۱۰ درصد بازماندگان از تحصیل در متوسط اول مشکلات مالی دارند.
بررسی علل بازماندگی از تحصیل
مهمترین دلایلی که در این گزارش برشمرده شدهاند، اعماند از: ۱. مشکلات مالی و معیشتی خانواده و اشتغال به کار کودکان در راستای بهبود معیشت و اقتصاد خانواده. ۲. مشکلات و باورهای عرفی و اجتماعی. ۳. بدسرپرستی کودکان. ۴. بیماریهای خاص و صعبالعلاج کودکان. ۵. موانع جغرافیایی، دوری از مدرسه و ضعف در زیرساختهای آموزشی. ۶. مشکلات سجلی یا فقدان مدارک هویتی. ۷. ضعف جسمانی و ذهنی کودک و صبر والدین برای ثبتنام با تأخیر وی در مدرسه. ۸. ناکامی و شکستهای پی در پی تحصیلی ناشی از مشکلات ویژه یادگیری. ۹. تحصیل کودکان در ساختارهای غیررسمی و شبه مدارس. ۱۰. مهاجرت به خارج از کشور و مهاجرتهای مستمر خانوادهها در سطح کشور. ۱۱. درگیر شدن کودکان و نوجوانان در آسیبهای اجتماعی. ۱۲. واگذاری اختیار عدم ثبتنام پایه اول ابتدایی به والدین در آییننامه اجرایی مدارس. ۱۳. سایر عوامل درون فردی همچون ترس و اضطراب و درون مدرسهای همچون ضعف در صلاحیتهای حرفهای معلمان.
یکی از مهمترین شاخصهای ارزشیابی نظام آموزش و پرورش کشور شاخص بازماندگی از تحصیل است. براساس مصوبه جلسه ۱۰۱۵ شورای عالی آموزش و پرورش، شاخص «بازماندگی از تحصیل» نشاندهنده درصد کودکان و نوجوانان از کل جمعیتی است که در بازه سنی رسمی یک دوره تحصیلی معین قرار دارند، اما در یک سال تحصیلی مشخص در هیچیک از دورههای تحصیل رسمی اجباری ثبتنام نکردهاند. همچنین یکی از شاخصهای تعیینکننده وضعیت دانشآموزان بازمانده از تحصیل، شاخص ترک تحصیل است. براساس تعریف مرکز ملی آمار ۱۴۰۳، شاخص ترک تحصیل نیز برای دانشآموزانی به کار میرود که حین تحصیل، بعد از قبولی یا مردودی، به هر دلیلی نظام آموزشی را ترک کرده باشند.
آمار ارائه شده در جدول این گزارش مربوط به تعداد افراد متولدین دارای ۶ تا ۱۱ سال در بازه سنی ثبتنام دوره ابتدایی، متولدین دارای ۱۲ تا ۱۴ سال در بازه سنی ثبتنام دوره متوسطه اول و متولدین دارای ۱۵ تا ۱۷ سال در بازه سنی ثبتنام دوره متوسطه دوم است که به دلایل مختلف در سال تحصیلی مورد نظر در هیچ مدرسهای به عنوان دانشآموز ثبتنام نشده و در سامانه دانشآموزی وزارت آموزش و پرورش کد دانشآموزی دریافت نکردهاند.
درواقع این آمار برمبنای تفاضل تعداد کد ملی دانشآموزان ثبتنام شده یک بازه سنی مشخص از تعداد کد ملی افراد متولد شده آن بازه سنی که در ایران متولد شدهاند محاسبه و گزارش شده است. با این حال، ممکن است به دلایل مختلف همچون مرگ و میر یا مهاجرت برخی از افراد متولد شده در بازههای سنی ۶ تا ۱۷ سال یا کمتوانی ذهنی شدید، اصولاً حضور یا ثبتنام برخی از این افراد در مدارس کشور امکانپذیر نباشد. با این حال به دلیل ضعف در سامانههای آماری و مشکلات محاسباتی، این افراد در آمار بازماندگان از تحصیل محاسبه میشوند.
