اقتصاد علمی است که در آن به مباحث کلیدی انتخاب، کمیابی و تخصیص منابع پرداخته میشود. به عبارت دیگر، اقتصاد به ما کمک میکند تا نحوه تصمیمگیری افراد، کسبوکارها و دولتها را در شرایطی که محدودیت منابع وجود دارد، به صورت عمیقتری درک کنیم.
کاربرد علم اقتصاد در سطوح مختلف
همانطور که عنوان شد، مفاهیم اقتصادی در تصمیمگیری از سطح فردی تا ملی کاربرد دارد. برای مثال، شخصی را در نظر بگیرید که دارای درآمدی محدود است. این شخص باید تصمیم بگیرد که چگونه درآمد خود را به مخارجی مانند غذا، پوشاک، مسکن، تفریح، سرمایهگذاری و سایر نیازهای خود اختصاص دهد. علم اقتصاد به بررسی نحوه تخصیص و بودجهبندی بهینه منابع و عوامل تاثیرگذار بر انتخاب فرد میپردازد.
در مثالی دیگر، فرض کنید شرکتی برای ادامه فعالیت خود، قصد دارد بهترین گزینه را از میان چند روش تولیدی مختلف انتخاب کند. هر یک از این روشها، هزینهها و منافع متفاوتی برای شرکت به همراه دارد. در این هنگام، مفهوم هزینه فرصت اهمیت بسیاری پیدا میکند. هزینه فرصت به معنای بهایی است که پس از هر انتخاب، بابت از دست رفتن سایر فرصتهای ممکن پرداخت میکنیم.
در مثال فوق، مدیران شرکت میتوانند روشی را انتخاب کنند که در آن، تولید با کیفیت بالایی انجام میشود، اما هزینههای بیشتری را نیز برای شرکت بهجای میگذارد. همچنین میتوانند روشی را برگزینند که در آن تولید ارزانتر است، اما کیفیت پایینتری نیز دارد. نحوه تصمیمگیری در رابطه با هزینه فرصت هر انتخاب، در قلمرو علم اقتصاد بررسی میشود.
آشنایی با شاخههای مختلف اقتصاد
در بررسیها و مطالعات تخصصی این حوزه، باید به این نکته توجه داشت که با علمی تکبعدی مواجه نیستیم. به صورت کلی، علم اقتصاد از شاخههای مختلفی تشکیل شده است که هر کدام از آنها به بررسی جنبههای گوناگون و مقیاسهای متفاوت پدیدههای اقتصادی میپردازند.
در مطالعات و دستهبندیهای کلاسیک، اقتصاد به دو شاخه اصلی خرد و کلان تقسیم میشد. در عصر کنونی نیز این دو شاخه، همچنان به عنوان مهمترین دستهها برشمرده میشوند. با این حال، اندیشمندان این حوزه در مطالعات نوین خود، شاخههای دیگری مانند اقتصاد رفتاری، زیستمحیطی، کشاورزی، شهری، توسعه و … را نیز مدنظر قرار میدهند.
سه شاخه کلان، خرد و رفتاری، به عنوان مهمترین شاخههای اقتصادی به شمار میروند. در شاخه کلان، عملکرد کلی یک جامعه از منظر اقتصادی مورد بررسی قرار میگیرد. اقتصاد خرد به بررسی ریشه تصمیمات افراد و بنگاهها میپردازد. همچنین در اقتصاد رفتاری، نحوه تصمیمگیری درباره پدیدههای اقتصادی با رویکردی روانشناختی تجزیه و تحلیل میشود. در ادامه با هر یک از این شاخههای اصلی، مفاهیم و شاخصهای مرتبط به آنها آشنا خواهید شد.
اقتصاد کلان
در این شاخه، به بررسی عملکرد کلی اقتصاد یک جامعه، چالشهای پیشروی آن و راهحلهای دستیابی به اهداف کلان اقتصادی پرداخته میشود. تمرکز اصلی در شاخه کلان، درک عوامل تاثیرگذار بر موضوعاتی مانند تورم، رکود و بیکاری، رشد اقتصادی جامعه و نقش سیاستگذاریها در وضعیت کلی اقتصاد است.
