میشود وجود این تشکلها میتواند راهی برای رسیدن به تقاضاهای بازنشستگان باشد. البته این تشکلها از گذشته نیز، وجود داشتهاند و اقداماتی را برای جامعه مورد نظر انجام دادهاند. اما گویا این تشکلات نیز، با مشکلاتی که مهمترین آن نبود ساختار مناسب و یکپارچه است، دست و پنجه نرم میکردهاند.
عباس رشیدی، مدیرکل امور فرهنگی و اجتماعی صندوق بازنشستگی کشوری در این باره گفته است: «در گذشته تشکلها با مشکلاتی از جمله نبود ساختار مناسب همراه بودهاند که البته وجود این شرایط موجب شده احساس نیاز برای ساختارمندی و ساماندهی تشکلات ایجاد شود و حرکتهای پراکنده و بخشینگری به نگاههای هرمی و فرابخشی تبدیل شوند.» اینطور که به نظر میرسد هرمشکل شدن سیستم اجرایی این تشکیلات، میتواند گامی مهم در راستای بهبود شرایط افراد بازنشسته و پیگیری مطالبات آنها باشد.
اما در حال حاضر چه تعداد تشکلهای بازنشستگی شکل گرفته است؟ چه تعداد آنها به ثبت رسیده است؟ هدف از ایجاد چنین تشکلاتی برای بازنشستگان چه بوده است؟ و در آخر اینکه، ساماندهی این تشکلات به چه صورت انجام شده و چه پیامدهایی برای جامعه بازنشسته به دنبال دارد؟ در این راستا رشیدی معتقد است: «اگر ساماندهی این تشکیلات به سرانجام برسد، در شرایط فعلی یک سینرژی ایجاد میشود که میتواند کانونهای بازنشستگی را ساختارمند کند.»
همچنین او درباره همکاری دولت در شکلگیری این تشکلها میگوید: «دولت میتواند ورود حمایتی و فرآیندی داشته باشد و زمینه را برای انجام این فعالیت فراهم کند. زیرا یکی از عواملی که منجر به بلوغ اجتماعی میشود، ایجاد تشکلهای مدنی است و بهتر است تعداد آنها به میزانی که جامعه پذیراست ارتقا داده شود تا این بلوغ به سهولت انجام شود.»