تحصیل در دوره ابتدایی برای خانوادهها مهم است
بررسی ریشهها و علل بازماندگی از تحصیل کودکان و نوجوانان در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ نشان میدهد که به طور میانگین حدود ۳ درصد دلایل بازماندگی از تحصیل در دوره ابتدایی به موضوع مشکلات مالی و معیشتی خانواده و ۱ درصد به دلیل اشتغال به کار کودکان باز میگردد. با این وجود در دوره متوسطه اول، ۱۰ درصد عوامل بازماندگی از تحصیل به مشکلات مالی خانواده و حدود ۱۳ درصد به دلیل اشتغال به کار کودکان باز میگردد. همچنین در متوسطه دوم حدود ۱۱ درصد ریشهها و دلایل بازماندگی از تحصیل به دلیل مشکلات مالی خانواده و حدود ۲۵ درصد آن به دلیل اشتغال به کار نوجوانان باز میگردد.
در واقع، این عامل در دوره متوسطه دوم شایعتر میشود. این امر نشاندهنده این است که با وجود برخی تنگناهای اقتصادی برای خانوادهها، تحصیل کودکان در دوره ابتدایی برای خانوادهها مهم بوده و تحت هر شرایطی امکان تحصیل را برای فرزندان خود فراهم میکنند؛ اما با افزایش سن کودکان و رسیدن سن آنها به دوره متوسطه، برخی خانوادهها از ظرفیت نوجوانان به عنوان نیروی کار و تأمین معیشت خانوار استفاده میکنند که پدیده همزمانی تحصیل و کار در پارهای مواقع به ترک تحصیل و درنتیجه بازماندگی از تحصیل در دوره متوسطه اول و دوم منجر میشود. درواقع، مشکلات مالی خانواده و اجبار فرزندان به کار کردن برای کمک به ترمیم اقتصاد و معیشت خانواده در کوتاهمدت و امید به جبران آموزش برای آنها در آینده و عواملی همچون همزمانی اوج کار در مزرعه و دامداری با زمان آموزش و امتحانات در مناطق روستایی و عشایری کشور از دلایل مهم بازماندگی یا ترک تحصیل موقت یا دائمی کودکان و نوجوانان در دوره متوسطه است.
در فقدان یا عدم شفافیت در قوانین مرتبط با کار کودکان و نوجوانان برخی از کودکان در شهرها و حواشی شهرهای بزرگ جایگزین نیروی کار بزرگسال شده یا در روستاها در مزارع و دامپروریهای خانوادگی به کار گرفته میشوند. هرچند این عامل در دوره ابتدایی در مقایسه با سایر عوامل بازماندگی از تحصیل چندان قابل توجه نیست، اما با افزایش سن کودکان در دورههای اول و دوم متوسطه به عنوان اولین عامل بازماندگی از تحصیل یا ترک تحصیل زودهنگام دانشآموزان شناسایی شده است.
همچنین نتایج پژوهشهای پیشین نیز، اقتصاد خانوادهها را مهمترین عامل بازماندن از تحصیل کودکان مطرح کرده است. به نظر میرسد یکی از دلایل افزایش نرخ ترک تحصیل به دلیل مسائل اقتصاد خانوادهها در سالهای اخیر به بیماری کووید ۱۹ بازمیگردد که با توجه به مجازی شدن آموزش، بسیاری از خانوارها توان تهیه تجهیزات مورد نیاز برای آموزش مجازی را نداشته و به ناچار برخی دانشآموزان از تحصیل باز ماندند. از سوی دیگر با مجازی شدن مدارس در دوران کرونا برخی دانشآموزان به ویژه در دوره اول و دوم متوسطه به بازار کار وارد شدند که با آغاز مجدد مدارس به آموزش برنگشته یا همزمان با تحصیل همچنان در بازار کار باقی ماندهاند؛ بنابراین در کنار موضوع ناتوانی دهکهای پایین جامعه در تهیه تجهیزات آموزشی، کمکی را که اشتغال کودکان به اقتصاد خانواده داشته است، میتوان از دلایل مهم ترکتحصیل دانشآموزان در این دوره دانست.