شاخصهای اصلی در اقتصاد کلان
دانشمندان و متخصصان این حوزه، از مولفهها و شاخصهای مختلفی برای سنجش وضعیت کلی هر اقتصاد استفاده میکنند. این شاخصها به نوعی میتوانند نشاندهنده سلامت اقتصاد یک جامعه یا وجود معضلات و چالشهای مختلف در آن باشند. بنابراین درک صحیح این شاخصها، به سیاستگذاران کمک میکند تا تصمیماتی همسو با بهبود وضعیت اقتصادی اتخاذ کنند.
از تولید ناخالص ملی (GDP)، تولید ناخالص داخلی (GNP)، نرخ بهره بانکی، نرخ بیکاری و شاخص قیمت (PI) میتوان به عنوان مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان اشاره کرد. در ادامه شرح مختصری از از برخی شاخصهای ذکرشده را مطالعه خواهید کرد.
- تولید تولید ناخالص داخلی (GDP): این شاخص، ارزش کل کالاها و خدمات نهایی تولیدشده در داخل یک کشور را در یک بازه زمانی مشخص (معمولا یک ساله) اندازهگیری میکند. یکی از مهمترین کاربردهای شاخص تولید ناخالص داخلی، محاسبه میزان رشد اقتصادی یک جامعه در دوره زمانی مشخص است.
- شاخص قیمت: شاخصهای قیمتی مختلف، برای بررسی سطح عمومی قیمتها در یک اقتصاد، بهکار گرفته میشوند. به عنوان مثال، برای محاسبه نرخ تورم، از شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) استفاده میشود.
- نرخ بهره: این نرخ یکی از مهمترین شاخصها در سطح کلان به شمار میرود. در مطالعات اقتصادی به هزینه قرضگرفتن پول، نرخ بهره گفته میشود. نرخ بهره بانکی، به عنوان یکی از محرکهای اصلی تقاضای کل در اقتصاد، نقشی اساسی در ایجاد رونق یا رکود ایفا میکنند.
سیاستگذاری در اقتصاد کلان
دولتها و بانکهای مرکزی تلاش میکنند تا با تدوین سیاستهای مناسب، اقتصاد را به سمت دستیابی به اهداف کلانی مانند رشد اقتصادی، اشتغال کامل و ثبات هدایت کنند. به صورت کلی میتوانیم این سیاستها را به ۲ دسته اصلی سیاست های پولی و مالی طبقهبندی کنیم. در ادامه آشنایی مختصری با هر یک از این دستهبندیها پیدا خواهید کرد.
۱- سیاست های پولی
کنترل عرضه پول، میزان نقدینگی، تورم و رشد اقتصادی، از جمله اهداف اصلی در تدوین سیاستهای پولی به شمار میروند. وضع این سیاستها در حیطه اختیارات بانکهای مرکزی قرار میگیرد. این نهادها تلاش میکنند تا با استفاده از ابزارهایی مانند تغییر نرخ بهره، ذخایر قانونی بانکها و عملیات بازار باز، حجم عرضه پول را تنظیم کنند.
۲- سیاست های مالی
سیاست های مالی از سوی دولتها و در راستای هدایت اقتصاد به سمت اهداف کلان تعیینشده تدوین میشوند. دولتها با استفاده از ابزارهایی مانند نرخ مالیات و مخارج دولتی، تقاضای کل موجود در اقتصاد را تنظیم میکنند.
اقتصاد خرد
در علم اقتصاد خرد، نحوه رفتار و انگیزههای موثر بر تصمیمگیری افراد، خانوارها و بنگاههای اقتصادی مورد بررسی قرار میگیرند. این شاخه بر پایه دو مفهوم اصلی عرضه و تقاضا بنا شده است.
عرضه به معنای کل میزان محصولی است که بنگاهها حاضرند با توجه به قیمت محصول، هزینه ساخت، وضعیت رقابت، مالیات و سایر عوامل موثر، به بازار ارائه کنند. بر طبق قانون عرضه، هرچه قیمت کالاها و خدمات بیشتر باشد، جذابیت تولید و عرضه آنها برای بنگاهها افزایش پیدا خواهد کرد.
در طرف مقابل، به مقدار کل محصولی که افراد با توجه به عوامل و شرایط مختلف، تمایل به خرید آن دارند، تقاضا گفته میشود. قانون تقاضا بیانگر این موضوع است که با افزایش قیمت کالاها و خدمات، مطلوبیت کالا و تقاضای آن کاهش پیدا میکند.
بنابراین میتوان به این نکته پی برد که میان قیمت و عرضه محصول رابطه مستقیم برقرار است و قیمت با تقاضا رابطه عکس دارد. در نتیجه منحنی عرضه شیب مثبت داشته و منحنی تقاضا دارای شیب منفی است. در اقتصاد خرد، به قیمتی که در آن، میزان عرضه و تقاضای محصول با یکدیگر برابر باشد، نقطه تعادل بازار اطلاق میشود.
منحنی عرضه و تقاضا
مهمترین سیاستها در اقتصاد خرد
در اقتصاد خرد، مداخله دولتها و نهادهای قانونگذار با هدف حمایت از تولیدکنندگان و مصرفکنندگان، جلوگیری از انحصار، افزایش سطح رفاه و مواردی از این دست انجام میشود. از دو دسته اصلی سیاستهای تضمین و تثبیت قیمت، میتوان به عنوان مهمترین سیاستها در سطح خرد اشاره کرد.
دولتها با پیشبرد سیاستهای تثبیت قیمت، تلاش میکنند تا مانع از کاهش تقاضای برخی کالاها یا خدمات شوند. بنابراین با تعیین سقف قیمتی مشخصی برای این محصولات، اجازه نمیدهند قیمت، بیشتر از حد مشخصی پیشروی کند.
در نقطه مقابل، سیاستهای تضمین قیمت با هدف حمایت از تولیدکنندگان و عرضهکنندگان محصولات تعیین میشوند. در این سیاستها، دولت مانع از پایینتر بودن قیمت از حد مشخصی میشود.
دستهبندی بازارها در اقتصاد خرد بر اساس رقابتپذیری
بحث رقابتپذیری بازارها، از دیگر موضوعات مهم اقتصاد خرد به شمار میرود. بازارهای رقابتی بر پایه پاسخدهی به تقاضای موجود برای کالاها و خدمات تشکیل میشوند. این رقابت برای به دستآوردن مشتری بر اساس معیارهایی مانند تعداد بازیگران بازار، همگن بودن محصولات، توانایی تاثیرگذاری بر قیمتها و موانع ورود و خروج شکل میگیرد.
بازارها از حیث رقابتپذیری به پنج دسته اصلی زیر تقسیم میشوند:
۱- رقابت کامل (Perfect competition)
بازار رقابت کامل، از تعداد بسیار زیادی بنگاه تولیدی تشکیل میشود که هیچ یک از آنها توانایی تاثیرگذاری بر قیمتها را ندارند. در واقع قیمت در بازار رقابتی بر اساس عرضه و تقاضای خریداران و فروشندگان پرشمار تعیین میشود. ورود به بازار رقابتی یا خروج از آنها برای بنگاهها بدون محدودیت بوده و امکان فعالیت آزادانه را در این بازار دارند. همچنین محصولات این بازار همگن و دارای کیفیتی مشابه هستند.
۲- بازار انحصار کامل (Monopoly)
به ساختاری از بازار که در آن یک بنگاه اقتصادی، بدون وجود تهدید رقبا، محصولی را به بازار عرضه میکند، بازار انحصار کامل میگویند. کالاها و خدمات عرضهشده در این بازار منحصربهفرد و بدون جایگزین هستند. در شرایط انحصار کامل یا مونوپولی، ورود شرکتهای رقیب به بازار با موانعی طبیعی یا قانونی همراه میشود. به همین دلیل، بنگاههای انحصارگر، قدرت بسیار زیادی در قیمتگذاری محصولات دارند.