بیماری کودکان، زمینهساز ترک تحصیل
مسائل و مشکلات خانوادگی یکی دیگر از عوامل و ریشههای ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل است. حدود ۳ تا ۴ درصد از کودکان بازمانده از تحصیل در دورههای مختلف تحصیلی به دلیل بدسرپرستی و مسائل و مشکلات مرتبط با والدین خود نتوانستهاند در مدرسه حضور داشته باشند. بر این اساس، کودکان تک سرپرست یا کودکانی که تحت سرپرستی افرادی غیر از پدر و مادر خود هستند، کودکان والدینی که به دلایل کیفری تحت تعقیب هستند، کودکان حاصل از ازدواجهای غیرقانونی، کودکان طلاق و کودکان دارای والدین درگیر در اعتیاد یا بیماریهای خاص بیش از سایر کودکان، در معرض خطر ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل قرار دارند.
۱.۵ درصد از کودکان در مدارس مسجدمحور تحصیل میکنند
بخشی از کودکان خارج از مدرسه در واقع در ساختارهای غیررسمی همچون مدارس مسجدمحور و امثال آن در حال تحصیل هستند. با توجه به فعالیت غیررسمی این مدارس و عدم امکان ثبتنام دانشآموزان محصل در این نوع از مدارس در سامانههای وزارت آموزش و پرورش، این افراد در انتهای سال تحصیلی در قالب طرحهای جذب بازماندگان از تحصیل در یکی از مدارس دولتی یا غیردولتی ثبتنام شده و عموماً برای آن دانشآموزان کارنامه پایه تحصیلی مربوطه صادر میشود. به عنوان نمونه حدود ۱.۵ درصد کودکانی که در طول یک سال تحصیلی به عنوان بازمانده از تحصیل شناسایی میشوند، درواقع برای تحصیل در مدارس مسجدمحور یا سایر مدارسی از این دست هستند.
یکی از علل و ریشههای بازماندگی از تحصیل، کوچ و مهاجرت مستمر خانوادهها طی سال در سطح کشور یا مهاجرت به خارج از کشور است که در نمونه آماری مورد پیگیری و بررسی قرار گرفته است. در طرحهای شناسایی، دلیل کودکان بازمانده از تحصیل وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی، ۱۴۰۳-۱۴۰۲، حدود ۱۳ درصد کودکان در دوره ابتدایی، ۹ درصد در دورهاول متوسطه و ۴ درصد در دوره متوسطه دوم، مهاجرت مستمر خانواده در سطح کشور عنوان شده است.
همچنین فقدان علاقه به تحصیل و مدرسه، نگرش منفی نسبت به تحصیل و ترس از مدرسه از عوامل درون فردی کودکان و نوجوانان برای حضور در مدرسه و تحصیل است. حدود ۶ درصد دلایل بازماندگی در دوره متوسطه به عدم تمایل فرد به تحصیل باز میگردد.
برای حل مسئله بازماندگی از تحصیل باید به دنبال راهکار کلیدی باشیم
مهتاب حافظالفرقان، سیاستپژوه حوزه آموزش در گفتوگو با «فرهیختگان» در رابطه با این پژوهش، گفت: «این گزارش دقیقاً خلأهای قانونی را به ما نشان میدهد؛ هم نبود قوانین مؤثر و هم اینکه خود قوانینی که وجود دارند، از چه جهاتی ناکارآمد بودهاند. بهطور مثال، نکاتی که روی آنها مانور داده شده، چند مورد است. یکی اینکه در هیچکدام از این قوانینی که در طی این سالها تدوین شدهاند، بحثی در رابطه با اینکه ما چه رده سنیای را مدنظرمان انتخاب میکنیم، مطرح نشده است.
هیچکدام. این یکی از ضعفهایی است که در قوانین لحاظ نشده و یکی از خلأهای بسیار مهمی است که وجود دارد. نکته دومی که وجود دارد این است که مثلاً خود من وقتی داشتم مطالعه میکردم، متوجه شدم چقدر قوانین متعددی از جنبههای مختلف در رابطه با بحث بازماندگی از تحصیل وجود دارد، ولی نهایت کار را که میبینیم، به نظر میرسد با رشد روزافزون این موضوع مواجهیم. پس عملاً این بررسی قوانین، تکثر و تعدد و تطور تاریخیشان، نشان میدهد انگار نتیجه نهایی خاصی نداشته و چهبسا تعدد قانونها و نحوه تنظیم آنها برای ما کارکرد مناسبی نداشته است.»