۳- بازار رقابت انحصاری (Monopolistic competition)
اگر انحصار و رقابت کامل را دو سر طیف رقابتپذیری در نظر بگیریم، بازار رقابت انحصاری جایی در میان این دو حالت خواهد داشت. در این بازار، کسبوکارها برای ارائه محصولات جایگزین مشابه که کاملا یکسان نیستند، با یکدیگر رقابت میکنند. ورود به این بازار آزاد بوده و شرکتها تلاش میکنند تا با ایجاد تمایز در کیفیت محصولات، استراتژیهای قیمتگذاری و بازاریابی، به مزیت رقابتی مطلوبی دست پیدا کنند.
۴- بازار انحصار چندجانبه (Oligopoly)
در یک بازار انحصار چندجانبه، تعداد اندکی از عرضهکنندگان بر کل بازار تسلط دارند. عواملی مانند دسترسی به زنجیره تامین، مقیاسپذیری و نیاز به سرمایه اولیه زیاد، ورود به این بازار را با دشواریهایی همراه میکنند. تعداد کم عرضهکنندگان میتواند تا حدودی به افزایش قدرت آنها در تعیین قیمت منجر شود.
۵- بازار انحصار خرید (Monopsony)
این بازار از حیث ساختار رقابت، دارای تفاوت چشمگیری نسبت به سایر بازارها است. برخلاف چهار دسته قبلی، انحصار در بازار انحصار خرید، ریشه در طرف تقاضا دارد. این امر بدین معنا است که در بازار، تنها یک متقاضی و تعداد بسیار زیادی عرضهکننده با یکدیگر رقابت میکنند. به همین دلیل، طرف متقاضی کالا یا خدمت، قدرت و تاثیرگذاری بسیار زیادی در مشخصکردن قیمتها دارد.
رایجترین نوع از این انحصار در بازار کار قابل مشاهده است. برای مثال، حالتی را در نظر بگیرید که در حوزه مشخصی از اقتصاد یک شهر یا کشور، تنها یک شرکت مشغول به فعالیت باشد. زمانی که شرکت متقاضی استخدام کارکنان و استفاده از خدمات آنان باشد، به دلیل قدرت انحصاری خود، توانایی زیادی در تعیین کارمزد پرداختی مدنظر دارد.
خلاصهای از ساختارهای مختلف بازارهای رقابتی
اقتصاد رفتاری
در شاخههای کلاسیک اقتصادی، این فرض برقرار بود که انتخابهای اقتصادی افراد، در راستای حداکثر کردن مطلوبیت و منفعت اقتصادی برای خویش است. به عبارتی دیگر، انسانها همواره در فرایند تصمیمگیری خود عقلانی عمل میکنند و بهترین گزینه موجود را برمیگزینند.
پس از گذر نیمی از قرن بیستم میلادی، دانشمندان متعددی شروع به مطالعه و بررسی تاثیر عوامل روانشناختی بر تصمیمگیری افراد کردند. این مطالعات میانرشتهای، در حکم آغاز شکلگیری شاخه دیگری از علم اقتصاد، تحت عنوان اقتصاد رفتاری بود.
اقتصاد رفتاری با رد فرضیه عقلانیبودن تصمیمات انسانها، این اصل را بیان میکند که عواملی مانند احساسات و سوگیریهای شناختی، تاثیر بسیار زیادی بر انتخابهای اقتصادی افراد دارند. بنابراین ممکن است آنها در موقعیتهای مختلف، تصمیماتی کاملا غیرعقلانی بگیرند.
سوگیریهای رایج در تصمیمات اقتصادی
بررسی عوامل روانشناختی و سوگیریهای شناختی رایج، نقش پررنگی در شناسایی ریشه تصمیمات غیرعقلانی دارد. سوگیری شناختی (Cognitive Bias) به تمایلات غیرمنطقی یا خطاهایی در فرایند تفکر و تصمیمگیری افراد اشاره دارد که باعث انتخابهایی غیرعقلانی و نامطلوب میشود. سوگیریها ریشه در محدودیتهای شناختی دارند و از عواملی مثل احساسات، قضاوتهای ذهنی، تجربیات و سایر عوامل روانشناختی تاثیر میپذیرند.