وی افزود: «هدف ما از این پژوهش، ترمیمِ مثبت آن بود؛ به معنای مثبتش از یک نظر، وقتی از نگاه پیشنهادِ سیاستی واقع میشود، خیلی کلی بهاصطلاح سیاستگذاری میشود. مخاطب باید چهکار کند؟ مثلاً هدایت چیست؟ یعنی وقتی ما بحث بازماندگی از تحصیل را به عنوان یک مسئله در نظر میگیریم، نمیآید مسئله را فقط از منظر آموزشوپرورش و از حیث آنچه که باید آموزش انجام دهد، نگاه کند. درواقع یک کلینگری انجام میدهد و همه نهادهای مؤثر در این موضوع را مورد توجه قرار میدهد. به نظرم وجوه خاص و متمایز این پژوهش، یکی هم این بود که عواملی غیر از آموزشوپرورش بیشتر در آن مؤثر بودند تا خودِ عوامل آموزشوپرورش.
یکی دیگر از آن خلأهایی که احساس میشد وجود دارد، این بود که در این بحث، فقط یک نهاد مؤثر باشد. من چیزی که خودم به نظرم رسید، شاید این است که وقتی درباره عوامل بازماندگی صحبت میکنیم، نباید فقط بپرسیم چرا میخواهیم بازماندگی از تحصیل را جلوگیری کنیم. آیا میخواهیم انسدادی ایجاد کنیم؟ نه. ما میخواهیم از این حیث که عدالت اجتماعی رقم بخورد، این کار را انجام دهیم. از این حیث که وقتی بازمانده از تحصیل داریم، برای صنعتمان چه هدفی داریم؟ درواقع برایمان مسئله میشود که به چه علتی این موضوع برایمان اهمیت پیدا میکند.»
این سیاستپژوه حوزه آموزش ادامه داد: «از همینجاست که باید بقیه نهادها را هم به این کار فرا بخوانیم. مثلاً نهاد خانواده. هرکدام از این نهادها از یک حیث به این موضوع نگاه میکنند. برای بعضیها ممکن است اصلاً این موضوع، مسئله نباشد. وقتی من برای یک نهاد تعریف میکنم که «تو باید به من بودجه بدهی»، میپرسد «من به تو بودجه بدهم، چه موقعیتی برای من دارد که آن را تعریف کنم؟» درحالیکه باید از حیث فرهنگی، آسیب تحصیل را یک مؤلفه بدانیم. اگر بخواهیم جزئیتر برویم و به بررسی آن محتواهایی که در خود سند به آنها اشاره شده بپردازیم، موارد قابلتوجهی را مطرح کرده است؛ از اینکه فردی بازمانده شناخته شده، چون عضو خانوادهاش بیمار است را شامل میشود تا این موضوع که شما وقتی از یک فرد عادی میپرسید «به نظرت چرا افراد از تحصیل بازمیمانند؟»
درحالیکه باید توجه داشته باشید آن کسانی که شما به عنوان افراد بازمانده از تحصیل میشناسید، اصلاً ممکن است مهاجرت کرده باشند یا فوت کرده باشند یا بیمار باشند. تو وقتی میخواهی مسئله را حل کنی، این حل مسئله میتواند از طریق یک کار آماری هم اتفاق بیفتد. حل مسئله میتواند به واسطه یک دیتاسنتر اتفاق بیفتد و عملاً این مسئله، دیگر فقط یک مسئله نیست بلکه وصل میشود به یک مسئله دیگر. اما باید وقتی میخواهیم این علل را بررسی کنیم، دقیقاً باید چه چیزی داشته باشیم؟ برای اینکه بدانیم آیا واقعاً اینهایی که ما به عنوان افراد بازمانده از تحصیل میشناسیم، واقعاً بازمانده هستند یا نه؟»
وی افزود: «مثلاً ما اطلاعات کافی درباره این افراد نداریم و با این حال آنها را جزء بازماندگان از تحصیل میدانیم. این هم یکی از کارهایی بوده که در این سند پژوهشی انجام شده و زحمتی که بابتش کشیده شده، قابل توجه است. درنهایت اینکه آن چیزی که بعد از بررسیهایی که انجام داده، مطرح میشود، بحث اقتصادی است؛ اینکه افراد بهخاطر شرایط اقتصادی ممکن است مراجعه کنند به شغل و درنتیجه از تحصیل باز بمانند یا ممکن است فرد، سرپرست نامناسبی داشته باشد و مجبور به ترک تحصیل شود.»