در ادامه با برخی از مهمترین سوگیریهای رفتاری آشنا خواهید شد.
سوگیری تایید (Confirmation Bias)
در این سوگیری، افراد تمایل دارند تا اطلاعاتی را بررسی و تفسیر کنند که باورهای قبلی آنها را تایید میکنند. در همین حال، آنها اطلاعاتی را که با قضاوتهای پیشین خود همسو نیستند، نادیده میگیرند.
برای مثال، شرایطی را در نظر بگیرید که پس از تحلیل وضعیت یک سهم، اعتقاد به مناسببودن موقعیت آن برای سرمایهگذاری دارید. در این حالت، ممکن است که با تحقیق و بررسی بیشتر در رابطه با این سهم، ذهن شما تنها اخبار و تحلیلهای موافق با اعتقادتان را مدنظر قرار دهد و از پردازش اطلاعات مخالف صرف نظر کند. سوگیری تایید، یکی از رایجترین سوگیریهای رفتاری در تصمیمات مالی و اقتصادی به شمار میرود.
سوگیری در دسترس بودن (Availability Bias)
این سوگیری شناختی به تمایل افراد برای تحلیل و قضاوت وقایع، با تکیه بر اطلاعاتی که به آسانی به یاد میآورند، اشاره دارد. برای مثال فرض کنید که قصد طراحی مسیر شغلی و انتخاب موقعیت کاری بعدی خود را دارید. در این حالت، اگر برخی از اطرافیان شما حیطه شغلی خود به موفقیت و ثروت قابل توجهی رسیده باشند، این احتمال وجود دارد که ذهن شما تمایل به انتخاب آن مشاغل داشته باشد.
این انتخاب بدون در نظر گرفتن عواملی مانند استعداد، تواناییها و علایق شخصی شما است. در واقع انتخاب شما تحت تاثیر این سوگیری، تنها به اطلاعات آشنا و در دسترس توجه میکند و سایر اطلاعات را نادیده میگیرد.
سوگیری لنگر انداختن (Anchoring Bias)
اثر لنگر انداختن یکی دیگر از سوگیریهای رایج رفتاری است که بر اثر آن، افراد تمایل دارند تا در هنگام تصمیمگیری، بر اطلاعات اولیه تکیه کنند. برای مثال فرض کنید که در مذاکره برای خرید یک محصول، طرف فروشنده مبلغ ۱۰ میلیون تومان را به عنوان قیمت پیشنهادی اولیه محصولی مطرح کند. حتی اگر ارزش این محصول بسیار کمتر از مبلغ ذکرشده باشد، این امکان وجود دارد که تمام چانهزنیهای بعدی پیرامون قیمت، در حوالی ۱۰ میلیون تومان باشد.
در این مثال، فرض کنید که ارزش منصفانه محصول ۴ میلیون تومان باشد. اگر شما محصول را با قیمت ۷ میلیون تومان خریده باشید، همچنان ممکن است که بر اثر سوگیری لنگر انداختن، از معامله خود رضایت داشته باشید. چرا که ذهن شما قیمت معامله را به جای ارزش منصفانه، با مبلغ اولیه مقایسه میکند.
سوگیری وضعیت موجود (Status Quo Bias)
بسیاری از افراد در هنگام تصمیمگیری، بر اثر عادات خود در برابر تغییرات مقاومت میکنند و خواستار حفظ وضعیت کنونی هستند. این موقعیت رایج، منجر میشود که افراد حتی در مواقعی که تغییر به نفع آنها است، از اخذ تصمیم عقلانی دوری کنند.
سوگیری وضع موجود میتواند ریشه در ترس از پدیدههای جدید و ناشناخته، ابهام پیرامون پیامدهای تغییر، بیرغبتی برای تلاش و صرف انرژی بیشتر و مواردی از این قبیل باشد. به عنوان مثال، شرایطی را در نظر بگیرید که فردی از شغل خود رضایت کافی را ندارد و تحت تاثیر این سوگیری، از انتخاب یک موقعیت شغلی مناسب اجتناب میکند. در نتیجه، این فرد به دلیل ترس از عدم موفقیت، یک فرصت احتمالی را از دست میدهد.
موارد مذکور برخی از رایجترین سوگیریهای رفتاری بودند که همه افراد کم و بیش در زندگی روزمره خود تجربه میکنند. همانطور که ذکر، اقتصاد رفتاری به مطالعه و تشخیص عوامل و ریشههای انحرافات تصمیمات انسانها از شرایط عقلانی میپردازد. هرچند که حذف این عوامل ناممکن به نظر میرسد، اما شناخت سوگیریهای رفتاری به شما کمک میکند تا از شدت اثرگذاری آنها بر تصمیمات عقلانی خود بکاهید.
سخن پایانی
همانطور که در این مطلب بررسی شد، علم اقتصاد به بررسی نحوه تخصیص منابع محدود در شرایط مختلف میپردازد و به شما کمک میکند تا تصمیمگیری افراد، کسبوکارها و دولتها را در سطوح مختلف درک کنید. این علم کاربردهای متعددی در زندگی روزمره شما نیز دارد و میتواند با ایجاد درکی بهتر از فرایند تصمیمگیری، در موارد بسیاری از جمله کمک به انتخاب شغل و محل زندگی، یافتن بهترین فرصتهای سرمایهگذاری و درک سیاستهای اقتصادی کمک کند.
بهرهمندی از دانش تخصصی این حوزه، برای هر فردی که میخواهد در دنیای پیچیده امروز تصمیمات آگاهانهای بگیرد، ضروری است. با درک مفاهیمی کلیدی مانند عرضه و تقاضا، تورم، نرخ بهره و سیاستهای اقتصادی، این امکان را خواهید داشت که تصمیمات هوشمندانهتری در رابطه با تنظیم مخارج، سرمایهگذاری و مشارکت در جامعه داشته باشید.
در دهههای اخیر، علاوه بر مفاهیم سنتی، درک و شناخت تاثیر عوامل احساسی و روانشناختی بر تصمیمات اقتصادی نیز مورد توجه قرار گرفته است. آگاهی از سوگیریهای شناختی مورد بحث در اقتصاد رفتاری، میتواند به شما کمک کند تا از اشتباهات رایج در تصمیمگیریهای خود اجتناب کرده یا اثر آنها را تعدیل کنید.
سوالات متداول
هدف اصلی از مطالعه این علم، درک نحوه تخصیص منابع محدود در شرایط مختلف و ارتباط آن با تصمیمگیری افراد، کسبوکارها و دولتها است. با درک مفاهیم اقتصادی، میتوانیم انتخابهای آگاهانهتری در مورد نحوه استفاده از منابع خود، مشارکت در جامعه و درک سیاستهای اقتصادی دولتها داشته باشیم.
علم اقتصاد به افراد در انتخاب شغل و محل زندگی، مدیریت بودجه و پسانداز، سرمایهگذاری و مصرف بهینه کمک میکند. با درک مفاهیمی مانند عرضه و تقاضا، تورم و نرخ بهره، میتوانیم تصمیمات اقتصادی بهتری برای خود و خانوادهمان اتخاذ کنیم.
در اقتصاد کلان به بررسی عملکرد کلی اقتصاد یک جامعه، مانند رشد اقتصادی، تورم، بیکاری و سیاستهای اقتصادی کلان پرداخته میشود. در مقابل، اقتصاد خرد به بررسی تصمیمات اقتصادی افراد و بنگاهها، مانند انتخاب شغل و الگوهای مصرف، عوامل موثر بر تولید و نحوه قیمتگذاری میپردازد.
تورم به افزایش سطح عمومی قیمتها در یک اقتصاد گفته میشود. عوامل متعددی مانند تقاضای کل، هزینههای تولید و سیاستهای پولی دولت، میتوانند بر تورم تاثیر بگذارند.
سوگیریهای شناختی به خطاها یا تمایلاتی در تفکر و قضاوت افراد اشاره دارد که میتوانند بر تصمیمات اقتصادی آنها تاثیر بگذارند.
برگرفته از : https://learning.emofid.com/economics